• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکومت پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حکومت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، تشکیل حکومت.
پرسش: ارتباط تشکیل حکومت حضرت رسول الله ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با فطرت خدا جوی انسان‌ها چیست؟
پاسخ: از منظر ما، تشکیل حکومت پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ یک امر الاهی بود؛ اما نکته‌ای که این امر را اقتضا می‌کند، تأثیر حکومت در تمام ابعاد زندگی انسان است، و این تعبیر از امام باقر علیه‌السلام که فرمود: «... وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‌ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»، ناظر به همین است؛ یعنی هیچ‌کس دعوت و فریاد زده نشده است به چیزی مثل ولایت. بنابراین حکومت است که به همه چیز معنا می‌دهد.

اهداف انبیا، اهداف دنیایی نبود. پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از تشکیل حکومت دنبال قدرت، جاه‌طلبی و ثروت نبود؛ بلکه آن حضرت دنبال ساختن آدم‌ها و ارتقای معنوی آنها بود و حکومت دینی، این‌گونه است. ادامه وجودی مبارک پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در روز غدیر در امامت تجلی پیدا می‌کند. سپس این ادامه وجودی در وجود مبارک امام حسن علیه‌السلام بعد از علی‌بن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ و دیگر امامان ـ علیهم‌السلام ـ تجلی پیدا کرد.



نبی خاتم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در زمان نبوتش دوران‌های مختلفی را سپری کردند:

۱.۱ - دوران اختفا

یعنی، دوره‌ای که رسالت ایشان مخفیانه بود و فقط در محدوده‌های خاصی تبلیغ صورت می‌گرفت و این دوره سه سال به طول انجامید.

۱.۲ - دوران علنی و آشکار

یعنی، دورانی که رسالت به‌صورت عمومی جریان پیدا کرد که ده سال طول کشید.


بعد از سپری شدن این دوره سیزده ساله در مکه، با هجرت پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به مدینه، فضای تازه‌ای برای اسلام و مسلمانان فراهم شد و به محض فراهم شدن این فضا، آن حضرت ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به تشکیل یک حکومت کامل با تمام شاخصه‌ها و ویژگی‌ها اقدام کردند؛ هرچند در ابتدا این حکومت در محدوده کوچکی صورت گرفت؛ در روایتی که در اسناد تاریخی نقل شده، آن حضرت در سال دوم هجرت، دستور به سر شماری از مردان مسلمان دادند و عددی که برای مردان مسلمان در این سرشماری ذکر شده، عدد چشم‌گیری نیست. به نظر ما کم‌تر از هزار است و اگر به این تعداد زنان و کودکان را اضافه کنیم شاید ۵ ـ ۶ هزار مسلمان بودند؛ اما در‌عین‌حال پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با همین جمع اندک، یک حکومت کامل را تشکیل داد. البته در دوران خاتمه حیات مبارک پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ تعداد مسلمان‌ها بسیار افزایش پیدا کرد، و آیه شریفه «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‌ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً؛ و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا می‌شوند.»، ناظر به همین داستان است.


حال، چرا این حکومت تشکیل شد؟ چرا پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در اولین زمان ممکن اقدام به چنین کاری کرد؟

۳.۱ - الهی بودن حکومت

از منظر ما، این یک امر الاهی بود؛ اما نکته‌ای که این امر را اقتضا می‌کند، تأثیر حکومت در تمام ابعاد زندگی انسان است، و این تعبیر از امام محمدباقر علیه‌السلام که فرمود: «... وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‌ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»، ناظر به همین است؛ یعنی هیچ‌کس دعوت و فریاد زده نشده است به چیزی مثل ولایت. پس حکومت است که همه چیز را معنادار می‌کند.

۳.۱.۱ - اهداف انبیا از دیدگاه امام خمینی

امام خمینی (ره)، در اشاره به اهداف انبیا علیه‌السلام می‌فرماید: «انبیا آمده‌اند برای این‌که این قدرت‌ها را بشکنند، این قدرت‌های شیطانی را سرکوب کنند و نبی اکرم هم آمده بودند و آمدند برای این‌که این قدرت‌ها را بشکنند. این یکی از کارهایی است که انبیا دارند، نه این‌که فقط این است. کار مهم انبیا این است که مردم را برسانند به آن نقطه کمال و سایر کارها وسیله است. غایت، کمال مطلق است ... این‌طور نیست که انبیا برای دنیا آمده باشند. دنیا یک وسیله‌ای است برای کمال؛ چنان‌که اهل دنیا هم این وسیله را به ضد کمال استعمال می‌کنند ... آن‌که برای قدرت‌طلبی و شیطنت فعالیت می‌کند با آن‌که برای خدا فعالیت می‌کند، ذاتاً این دو تا با هم فرق دارند و کارهایشان ذاتاً فرق دارد. انبیا برای ثروت و قدرت و دنیا و رسیدن به دنیا و رسیدن به حکومت ابداً یک قدم برنداشتند. و اگر کسی گمان کند که انبیا یا اولیای بزرگ قدمی برای مَسند برداشتند، این نمی‌شناسد آنها را؛ این انبیا را نشناخته ...».
[۳] خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶، دفتر نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.


