• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حقوق انسان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حقوق انسان، حق حیات، حق کرامت انسانی، حق عدالت، حق امنیت، حق پدر و مادر بر فرزندان، حق عفو و گذشت، حق سائل، حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان، حق تعقل، تفکر و شناخت ، حق آزادی، حق آزادی در دین، حق بهره‌مندی از کار و تلاش، حق تجارت، حق ازدواج، حق سیر و سفر، حق ارحام و خویشاوندان، حق پرستش، حق مالکیت، حق برخوردارى عمومى از نعمت‌هاى طبیعت.

پرسش: آیا امکان دارد برخی از مصادیق حقوق انسانی را در قرآن نام ببرید؟

پاسخ: قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینه‌هاست، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و ... . بدیهی است برشمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ ازاین‌رو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به‌عنوان ابتدا‌ی‌ترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است ـ تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد ـ برمی‌شمریم.
برخی از مهم‌ترین حقوق انسان در قرآن از این قرار است: حق حیات، حق کرامت انسانی، حق عدالت، حق امنیت، حق پدر و مادر بر فرزندان، حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران، حق سائل، حق ایتام و محرومان از اموال ثروت‌مندان، حق تعقل، تفکر و شناخت، حق آزادی، حق آزادی در دین و انجام مراسم دینی و... .



قبل از بیان هر مطلبی باید گفت، قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینه‌هاست، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و... . بدیهی است برشمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ ازاین‌رو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به‌عنوان ابتدا‌ی‌ترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است ـ تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد ـ برمی‌شمریم و مطالب بیشتر و مفصل‌تر را به فرصت دیگری محول می‌کنیم.

گفتنی است آن‌چه در این‌جا بیان می‌شود نمونه‌هایی از حقوق انسان و مصادیق عینی آن خواهد بود که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، و این بدان معنا نیست که حقوق انسان‌ها تنها منحصر به همین تعداد باشد و مصادیق دیگری نداشته باشد.


به نظر می‌رسد حق حیات، نخستین حقی است که برای انسان‌ها ثابت است و همین مبدأ و خاستگاه دیگر حقوق انسانی خواهد بود. تنها با وجود این حق می‌توان از حقوق دیگر سخن گفت و در صورت نبود و فقدان آن، بحث از دیگر حقوق نیز جایی نخواهند داشت.
یکی از حقوق طبیعی که بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته، حق حیات است. در قرآن مجید، حیات، موهبتی الهی خوانده شده و هیچ فردی نمی‌تواند این حق را از فردی سلب کند و یا به‌صورت فیزیکی و غیر فیزیکی به جسم و روح انسان آسیب برساند.
به‌هرحال از مهم‌ترین و اساسی‌ترین حقوق انسانی حق حیات است و هیچ‌کس نمی‌تواند به این حق تجاوز کرده و حیات کسی را از وی سلب کند؛ از این‌رو است که قتل و کشتن انسان‌ها در حقوق اسلامی به‌عنوان جرم نابخشودنی شناخته شده، و خداوند برای کسی که به این حق تجاوز کند، عذابی سخت را وعده داده است.
از نظر قرآن کشتن دیگری به‌عنوان رفتار نابهنجار دانسته شده است:

«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ• بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَت»؛ و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود، به کدامین گناه کشته شدند؟.

«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق»؛ و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز به‌حق!.

«وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»؛ خودکشی نکند، خداوند نسبت به شما مهربان است.


حق کرامت انسانی یکی از حقوق اساسی و زیربنایی برای دیگر حقوق موضوعه انسانی است.
بر همین اساس است که اسلام انسان را دارای مقام و ارزش والایی می‌داند. در تعالیم و آموزه‌های دینی، تنها انسان است که سروری موجودات زمین و آسمان برای او مطرح است، و در قرآن تصریح شده است که روح خدا در او دمیده شده و او شایسته تکریم و تعظیم و حتی سجده فرشتگان و مقام جانشینی خدا قرار گرفته است.

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‌ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»؛ ما آدمی‌زادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکب‌های راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم.


حق عدالت و قسط و تحقق و پایداری آن، از دیگر مبانی قوانین حقوقی قرآن است. تا آن‌جا که هدف از رسالت پیامبران، برقراری قسط و عدل معرفی شده است:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی‌ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به تقوا نزدیک‌تر است.


