• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکمت و دانش

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: دانش، حکمت، دانشمندان، ایمان، حق، باطل، اندیشه،
پرسش: در برخی احادیث توصیه شده است که توجه داشته باشید که علم را از چه کسی می‌گیرید، ولی در برخی دیگر توصیه شده است که به "گفته بنگر نه به گوینده آن". تعارض و تنافی ظاهری بین این دو توصیه و سخن را چگونه باید حل کنیم؟
پاسخ: انسان‌ها باید همواره در مقابل حق تسلیم بوده و اگر با توجه به معیارهای عقلی و دینی، حقانیت و درستی سخن و استدلالی برایشان ثابت شد، بدون توجه به این‌که صاحب سخن کیست، آن را بپذیرند؛ اما بدیهی است که آموختن دانش از افرادی مفیدتر خواهد بود که به دانش خود اعتقاد داشته و در زندگیشان از آن بهره گیرند.
آنچه از مجموعه آموزه‌های دینی می‌توان یافت، این است که انسان باید در انتخاب راه‌نمایان خود دقت لازم را به عمل آورد؛ اما با این وجود، شخصیت افراد، تنها معیار تعیین‌کننده راستی و ناراستی سخنان آنان نیست و افراد با ایمان، اگر احیانا به اندیشه‌‌ای حکمت‌آمیز از دگراندیشان و سست‌باوران نیز برخورد نمایند، بعد از تجزیه و تحلیل و شناخت حقانیت آن، نباید از پذیرش آن خودداری ورزند.




در ابتدای پاسخ، با استفاده از آنچه ممکن است در زندگی روزمره پدید آید، دو پرسش را مطرح می‌سازیم:

۱.۱ - پرسش اول

اگر خدای ناکرده در بین خویشاوندان و یا آشنایان شما فردی وجود داشته باشد که مرتکب رفتارهای مجرمانه شده و سابقه اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی داشته باشد و اتفاقاً فرزندتان از این شخص، پرسشی علمی مطرح نموده و پاسخ صحیحی نیز دریافت داشته است. آیا شما به فرزندتان خواهید گفت که این پاسخ، قابل پذیرش نیست؛ زیرا فردی که این پاسخ را به شما داده، شخص پرهیزکار و سالمی نیست!؟ بدیهی است که نمی‌توانید چنین رویکردی را اتخاذ نمایید؛ به دلیل آن‌که پاسخ صحیح، از هر شخصی که ارائه شود، صحیح خواهد بود.

۱.۲ - پرسش دوم

اگر برای تقویت بنیه علمی فرزندتان تصمیم به فرستادن او نزد معلمی خصوصی داشته باشید، آیا او را نزد آن شخص مجرم و معتاد و هرچند دانشمند خواهید فرستاد، یا به دلیل عواقب ناگواری که ممکن است دامن‌گیر فرزندتان شود، از این کار خودداری خواهید نمود؟! مطمئنیم که گزینه دوم، پاسختان خواهد بود.


تعارضی که در نگاه اول، در روایات اشاره شده، به نظر می‌رسد، با دقتی اندک در دو پرسش مطرح‌شده ما مشخص خواهد شد، با این بیان:


۲.۱ - ۱. توجه به سخن نه گوینده سخن

از نظر اسلام، در شناخت حق و حقیقت، نباید تنها شخصیت صاحب سخن را معیار درستی و نادرستی یک سخن قرار دهیم؛ بلکه باید با تجزیه و تحلیل و انطباق آن بر معیارهای کلی عقلی و دینی، نتیجه لازم را گرفته و اگر به این جمع‌بندی رسیدیم که این سخن، کلامی درست و اندیشه‌ای حکیمانه است، بدون توجه به صاحب سخن، باید آن را بپذیریم.

۲.۲ - روایتی از پیامبر اکرم

پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ می‌فرماید که: به دنبال دانش باشید، گرچه آن دانش را تنها در کشور چین (که در آن زمان دوردست‌ترین کشورها بود) بتوانید بیابید.

