• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حق وتکلیف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: حق، تکلیف، عقیده، وظیفه، حقوق متقابل.
پرسش: فرق حق با تکلیف چیست؟ آیا همیشه در مقابل حق، حق دیگری است؟ یا در مقابل حق تکلیف است؟
پاسخ:
پاسخ به این پرسش وقتی آشکار می‌شود که بدانیم حق چیست.



حق درکتاب‌های لغوی به «ثابت» معنا شده است و وقتی گفته می‌شود فلان چیز حق است یعنی ثابت است.


ولی معانی اصطلاحی متفاوتی دارد،

۲.۱ - مطابق با واقع

مثلاً در معرفت شناسی، حق به معنای مطابق با واقع است. و وقتی یک جمله یا یک عقیده و یا یک دین را حق می‌دانیم، یعنی آن عقیده و یا... مطابق با واقع می‌باشد و کاذب نیست. در این جا باطل نیز به معنای کاذب می‌باشد.

۲.۲ - در نظر گرفتن امتیاز یا نصیبی برای کسی

یک معنای دیگر حق، امتیاز یا نصیبی است که برای کسی در نظر گرفته شده است. که شهید بهشتی از‌ آن به حق بایدی تعبیر می‌کند درحالی که در سایر معانی حق استی است.
[۲] سید محمد، بهشتی، حق و باطل در قرآن، تهران، انتشارات بقعه، ۱۳۷۸، ص۲۱.
این معنای اصطلاحی در علم حقوق کاربرد بیشتری دارد و تکلیف در مقابل آن معنا پیدا می‌کند.
[۳] توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷، ص۷۰ـ۷۲.



وقتی کسی حقی داشته باشد، در تحصیل دقیق آن می‌توان دو مؤلفه را مشاهده کرد.
۱ـ صاحب حق، ۲ـ مورد حق
[۴] توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷، ص۷۳.
به عنوان مثال؛ وقتی پدر حق ولایت بر فرزند دارد، پدر صاحب حق است و مورد حق، ولایت و سرپرستی است.
بسیاری از متفکران معتقدند که هرجا حقی هست، مؤلفه دیگری نیز می‌توان یافت و آن فرد دیگری است که حق علیه اوست و برای او تکلیفی ایجاد می‌کند که در مثال ما همان فرزند است که در مقابل حق ولایت پدر، وظایفی بر عهده دارد. به عبارت دیگر این صاحب‌نظران همیشه در مقابل هر حقی یک تکلیف نیز تصویر می‌کنند.
[۵] بهشتی،‌ احمد، مقاله حق و تکلیف، مجله کتاب نقد، چاپ اوّل، ش۱، ص۳۶ـ۳۷.
[۶] جعفری، محمد تقی، پیام خرد، نشر کرامت، ‌ص۱۴۳.



و به نظر متفکران حق وتکلیف رابطه تلازمی دارند که هر جا حق باشد حتماً تکلیف هم خواهد بود و بالعکس حق و تکلیف از هم جدا نمی‌شوند. ولی این که درتمام موارد وجود حق، این قاعده را بپذیریم، خود مبتنی بر این است که تکالیف سلبی را نیز تکلیف بدانیم.


رابطه‌ای که بین صاحب حق و مورد حق وجود دارد رابطه حقیّه نامیده می‌شود.
[۷] توسلی، حسین، توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷.


۵.۱ - صور مختلف رابطه حقیّه

این رابطه صورت‌های مختلفی دارد که در برخی موارد آن به راحتی می‌توان کس دیگری را مکلف دانست، مثل حق شوهر بر زن یا حق زن بر شوهر و یا حقوق متقابل پدر و فرزند و حق همسایه‌ها بر هم و... ولی در برخی از موارد، فرد خاصی، مکلف نیست، مثلاً حق برابری استفاده از مواهب طبیعت، حق‌آزادی، و... که در این موارد هیچ فرد خاصی، وظیفه‌ای ندارد ولی تمامی انسانها یک تکلیف سلبی بر عهده دارند و آن این که مانع استفاده از حقوق دیگران نشوند.
[۸] راسخ، محمد؛ حق و مصلحت، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۱، ص۱۵۲ـ۱۵۵.