۳.۲ - انسان‌سازی و ارتقای معنوی

پس اهداف انبیا، اهداف دنیایی نبود؛ پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از تشکیل حکومت دنبال قدرت، جاه‌طلبی و ثروت نبود، بلکه آن حضرت دنبال ساختن آدم‌ها و ارتقای معنوی آنها بود و حکومت دینی، این‌گونه است. و ادامه وجودی مبارک پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در روز غدیر در امامت تجلی پیدا می‌کند. اگر روز غدیر فرمود: .«... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‌ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...؛ «... امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‌...»، به معنای این است که همه آنچه را اسلام در برداشت یک طرف، و این عنصر ادامه ولایت که ادامه وجودی پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بوده و در وجود مبارک علی بن ابی‌ طالب علیه‌السلام تجلی پیدا کرد، در طرف دیگر. این نعمت بزرگی بود که دین با او کامل و نعمت با او تمام شد. سپس این ادامه وجودی در وجود مبارک امام حسن مجتبی علیه‌السلام بعد از علی بن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ و دیگر امامان ـ علیه‌السلام ـ تجلی پیدا کرد.


حدیث کساء، از احادیث مشهوری است که بین خاصه و عامه در کتب فریقین ( شیعه و اهل سنت
[۵] مسند، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۹۲؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج ۱، ص ۲۱۴.
) به طرق و اسانید مختلف بیان شده است، و مقدار مسلم و مورد اتفاق این حدیث در تمام آثار شیعه و سنی چنین است: "روزی پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و حضرت امام علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین ـ علیهم‌السلام ـ در منزل ام‌سلمه گرد هم آمدند، و پیامبر عبایی بر سر خود و آن چهار تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و وابستگان خاص من هستند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و مطهر بدار»؛ پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه شریفه تطهیر: «... إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»؛ «...خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.»، را فرود آورد. وقتی همسر پیغمبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ سؤال کرد که اهل بیت چه کسانی هستند، آن حضرت پاسخ فرمودند: «انا و علی و فاطمه و الحسن و الحسین». اگر کسی کم‌ترین دقتی در این آیه داشته باشد، متوجه می‌شود که این آیه دلالت بر منزلت عصمت این پنج بزرگوار دارد.


به اعتقاد ما ولایت فقیه، به‌عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده است که در دوران غیبت حضرت حجت ـ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ـ که در دسترس ما نیست و ما نمی‌توانیم مستقیم از وجود مبارک آن معصوم استفاده کنیم، فقهای جامع الشرایط ولایت دارند و ولایت فقیه، تجلی و امتداد همان امامت معصومان علیهم‌السلام و تجلی و ادامه و امتداد همان ولایت نبی خاتم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ است.
[۷] هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، بحث ولایت فقیه، مؤسسه فرهنگی خرد، قم.



ممکن است کسی بگوید: قبل از انقلاب هم مردم نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، و حج می‌رفتند؛ پس با تحقق انقلاب اسلامی، چه اتفاقی افتاده است؟

در پاسخ می‌گوییم:

۶.۱ - اولاً

باید توجه داشت که قبل از انقلاب چه مقدار از مردم نماز می‌خواندند و در چه حال و هوایی نماز خوانده می‌شد و امروزه چگونه است؟ در دانشگاه قبل از انقلاب، دانشجوها و حتی اساتید متدین، مخفیانه نماز می‌خواندند. نماز در نظر عرف عمومی مردم قبل از انقلاب، علاوه بر این‌که ارزش نبود، ضد ارزش بود و از باب این‌که مبادا از چشم همکاران و دوستان بیفتند، مخفیانه نماز می‌خواندند.
خلاصه، دین‌داری بر ایشان یک افتخار نبود؛ چون ارزش‌های اجتماعی حاکم، ارزش‌های غیر دینی، بلکه ضد دینی بود. وقتی ارزش‌ها عوض شد، دیگر نماز و دینداری برای ما افتخار است.

۶.۲ - ثانیاً

آنهایی که امروزه، مردد هستند، جوّ حاکم بر اجتماع، آنها را به سمت دین هدایت می‌کند؛ در‌حالی‌که در گذشته این جو آنها را به سمت دیگری می‌برد. در نتیجه دین با حکومت یک جریان ایجاد می‌کند و از سوی دیگر، حکومت به نماز، روزه و ... معنا می‌بخشد و نمازی که در چنین حکومتی خوانده می‌شود، فقط ارتباط شخصی با خدا نیست؛ بلکه آثار فراوانی در زندگی فردی و نیز اجتماعی نمازگزار دارد.


نکته قابل توجه این است که، قرآن و اسلام برای ما شاخص داده و ما با این شاخص می‌توانیم میزان موفقیت خودمان را در دست‌یابی به اهداف ارزیابی کنیم؛ مثلاً وقتی قرآن کریم فرموده: «...روَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»؛ «و نماز را برپا دار، که نماز ( انسان را) از زشتی‌ها و گناه باز می‌دارد»، نماز و میزان فحشاء و منکر یک نسبتی با هم دارند؛ هرچه نماز در جامعه افزایش و عمق پیدا کند، فحشا و منکر کم‌تر می‌شود. بنابراین ما معیار داریم و می‌توانیم با این معیار پی ببریم که واقعاً چه مقدار در تعمیق ارزش‌های دینی موفق هستیم.


۱. نصر (۱۱۰)، آیه ۲.    
۲. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۸، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ش.    
۳. خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶، دفتر نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
۴. مائده (۵)، آیه ۳.    
۵. مسند، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۹۲؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج ۱، ص ۲۱۴.
۶. احزاب (۳۳)، آیه ۳۳.    
۷. هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، بحث ولایت فقیه، مؤسسه فرهنگی خرد، قم.
۸. عنکبوت (۲۹)، آیه ۴۵.    



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار