• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث قلم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث قلم، اهل سنت، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، شیعه.
پرسش: آیا حدیث معروف، قلم و کاغذ که در کتب اهل سنت وارد شده، صحیح است؟
پاسخ: این حدیث اولاً، با سندهای دیگری که از نظر اهل سنت صحیح است، در اکثر کتب روایی مانند صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد، و ... نقل شده و در سند آن هم طرق مختلفی آمده و بزرگان اهل سنت هم آن را قبول کرده‌اند، گرچه ممکن است در برخی سندها افراد ضعیف باشند، ولی اسناد صحیح و قطعی هم وجود دارد؛ مانند روایتی که از سعیدبن جبیر و ابن عباس نقل می‌کنند، یکی از نشانه‌های صحت این حدیث در نظر اهل سنت، این است که به توجیه آن پرداخته‌اند؛ مثلاً گفته‌اند، این توهین و جسارت به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نیست؛ بلکه عمر، در مقام سؤال پرسیدن بوده و همین توجیهات، دلیلی است بر اینکه خود اهل سنت این روایت را قبول دارند.



حدیث «قلم و قرطاس» از عجیب‌ترین احادیثی است که در امر خلافت نقل شده است و جالب این‌که این حدیث، علاوه بر این‌که در کتب معتبر شیعه مانند منهاج الکرامه،
[۱] حلّی، حسن‌بن یوسف، منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، شرح سید علی حسینی میلانی، ج ۳، ص ۴۲، چاپ اول قم ۱۴۲۸، انتشارات وفا.
الارشاد، بحارالانوار و ... آمده است، در معروف‌ترین منابع اهل سنت؛ مثل صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد و ... دیده می‌شود. در برخی کتب اهل سنت با عبارت "الاحادیث الصحیحة" وارد شده است. در صحیح بخاری که آن را بسیار قبول دارند، در باب «مرض النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله» از «سعیدبن جبیر» از «ابن عباس» نقل شده که می‌گفت: «هنگامی که رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در آستانه رحلت از دنیا قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی حاضر بودند، فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. بعضی از حاضران گفتند: بیماری بر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ غلبه کرده (و العیاذ باللّه هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و برای ما کافی است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و هرگز گمراه نشوید و بعضی غیر از آن را می‌گفتند، هنگامی که سروصدا و غوغا و اختلاف زیاد شد، رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ (با ناراحتی شدید) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.
[۲] بخاری، صحیح بخاری، ج ۶، باب مرض النّبی ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و وفاته، ص ۱۲، چاپ دارالجیل بیروت.



این حدیث به طرق مختلف و با تعبیرات گوناگون در همان صحیح بخاری نقل شده است. در این‌که چه کسی این سخن ناروا را درباره پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ گفت، در صحیح مسلم آمده است: گوینده این سخن عمر بود، در آنجا که می‌گوید: هنگامی که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ درخواست دوات و کاغذ کرد تا پیامی بنویسد که هرگز مسلمانان گمراه نشوند، عمر گفت: بیماری بر او غلبه کرده و چنین سخنانی می‌گوید، ما قرآن را داریم و همین کافی است و در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس، پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.
[۳] صحیح مسلم، ج ۳، کتاب الوصیة، باب ۵، ص ۱۲۵۹، چاپ داراحیاء التراث العربی.



دلیل بر اینکه این حدیث در نزد اهل سنت صحیح است، برخی توجیهاتی است که بزرگان آنها بیان نموده‌اند؛ زیرا اگر کسی حرفی را از ابتدا و اصل قبول ندارد و آن را جعلی می‌داند، نباید به دنبال توجیه آن باشد.

۳.۱ - سؤالی بودن حرف عمر

از جمله توجیهاتی که در مورد این حدیث کرده‌اند، توجیه ابن‌ تیمیه است که بسیار نزد اهل سنت مورد قبول است، در کتاب معروف خودش منهاج السنة می‌گوید:
[۴] حسینی میلانی، سید علی، شرح منهاج الکرامه، ج ۳، ص ۵۲، به نقل از منهاج السنة، ابن تیمیة، ج ۶، ص ۲۴.
این حرف عمر که گفت، یهجر، از روی تردید و به‌صورت سؤال است؛ یعنی عمر شک کرد و ندانست که آیا این حرف پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به‌خاطر شدت بیماری است، یا از روی حرف‌های عادی حضرت است و عمر دارد سؤال می‌کند و همزه استفهام آن هم در تقدیر است؛ وگرنه عمر به جزم و قطع نگفت که حضرت هزیان می‌گوید و شک و تردید هم برای عمر اشکالی ندارد؛ زیرا معصوم نبوده است. البته این توجیه قابل قبول نیست؛ زیرا در همه این روایت‌ها جمله کتاب خدا برای ما کافی است آمده و این دلیلی است بر اینکه عمر سؤال نکرده؛ بلکه دارد خبر می‌دهد و در ادامه می‌گوید، ما قرآن را داریم و نیازی به وصیت حضرت نداریم.

۳.۲ - نقل حدیث از سعیدبن جبیر

مطلب دیگر این‌که این حدیث مورد قبول شیعه هم می‌باشد و این‌گونه نیست که فقط از کتاب سلیم‌بن قیس نقل شده باشد، تا کسی بخواهد در صحت این کتاب خدشه کند؛ بلکه علامه مجلسی در بحارالانوار یک‌ جا از کتاب سلیم‌بن قیس به سند ابان‌بن ابی‌عیاش این روایت را نقل می‌کند؛ ولی موارد زیاد دیگری هست که به سند صحیح از سعیدبن جبیر نقل می‌کندکه از جمله آن موارد، عبارت است از این مورد: وَ رَوَی مُسْلِمٌ فِی الْکِتَابِ الوصایا، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ـ صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ‌ ـ ائْتُونِی بِالْکَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَوِ اللَّوْحِ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ کِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً. فَقَالُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ـ صَلَّی‌اللَّهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ‌ ـ یَهْجُرُ؛ یعنی مسلم که از صحاح اهل سنت است، از سعیدبن جبیر و او از ابن عباس این حدیث را نقل می‌کند.

۳.۳ - نقل حدیث توسط شیخ مفید

همچنین شیخ مفید هم در کتاب الارشاد که از کتب معتبر وی است، حدیث را نقل می‌کند.

۳.۴ - نقل احادیثی از البانی

در این‌جا شایسته است به دو حدیثی از البانی اشاره کنیم (البانی که خود از بزرگانی است که وهابیت به فضل و دانشش در شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح اعتراف دارد و با توجه به اینکه ایشان آن دو حدیث را متفق علیهما معرفی می‌کند):

۳.۴.۱ - ۱. حدیث اول

از ابن عباس نقل شده که گفت: هنگامی که پیامبر در حال احتضار بود، مردم و از جمله عمر در خانه‌اش گرد آمده بودند، آن حضرت فرمود: «بیایید چیزی برای شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید» عمربن خطاب گفت: درد بر او چیره شده (این سخن‌ها بر اثر شدت درد است) و قرآن پیش شماست و همین کفایتتان می‌کند، حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند.

برخی گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهی سخن عمر را تأیید کردند. چون جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر فرمود: از نزد من برخیزید و بیرون بروید که در چنین محضری، غوغا روا نیست. عبداللَّه‌بن عباس چنان می‌گریست که اشکش سنگ‌ریزه‌ها را تر می‌کرد و مدام می‌گفت: چه روزی بود! هر مصیبتی از آنجا آغاز شد که میان پیامبر و نوشته او فاصله افکندند.

۳.۵ - ۲. حدیث دوم

و در روایت سلیمان‌بن ابی‌مسلم احول آمده که ابن‌عباس گفت: پنجشنبه چه روزی بود! هر مصیبتی از آنجا آغاز شد؛ چنان می‌گریست که اشکش سنگ‌ریزه‌ها را تر می‌کرد که میان پیامبر و نوشته او فاصله افکندند. گفتم: ابن عباس پنجشنبه چه روزی بود؟ گفت: درد سختی بر حضرت عارض شد:" فرمود: استخوانی بیاورید چیزی برای شما روی آن بنویسم که پس از من گمراه نشوید. آنها به اختلاف پرداختند که این پیش حضرت شایسته نبود، عده‌ای گفتند: نباید به حضرت می‌گفت (درد بر او چیره شده) هذیان می‌گوید. با او دعوا می‌کردند. حضرت فرمود: رهایم کنید، مرا ترک کنید، بگذارید همین حالت بمانم که برایم بهتر است و آنها را به سه چیز امر فرمود: مشرکین را از جزیرة‌العرب بیرون کنید؛ همان‌طور که من می‌پذیرفتم از سومی ساکت شد یا گفت من فراموشش کردم.

