• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسن ظن به صحابه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حسن ظن، صحابه.
پرسش: چرا ما نسبت به حوادث صدر اسلام و نسبت به بعضی از صحابه رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ حسن ظن نداریم؟
پاسخ: "ظن" به احتمال قوی گفته می‌شود، حسن ظن یکی از صفات مؤمنان است، در قرآن و روایات به حسن ظن امر و از سوء ظن نهی شده است؛ اما سؤال اساسی این‌جاست، آیا حسن ظن در هر شرایط امر پسندیده و عاقلانه‌ای است؟ موارد عدم مقبولیت حسن ظن، عبارت است از: ۱. وجود علم و یقین؛ ۲. غلبه و استیلای فساد ؛ ۳. موارد و موقعیت‌های خاص. مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و جانشینی بعد از ایشان از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به این‌که حسن ظن هم داشته باشد!



"ظن" به احتمال قوی گفته می‌شود؛ چنان‌که "وهم" احتمال ضعیف و "شک" تساوی طرفین است.
[۱] قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۴، ص ۲۷۳، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۱.



همان‌طور که بیان کرده‌اید حسن ظن یکی از صفات مؤمنان است، در قرآن و روایات به حسن ظن امر، و از سوء ظن نهی شده است.

۲.۱ - حسن ظن در قرآن

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: " ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید؛ چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است‌". در آیه دیگر از سوء ظن به خداوند نهی شده است.

۲.۲ - حسن ظن در روایات

در روایات نیز، هم به حسن ظن به خداوند و هم حسن ظن به برادر مؤمن امر شده است.


اما سؤال اساسی این‌جا است، آیا حسن ظن در هر شرایط امر پسندیده و عاقلانه‌ای است؟ برای جواب به این سؤال باید گستره و دامنه حسن ظن را مورد بررسی قرار دهیم و در این بررسی به حسن ظن‌هایی که مردود شمرده شده اشاره کنیم.




۴.۱ - وجود علم و یقین

همان‌طور که از تعریف ظن پیداست اگر ظن به همین معنا (نه وهم) استعمال شود، به معنای احتمال قوی است، و در رتبه قبل از علم قرار دارد، انسان تا جایی می‌تواند به شخصی یا چیزی حسن ظن یا سوء ظن داشته باشد که حالت نفسانی‌اش به مرحله علم و یقین نرسیده باشد، هرگاه این حالت وجدانی به علم یا یقین رسید، دیگر جای ظن نیست نه حسن ظن است و نه سوء ظن. اگر شخصی از یک انسان مؤمن مطلبی شنید یا عملی را مشاهده کرد تا به قصد اصلی او علم پیدا نکرده است از باب حسن ظن به برادر دینی، می‌تواند گفتار یا کردار او را به بهترین وجه حمل کند؛ اما اگر به یقین رسید دیگر ظنی وجود ندارد تا آن را به حسن زینت دهد. به عبارت دیگر، با آمدن علم و یقین، موضوع ظن از بین می‌رود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است، دنباله همان روایت امام صادق علیه‌السلام از قول امام علی علیه‌السلام که امر به حسن ظن نسبت به برادر دینی دارد می‌فرماید: " امر برادرت را به احسن وجه حمل کن تا زمانی که خلاف آن بر تو ثابت و مکشوف شود."

۴.۲ - غلبه و استیلای فساد

یکی دیگر از مواردی که حسن ظن مردود شمرده شده است، استیلاء فساد است. شخصی که در میان عده ای زندگی می کند که هواهای نفسانی و شوق به قدرت و فساد آنان را دربر گرفته است، چگونه می‌تواند نسبت به عمل آنان حسن ظن داشته باشد، آیا عاقلان عالم چنین حسن ظنی را می‌پذیرند؟
امام علی ـ علیه‌السلام ـ در کلامی چنین می‌فرماید:" چون صلاح و نیکی بر مردم زمان غالب گردد اگر کسی به کسی که از او رسوایی‌ای ظاهر نشده گمان بد برد، قطعاً ستم نموده است و اگر بر مردم زمان، فساد غالب شود و کسی به کسی گمان خوب برد خود را گول زده است."
[۷] نهج البلاغه، صبحی صالح، ج ۱، ص ۴۸۹، کلمات قصار، شماره ۱۱۴، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.


۴.۳ - موارد و موقعیت‌های خاص

از دیگر مواردی که حسن ظن کاربرد ندارد، موقعیت‌های خاص است؛ به‌عنوان مثال موقعیت‌های جنگی، محکمه قضاوت، شخص قاضی، مواردی که ارتباطی با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا می‌کند و...
انسان در موقعیت‌های جنگی نمی‌تواند به طرف مقابل حسن ظن داشته باشد؛ اگرچه به‌ظاهر از مسلمانان باشد، یک قاضی نمی‌تواند در محکمه قضا به دو طرف یا به یک طرف حسن ظن داشته باشد، بلکه باید بدون هیچ پیش‌داوری با توجه به ادله، اظهار نظر کند، در مواردی که مسأله شخصی نیست بلکه مسأله مربوط به جامعه و سرنوشت میلیون‌ها شخص مربوط می‌شود، انسان نمی‌تواند با ساده‌انگاری، حسن ظن داشته باشد؛ بلکه در این امور، شخص باید به علم و اطمینان قلبی برسد و اصولاً ظن کافی نیست.