۲.۳ - روایتی از امام علی

امام علی ـ علیه‌السلام ـ نیز بیان می‌دارد: هر شخصی که اندیشه‌ای حکیمانه را به تو بازگو کند، از او بپذیر و به گفته توجه داشته باش، نه به‌گوینده.
[۲] تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۸، ح ۶۱۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


۲.۴ - روایتی دیگر

حضرتش در جای دیگر می‌فرماید: حکمت را از هر کجا که می‌توانی به دست آور؛ زیرا گاهی اندیشه حکیمانه‌ای در سینه فردی منافق و دو رو جای گرفته، اما همواره در تلاطم است تا از زبان او خارج شده و بهره نهایی این حکمت به افراد با ایمان برسد.
[۳] نهج‌البلاغة، ص ۴۸۱، حکمت ۷۹، انتشارات دار الهجرة، قم، بی‌تا.


و به عبارتی: حکمت، گمشده افراد با ایمان است و آن را در هر جا و حتی در زبان افراد سست باور و کژاندیش نیز باید جست‌و‌جو کرد.
[۴] نهج‌البلاغة، ص ۴۸۱، حکمت ۸۰، انتشارات دار الهجرة، قم، بی‌تا.


۲.۵ - کسب سخن حق و اندیشه حکیمانه

آنچه از این دسته از روایات می‌توان برداشت نمود، آن است که سخن حق و اندیشه حکیمانه را باید با هر وسیله ممکن به دست آورد. البته فردی که در این راه قدم برمی‌دارد، خود باید صاحب اندیشه بوده و در نقد و بررسی اندیشه‌های دیگر توانمند باشد. در این زمینه، عیسای پیامبر به پیروان خویش توصیه می‌فرمود که سخنان دیگران را با دقت نظر فراوان، مورد نقد و بررسی قرار دهند.
[۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۶، ح ۳۹، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.


۲.۶ - مفهومِ «انظر الی ما قال»

باید دانست که همان سخنی از مولای متقیان که در پرسش شما به آن اشاره شد (انظر الی ما قال)، نیز با توجه به استفاده‌هایی که از واژه "انظر" در آیات و روایات شده، به معنای پذیرش بی‌قید‌و‌شرط هر سخنی نیست؛ بلکه فرمان به دقت نظر در گفته‌های دیگران است.


اما از طرفی، از دیدگاه اسلام، آیا می‌توانیم در انتخاب راه‌نما و استاد، آزادانه عمل نموده و هر فردی را، تنها با استدلال به این‌که از دانشی برخوردار است، سرمشق و الگو قرار داده و رفتار و گفتار او را به‌عنوان چراغ راه‌نمایی در زندگی خود در نظر بگیریم؟!

پاسخ به این پرسش، منفی است؛ بلکه باید معیارهایی برای انتخاب یک راهنمای مناسب در مسیر پیشرفت دینی در نظر گرفت؛ نظیر این‌که او دانشمند باشد، بر نفس خود مسلط بوده، از دین خود محافظت کرده، از هواپرستی به دور بوده و تنها درصدد اجرای فرامین پروردگار خویش باشد. راه‌نمایی که از چنین خصوصیاتی برخوردار نیست، گرچه ممکن است حکمت‌هایی نیز به دانش‌جویان خود بیاموزد، اما همواره این احتمال وجود دارد که چنین دانشمندی:

۳.۱ - أ. اول

قسمتی از دانش خود را که با منافع مادی او سازگار نیست، در اختیار دانش‌جویان قرار ندهد. قرآن کریم به چنین دانشمندانی اشاره کرده و آنان را مورد توبیخ و سرزنش قرار داده است.

۳.۲ - ب. دوم

خود به آنچه می‌داند، عمل نکند و هنگامی که حکمت‌آموز، مشاهده کند که استادش به آنچه می‌گوید، پایبند نیست، از لحاظ روانی، این احساس برایش به وجود خواهد آمد که شاید مطالب ارائه شده، صحیح نباشد و به همین دلیل نتواند از حکمت‌های آموخته شده، بهره‌ای ببرد.

۳.۲.۱ - نکته‌ای در وصیت ذو‌القرنین

در وصیت ذو‌القرنین به این نکته مهم اشاره شده است: دانش را از فردی نیاموز که از دانش خود استفاده‌ای نکرده؛ زیرا شخصی که دانشش برای خود او مفید نبوده، نمی‌تواند به شما بهره‌ای رساند.