اگر ما این تکالیف سلبی را نیز تکلیف بدانیم، آن گاه در مقابل حق، همیشه تکلیف خواهد بود. ولی توجه به این نکته نیز لازم است که این رابطه تلازمی حق و تکلیف در برخی حقوق متقابل معنا پیدا می‌کند، نه درهمه حقوقی که انسانها دارند، چرا که مواردی وجود دارند که حق هست ولی کسی تکلیفی وجود ندارد مثل حق ابراء ذمّه فرد بدهکار، که شخص طلبکار می‌تواند حتی بدون اطلاع دیگران طلب خود را ببخشد و روشن است که در این صورت تکلیفی برای کسب متصور نیست و یا حق عفو در مورد کسی که از دیگری شکایت دارد و یا....


اما اینکه در مقابل حق.حق وجود دارد قاعده‌ای کلی نیست و نمی‌توان گفت هر جا کسی حقی دارد، دیگران هم در مقابل او حقی دارند. هر چند در بسیاری از موارد همین گونه است. مثلاً همسایگان بر هم حقوق متقابلی دارند. حکومت بر مردم حقی دارد و مردم نیز بر حکومت حقی. اما در غیر از حقوق متقابل، شاید نتوان این ادعا را ثابت کرد.


آیا در مقابل حقوق خداوند بر مخلوقات، مخلوقات هم حقی بر خداوند دارند؟ و آیا در برابر حقوقی که حیوانات بر انسان‌ها دارند می‌توان در مقابل حقی هم برای انسان‌ها در نظر گرفت؟
اگر بخواهیم به این پرسش‌ها پاسخ مثبتی بدهیم، باید به نوعی در مفهوم حق توسعه بدهیم، و اختیار و امکان استفاده انسان از حیوانات را هم حق بنامیم یا این که تأمین روزی انسان‌ها را حق آنها بر خداوند بدانیم. که البته این گونه استفاده کردن از کلمات، خروج از اصطلاح فنی و عملی است. و معمولاً‌ دانشمندان هر رشته‌ای در کاربرد کلمات در معنای خود، دقیق عمل می‌کنند.
[۱۰] جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ص۷۵.



پس حق در بحث ما نوعی امتیاز و اختیار است ولی تکلیف وظیفه‌ای است که بر عهده کسی می‌باشد. و معمولاً در مقابل هر حقی، تکلیفی نیز وجود دارد. به عنوان حقوق متقابل نیز همیشه در مقابل حق، حق دیگری می‌توان یافت. به خصوص در میان انسان‌ها هیچ انسانی نیست که فقط حق داشته باشد و یا فقط تکلیف بلکه هر انسانی هم محق است و هم مکلّف.


۱ـ بهشتی، احمد، مقاله حق و تکلیف در نهج‌البلاغه، مجله حکومت اسلامی. ش۳۷، ص۲۰ـ۳۰.
۲ـ راسخ، محمد، حق و مصلحت، تهران، طرح نو، ۱۳۸۱، بخش دوّم کتاب، ص۱۴۹ـ۲۵۴.
۳ـ مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه امام خمینی(ره).
۴ـ مصاح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (انسان شناسی، قرآن شناسی، اخلاق در قرآن، حقوق و سیاست و...) قم، مؤسسه امام خمینی(ره).


۱. معجم فروق اللغویه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۳.    
۲. سید محمد، بهشتی، حق و باطل در قرآن، تهران، انتشارات بقعه، ۱۳۷۸، ص۲۱.
۳. توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷، ص۷۰ـ۷۲.
۴. توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷، ص۷۳.
۵. بهشتی،‌ احمد، مقاله حق و تکلیف، مجله کتاب نقد، چاپ اوّل، ش۱، ص۳۶ـ۳۷.
۶. جعفری، محمد تقی، پیام خرد، نشر کرامت، ‌ص۱۴۳.
۷. توسلی، حسین، توسلی، حسین، مقاله تحلیل حق، مجله حکومت اسلامی، بهار ۱۳۷۷، ش۷.
۸. راسخ، محمد؛ حق و مصلحت، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۸۱، ص۱۵۲ـ۱۵۵.
۹. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، انتشارات صدرا، ص۷۷، بر اساس خطبه ۲۱۴ نهج‌البلاغه‌.    
۱۰. جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ص۷۵.



اندیشه قم.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | تکلیف | حق و باطل




جعبه ابزار