مسائل مربوط به ارتحال پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و جانشینی آن حضرت از مسائل بسیار کلیدی و مهمی است که در سرنوشت دنیوی و اخروی انسان تأثیرگذار است، انسان در چنین مسئله مهمی نباید ظن را دخالت دهد تا چه رسد به این‌که حسن ظن هم داشته باشد!
ما هم مثل شما دوست داشتیم همه مسائل صدر اسلام یک سوء تفاهم و یک برداشت نادرست باشد؛ ولی قرائن فراوانی وجود دارد که همه این امور را به‌گونه‌ای دیگر نشان می‌دهد.

۵.۱ - اول

آیا کسانی که شما از آنان در سؤالتان نام برده‌اید قرآن و دستورات قرآن را نمی‌شناختند؟ مگر قرآن نفرموده " و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احکام و معارف و اموال) بگیرید و از آنچه شما را منع و نهی کرد باز ایستید، و از خدا پروا نمایید، که خداوند سخت‌کیفر است‌".
یا " پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است (اراده پیامبر درباره تصرف در جان و مال آنها بر اراده خودشان مقدم است)".
یا " و هرگز (پیامبر) از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید! آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست‌."

۵.۲ - دوم

با این همه تأکید، آیا برای احترام پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هم که شده نمی‌بایست قلم و کاغذی به ایشان داده می‌شد؟ آیا انسان خوش‌باور می‌تواند بپذیرد که این همه از روی سوء تفاهم بوده است؟

۵.۳ - سوم

اساساً چرا آنان نسبت به این درخواست پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ حسن ظن نداشتند و نسبت هذیان به آن حضرت ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دادند؟ چرا نگفتند شاید پیامبر خدا مطلب مهمی می‌خواهد بگوید؟ و ده‌ها چراهای دیگر. اگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، حضرت علی علیه‌السلام را به‌عنوان جانشین خود معین نموده است (همان‌طور که چنین است) چرا به انتخاب رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و مدیریت امام علی ـ علیه‌السلام ـ حسن ظن نداشتند؟


امام علی ـ علیه‌السلام ـ در‌باره وقایع آن زمان چنین می‌فرماید:" به خدا قسم ابو‌بکر پسر ابوقحافه جامه خلافت را پوشید؛ در‌حالی‌که می‌دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست".
[۱۰] نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ج ۱، ص ۴۸، کلمات قصار، شماره ۱۱۴، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.



چگونه می‌توان نسبت به این عمل حسن ظن داشته باشیم؟ که عده‌ای از نویسندگان اهل سنت نوشته‌اند علی علیه‌السلام بعد از خلافت ابوبکر تا مدت‌ها با او بیعت نکرد: " هنوز پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی‌ساعده شکل گرفت و عده‌ای با شخصی غیر از علی ـ علیه‌السلام ـ بیعت کردند؛ در‌حالی‌که علی ـ علیه‌السلام ـ مشغول کفن و دفن رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بودند."
[۱۱] کنز العمال، ج ۵، ص ۶۵۲.

اما عده‌ای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، براء بن عازب و ابی بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی ـ علیه‌السلام ـ را گرفتند."
[۱۳] مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دار الصادر.
[۱۴] طبری، تاریخ الامم والملوک، ج ۲، ص ۴۴۳، چاپ استقامت، قاهره
[۱۵] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.



بلاذری در بیان علت بیعت امام علی ـ علیه‌السلام ـ می‌گوید: «بعد از وفات پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند، عثمان به نزد علی ـ علیه‌السلام ـ آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمی‌رود؛ پیوسته چنین با علی ـ علیه‌السلام ـ تکلم می‌کرد تا بالاخره علی ـ علیه‌السلام ـ با ابوبکر بیعت کرد.»
آیا آنان که در آن زمان زندگی می‌کردند امر به حسن ظن را از پیامبر نشنیده بودند؟!
بنابراین آیا با این تاریخ موجود جایی برای حسن ظن می‌ماند؟


۱. قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۴، ص ۲۷۳، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۱.
۲. حجرات (۴۹)، آیه ۱۲.    
۳. فتح (۴۸)، آیه ۶.    
۴. فصلت (۴۱)، آیه ۲۳.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۲۲۶، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵.    
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۳۶۲، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵.    
۷. نهج البلاغه، صبحی صالح، ج ۱، ص ۴۸۹، کلمات قصار، شماره ۱۱۴، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.
۸. حشر (۵۹)، آیه ۷.    
۹. احزاب (۳۳)، آیه ۶.    
۱۰. نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ج ۱، ص ۴۸، کلمات قصار، شماره ۱۱۴، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.
۱۱. کنز العمال، ج ۵، ص ۶۵۲.
۱۲. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۶۲، چاپ دارالفکر، لبنان.    
۱۳. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دار الصادر.
۱۴. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج ۲، ص ۴۴۳، چاپ استقامت، قاهره
۱۵. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.
۱۶. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۷.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «حسن ظن به صحابه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۷/۷.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | حسن ظن | فضائل اخلاقی




جعبه ابزار