۳.۲.۲ - سخن حضرت عیسی

عیسای مسیح نیز در همین راستا می‌فرماید: دنیاپرستی، بیماری دین است و دانشمند، پزشک دین. براین‌اساس اگر دیدید که پزشکی، خود را عمداً دچار بیماری می‌کند، به او بدگمان بوده و بدانید که برای دیگران هم دل نخواهد سوزاند!

۳.۳ - ج. سوم

از همه خطرناک‌تر، ممکن است او تا حدودی از دانش و حکمت برخوردار بوده، اما در راه خودسازی قدم برنداشته و به همین دلیل، خطر بیشتری نسبت به دیگر افراد داشته باشد. او می‌تواند با استفاده از دانسته‌های خود، معجونی از حق و باطل ایجاد نموده و با ایجاد شبهات به ظاهر منطقی، مردم را از راه مستقیم، منحرف سازد.

۳.۳.۱ - سخن خداوند متعال

خداوند، خطاب به چنین دانشمندانی بیان می‌دارد: «و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون»؛ «حق و باطل را با هم درنیامیزید، تا بدین طریق، حقیقت را پوشیده نگه دارید».

۳.۳.۲ - سخنی از امام علی

امیر المؤمنین علیه‌السلام، با بیان دردآلودی اظهار می‌دارد که دو گروه، کمر مرا شکستند، گروهی از فاسقان که با زبان دینی آشنایی داشته و گروهی از نادانان ظاهربین ... و من از پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ شنیدم که نابودی امتم به دست دورویان منافقی خواهد بود که با زبان دین آشنایی دارند.

۳.۳.۳ - بیان یک نمونه

نمونه‌ای از چنین افراد را می‌توان در میان خوارجی یافت که با استناد به آیاتی از قرآن کریم ("إن الحکم إلا لله") در‌صدد مبارزه با آن امام بزرگوار برآمده و ایشان، بدون آن‌که حقانیت این آیه را زیر سؤال ببرند، بیان داشتند که این سخن حقی است که برای رسیدن به هدف نادرستی از آن استفاده شده است.
[۲۰] نهج‌البلاغة، ص ۸۲، خطبه ۴۰، "کلمة حق یراد بها الباطل".


با توجه به این احتمالات، پیشوایان ما توصیه می‌نمودند که در انتخاب راه‌نما و استاد، باید دقت لازم را داشت تا ناخودآگاه گرفتار چالش‌هایی نشد که توسط دانشمندان سست‌ایمان، بنیان نهاده شده است.


با این حال، نباید از مسیر عدالت خارج شده و با سخنان صحیحی که احیاناً از جانب این افراد بیان می‌شود، به مخالفت برخاست. به عبارتی دیگر، این دو گروه از روایات، در تنافی و تعارض با هم نبوده، بلکه مکمل یکدیگر هستند.


۱. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۲۷، ح ۳۳۱۱۹، مؤسسة آل‌البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.    
۲. تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۸، ح ۶۱۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۳. نهج‌البلاغة، ص ۴۸۱، حکمت ۷۹، انتشارات دار الهجرة، قم، بی‌تا.
۴. نهج‌البلاغة، ص ۴۸۱، حکمت ۸۰، انتشارات دار الهجرة، قم، بی‌تا.
۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۶، ح ۳۹، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.
۶. مائده (۵)، آیه ۷۵.    
۷. انعام (۶)، آیه ۶۵.    
۸. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱، مؤسسة آل‌البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.    
۹. بقره (۲)، آیه ۱۴۶.    
۱۰. بقره (۲)، آیه ۱۵۹.    
۱۱. بقره (۲)، آیه ۱۷۴.    
۱۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۹، ح ۵۳.    
۱۳. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۲۵، ح ۲۴۹۳۸، مؤسسة آل‌البیت، قم، ۱۴۰۹ ه ق.    
۱۴. بقره (۲)، آیه ۴۲.    
۱۵. آل‌عمران (۳)، آیه ۷۱.    
۱۶. شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۶۹، ح ۱۰۳، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۳ ه ق.    
۱۷. انعام (۶)، آیه ۵۷.    
۱۸. یوسف (۱۲)، آیه ۴۰.    
۱۹. یوسف (۱۲)، آیه ۶۷.    
۲۰. نهج‌البلاغة، ص ۸۲، خطبه ۴۰، "کلمة حق یراد بها الباطل".



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر حدیث | حدیث شناسی




جعبه ابزار