از دیگر مصادیقی که می‌توان برای حقوق بشر بر شمرد، حق امنیت در همه حوزه‌هاست. کسی نمی‌تواند این حق را از انسان بگیرد و او را در حالتی از ناامنی روانی و اجتماعی و ... قرار دهد. این حق تا آن‌جا اهمیت دارد که قرآن کریم آن‌ را برای مشرکان و مخالفان نیز به رسمیت شناخته است:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ...»؛ و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان.

«وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتی‌ بارَکْنا فیها قُریً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنین»؛ و میان آنها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادی‌های آشکاری قرار دادیم و سفر در میان آنها را به‌طور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شب‌ها و روزها در این آبادی‌ها با ایمنی (کامل) سفر کنید.



«وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»؛ و پروردگارت فرمان داد، جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید.

عطف جمله «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» بر جمله قبلی، معنایش این است که پروردگارت چنین حکم نموده که به پدر و مادر احسان کنید. از این جمله روشن می‌شود که مسئله نیکی به پدر و مادر بعد از مسئله توحید، واجب‌ترین واجبات است، هم‌چنان‌که مسئله عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگ‌ترین گناهان کبیره است، و به همین جهت این مسئله را بعد از مسئله توحید و قبل از سایر احکام اسم برده و این نکته اهمیت حقوق پدر و مادر را می‌رساند.


این حق از دو زاویه قابل دقت است. یکی در رابطه با نحوه تعامل حاکمیت و مردم است و دیگری در ارتباط شهروندان با یک‌دیگر. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرموده است:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم»؛ (ای پیامبر) به خاطر رحمت خداوند تو با آنان با نرمش رفتار می‌کنی، و اگر خشن و سخت‌دل بودی همانا از اطراف تو پراکنده می‌شدند، پس آنان را ببخش و برایشان طلب مغفرت کن.

سیره پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و امام علی ـ علیه‌السلام ـ همواره با رفق، عفو و مدارا نسبت به مخالفان و حتی دشمنان اسلام بود. البته به غیر از آن دسته از افرادی که علنا سلاح برمی‌داشتند و به جنگ و نبرد با اسلام می‌پرداختند و حقوق افراد را تضییع می‌کردند.


حق تساوی از مهم‌ترین مصادیقی است که قرآن برای حقوق انسان بر می‌شمارد، تساوی حقوقی میان همه انسان‌هاست و این‌که کسی را بر کسی دیگر برتری و امتیازی نیست تا بدان بر دیگری چیره شود. اگر قرآن امتیاز را به عنوان تقوا بیان کرده چیزی نیست که کسی بتواند از آن در دنیا برای خود امتیاز کسب کند؛ زیرا تقوا امر باطنی است و باعث امتیاز و پاداش اخروی می‌شود.

حق تساوی بدن معناست که هیچ شخص در هیچ موقعیت نمی‌تواند خود را بر دیگری برتر دانسته و بخواهد اعمال قدرت و نفوذ کند؛ ازاین‌رو است که کسی را بر کسی به‌طور طبیعی ولایت نیست. اما ولایت پدر و مادر بر فرزند در محدوده منافع آنان انجام می‌شود و همین که به مقام کامل و رشد رسیده‌اند، ولایت ایشان نیز بسیار محدود می‌گردد.

مساواتی که قرآن میان انسان‌ها قایل است شامل دو قسمت عمده است. مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام:

«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.


خداوند برای فقرا و ایتام و محرومان جامعه در اموال ثروتمندان حقوقی قرار داده، و در قرآن به آن تصریح شده است:

«وَ الَّذینَ فی‌ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ• لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛ و آنها که در اموالشان حق معلومی است، برای تقاضا کننده و محروم.

«وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»؛ و حاجت خواه را به تَشَر مران.

حق «سائل» این است که اگر انسان می‌داند راست می‌گوید، باید به اندازه قدرت و توان خویش حاجتش را برآورده نماید و در رسیدن به خواسته‌اش او را کمک نماید و اگر در راست‌گویی او شک دارد، مراقب باشد که بدبینی و شک انسان در اثر وسوسه شیطان نباشد تا بخواهد او را از انجام کار خیر و تقرب به خدا متعال محروم سازد. به هر حال اگر انسان خواست محرومش کند، نباید به آبرو و حیثیت او ضربه بزند، بلکه باید با زبان خوش او را باز گرداند.


حق هر انسانی بر خود؛ این است که خود را از هر خطر و ضرر مادی یا معنوی حفظ کند. بنابراین حق ندارد اقدام به خودکشی کند و یا ضرری به جان خود بزند. خداوند در قرآن کریم در موارد متعددی از انتحار و خودکشی نهی کرده است، چنان‌که می‌فرماید:

«وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً»؛ خودکشی نکند، خداوند نسبت به شما مهربان است.

هم‌چنین می‌فرماید:

«وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَة»؛ خود را به دست خود به هلاکت نیندازید.

هم‌چنین انسان نباید موجبات از بین رفتن شخصیت خویش را که حیات معنوی اوست، فراهم آورد.


هر کسی از این حق برخوردار است که نسبت به خود و محیطی که در آن زندگی می‌کند، دانش و آگاهی یابد و راه حق و باطل را بشناسد؛ ازاین‌رو جلوگیری از علم و دانش به معنای نادیده گرفتن حقوق طبیعی بشر به شمار می‌آید. جامعه نمی‌تواند ابزارهای شناختی و معرفتی را از کسی سلب کند؛ بلکه باید زمینه و بستر لازم را برای کسب دانش و علم فراهم آورد.

«در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتی‌هایی که در دریا به سود مردم در حرکت‌اند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (هم‌چنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‌هایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و می‌اندیشند!».

«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ و ما این ذکر (قرآن‌) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه را به‌سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند!


یکی از مهم‌ترین حقوقی که قرآن برای انسان‌ها ثابت می‌داند، حق آزادی است. از آن‌جا که انسان در بینش و نگرش قرآنی موجودی مختار و تنها در برابر خداوند به‌عنوان خالق و پروردگار خود مکلف می‌باشد، از آزادی همه جانبه‌ای برخوردار است:

«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکُونُوا مُؤْمِنینَ»؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند، آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!

«إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.


از مهم‌ترین حق انسان پس از حقوق اولیه زندگی، برخورداری از دین شخصی است:

«قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ• لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ• وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ•... لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ»؛ بگو:ای کافران! آنچه را شما می‌پرستید من نمی‌پرستم! و نه شما آنچه را من می‌پرستم، می‌پرستید،... آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم.



«وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»؛ و این‌که برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.

این آیه بر حق انحصاری هر یک از آحاد مردم در بهره‌برداری از ثمره کوشش‌ها و تلاش‌های شخصی و اجتماعی خود تأکید ورزیده و با توجه به ترکیب ادبی این آیه حق بهره‌ برداری را منحصر به زمانی می‌کند که محصول سعی و تلاش خود انسان باشد.


حق تجارت و بازرگانی برای همگان از زن و مرد از حقوق طبیعی بشر شمرده شده است؛ ازاین‌رو هر کسی می‌تواند برای دست‌یابی به مال و ثروت مشروع تلاش کند و از تجارت و بازرگانی و فواید آن بهره‌مند شود:

«لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن»؛ مردان نصیبی از آن‌چه به دست می‌آورند دارند، و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ‌یک پایمال گردد).

تنها کسب‌های نامشروع که در حقیقت ظلم و ستم به دیگری است نادرست و ممنوع شمرده شده است که امری طبیعی است.


از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی می‌توانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی و... با رضایت طرفین ازدواج کنند:

«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَة»؛

«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»؛ و از نشانه‌های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد.


سیر و سفر در شهرها و کشورها برای آشنایی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ملت‌ها و کشورها و درس‌آموزی از سرنوشت آنان از حقوقی است که از سوی قرآن برای انسان‌ها به رسمیت شناخته شده است:

«قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین»؛ بگو روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب ‌کنندگان آیات الهی چه شد».



«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی‌ بِبَعْضٍ فی‌ کِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیمٌ»؛ خویشاوندان به یک‌دیگر سزاوارترند. و خدا بر هر چیزی داناست.
قرآن کریم در این آیه تأکید می‌کند که ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان نسبت به دیگر مؤمنان به‌صورت قوی‌تر و جامع‌تری است؛ زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت، ولایت خویشاوندی نیز دارند. به همین جهت آنها از یکدیگر ارث می‌برند، درحالی‌که غیر خویشاوندان از یک‌دیگر ارث نمی‌برند.