سفیان می‌گوید: این از سخن سلیمان و متفق علیه است.
[۹] الالبانی، مشکاة المصابیح، فضائل سید المرسلین، ج ۳، ص ۲۹۸، تحت الرقم ۵۹۶۶.





۴.۱ - استدلال به حدیث قلم

حدیث دوات و کاغذ، از احادیث معروفی است که مورد اتفاق شیعه و سنی است و در کتب معتبر اهل سنت بیان شده و در مواردی هم گرچه به دنبال توجیه آن بوده‌اند، ولی اصل وجود آن را پذیرفته‌اند؛ بنابراین استفاده از این حدیث که مورد قبول و اتفاق اهل سنت است، برای ما در مقام احتجاج اشکالی ندارد؛ بلکه به خوبی می‌توان به آن استدلال کرد؛ زیرا یکی از راه‌های خوب در استدلال، استفاده کردن از مواردی است که طرف مقابل قبول دارد.

۴.۲ - جدل با منافقان

به بیان دیگر در کتب منطقی بحثی را تحت عنوان جدل مطرح می‌کنند و می‌گویند یکی از راه‌های گفت‌وگو با مخالفان، این است که با مواردی که خود طرف مقابل به صحت آن اقرار کرده است و از مسلمات و مشهورات در نزد آنهاست علیه خودشان استفاده شود و این به معنای این نیست که ما همه حرف‌های طرف مقابل را بپذیریم تا گفته شود پس احادیث دیگری هم که آنها می‌گویند باید پذیرفته شود؛ بلکه همان‌طور که در منطق مطرح است، ما برای اثبات ادعای خودمان از مقبولات خود آنها استفاده می‌کنیم و در مورد این حدیث هم می‌گوییم این از مقبولات خود شماست و بزرگان شما در کتب معتبرتان نقل کرده‌اند.
[۱۰] منطق صوری، خوانساری، ص ۳۸۵، چاپ نشر آگاه.
[۱۱] مظفر، محمدرضا، المنطق، ص ۳۳۷ ؟؟؟، قم، مکتبه بصیرتی، چاپ سوم، ۱۴۰۸.
به همین علت در کتبی مانند منهاج الکرامة علامه حلی، به این حدیث استدلال شده و این را به‌عنوان دلیلی بر عدم صلاحیت، غیر از حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ بر امر خلافت و جانشینی پیامبر آورده است.
[۱۲] حلی، حسن‌بن یوسف، منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، شرح سید علی حسینی میلانی، ج ۳، ص ۴۲، چاپ اول، قم ۱۴۲۸، انتشارات وفا.




۱. حلّی، حسن‌بن یوسف، منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، شرح سید علی حسینی میلانی، ج ۳، ص ۴۲، چاپ اول قم ۱۴۲۸، انتشارات وفا.
۲. بخاری، صحیح بخاری، ج ۶، باب مرض النّبی ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و وفاته، ص ۱۲، چاپ دارالجیل بیروت.
۳. صحیح مسلم، ج ۳، کتاب الوصیة، باب ۵، ص ۱۲۵۹، چاپ داراحیاء التراث العربی.
۴. حسینی میلانی، سید علی، شرح منهاج الکرامه، ج ۳، ص ۵۲، به نقل از منهاج السنة، ابن تیمیة، ج ۶، ص ۲۴.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۵۳۱، چاپ مؤسسه دارالوفاء بیروت.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۵۳۳، چاپ موسسه دارالوفاء بیروت.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۵۳۳، چاپ موسسه دارالوفاء بیروت.    
۸. شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۸۴، چاپ کنگره شیخ مفید قم ۱۴۱۳.    
۹. الالبانی، مشکاة المصابیح، فضائل سید المرسلین، ج ۳، ص ۲۹۸، تحت الرقم ۵۹۶۶.
۱۰. منطق صوری، خوانساری، ص ۳۸۵، چاپ نشر آگاه.
۱۱. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص ۳۳۷ ؟؟؟، قم، مکتبه بصیرتی، چاپ سوم، ۱۴۰۸.
۱۲. حلی، حسن‌بن یوسف، منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، شرح سید علی حسینی میلانی، ج ۳، ص ۴۲، چاپ اول، قم ۱۴۲۸، انتشارات وفا.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : حدیث دوات و قلم | حدیث شناسی




جعبه ابزار