«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‌ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ و پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم، نفرستادیم. اگر (این حقیقت را) نمی‌دانید (که پیامبران از جنس بشر بودند) از اهل دانش و اطلاع بپرسید.

ذکر به معنای آگاهی و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعی دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه‌های مختلف شامل می‌شود؛ یعنی این حق شماست، آن‌چه را که نمی‌دانید از آگاهان و اهل اطلاع سؤال کنید.


هر کسی مالک دست‌آوردهای خویش است. تلاشی که انسان در تولید منابع و ثروت می‌کند، برای وی حقی ویژه‌ای را ایجاد می‌کند که از آن به حق مالکیت یاد می‌کنند؛ ازاین‌رو انسان بر دام‌های خویش و یا زمین‌هایی که احیا و زنده کرده است، مالک می‌شود و حق بهره‌برداری از آن‌را دارد:

«مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ».
از نظر قرآن حق مالکیت خصوصی برای همگان ثابت است و حتی افراد نابالغ نیز از آن بهره‌مند می‌باشند: «و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آن‌ها بدهید! و پیش از آن‌که بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی‌نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند و آن‌کس که نیازمند است، به‌طور شایسته (و مطابق زحمتی که می‌کشد،) از آن بخورد و هنگامی که اموالشان را به آنها باز می‌گردانید، شاهد بگیرید! اگرچه خداوند برای محاسبه کافی است...».


خداوند در قرآن کریم پس از وصف نعمت‌های طبیعی خود (مانند کوه، دشت، آسمان و زمین و چراگاه‌ها) همه آنها را متاع و بهره انسان‌ها و چهارپایان در خدمت انسان می‌داند و حق بهره‌وری عمومی همه مردم از نعمت‌های طبیعی یاد می‌کند:

«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْه»؛ او آن‌چه در آسمان‌ها و آن‌چه در زمین است همه را مسخر شما ساخته است.

«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهار»؛ و کشتی‌ها را مسخر شما گردانید، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را (نیز) مسخر شما نمود.



۱. تکویر (۸۱)، آیه ۸ و ۹.    
۲. اسراء (۱۷)، آیه ۳۳.    
۳. نساء (۴)، آیه ۲۹.    
۴. اسراء (۱۷)، آیه ۷۰.    
۵. حدید (۵۷)، آیه ۲۵.    
۶. مائده (۵)، آیه ۸.    
۷. توبه (۹)، آیه ۶.    
۸. سبأ (۳۴)، آیه ۱۸.    
۹. اسراء (۱۷)، آیه ۲۳.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۷۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.    
۱۱. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۵۹.    
۱۲. حجرات (۴۹)، آیه ۱۳.    
۱۳. معارج (۷۰)، آیه ۲۴ و ۲۵.    
۱۴. ضحی (۹۳)، آیه ۱۰.    
۱۵. نساء (۴)، آیه ۲۹.    
۱۶. بقره (۲)، آیه ۱۵۹.    
۱۷. بقره (۲)، آیه ۱۶۴.    
۱۸. نحل (۱۶)، آیه ۴۴.    
۱۹. یونس (۱۰)، آیه ۹۹.    
۲۰. انسان (۲)، آیه ۳.    
۲۱. کافرون (۱۰۹)، آیه ۶.    
۲۲. نجم (۵۳)، آیه ۳۹.    
۲۳. نساء (۴)، آیه ۳۲.    
۲۴. بقره (۲)، آیه ۱۸۸.    
۲۵. بقره (۲)، آیه ۲۷۵.    
۲۶. بقره (۲)، آیه ۲۷۸.    
۲۷. نساء (۴)، آیه ۳.    
۲۸. روم (۳۰)، آیه ۲۱.    
۲۹. انعام (۶)، آیه ۱۱.    
۳۰. انفال (۸)، آیه ۷۵.    
۳۱. نحل (۱۶)، آیه ۴۳.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۱۱، ص ۲۴۱، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.    
۳۳. نازعات (۷۹)، آیه ۳۳.    
۳۴. نساء (۴)، آیه ۶.    
۳۵. جاثیه (۴۵)، آیه ۱۳.    
۳۶. ابراهیم (۱۴)، آیه ۳۲.    



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار