• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث بدء الدعوة

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث بدء الدعوة.
پرسش: حدیث بدء الدعوة چه حدیثی است و در منابع شیعی و سنی به چه صورت آمده است؟
پاسخ:



ائمه اسلام و حافظان حدیث و سیره‌نویسان و مورخان شیعی و سنی به اسناد معتبر از راویان ثقه آورده‌اند که رسول الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بعد از نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین؛ و نزدیک‌ترین خویشاوندان خود را هشدار بده». دعوت ناهاری از حدود چهل تن از اعمام و بنی‌اعمام در خانه خود (یا در خانه ابوطالب) ترتیب داد و ایشان را به اسلام دعوت کرد و ابلاغ فرمود که هریک از شما پیش‌قدم شود و زودتر از سایرین ایمان آورد و مسلمان شود، برادر من و وصی و خلیفه من، و به روایت ابوصادق هلالی، برادر من و وصی من و خلیفه من در امت من و ولی همه مؤمنان بعد از من خواهد بود. تنها کسی که از آن جمع دعوت رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ را لبیک گفت، امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ بود. پس رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به او اشارت نمود و فرمود: «این است برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما. سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید».
[۳] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۶، حدیث ۳۹۲.



حدیث رسول‌لله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ که گزارش مذکور طی آن بیان شده، به نام حدیث «بدء الدعوة» یا حدیث «دار» (چون در خانه رسول‌الله یا ابوطالب صادر گردیده) معروف است. صورت‌های مختلف آن را امین عاملی در اعیان الشیعة،
[۴] اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۲۷۳ به بعد.
سیدمرتضی فیروزآبادی در فضایل الخمسة فی الصحاح الستة
[۵] فضایل الخمسة فی الصحاح الستة، سیدمرتضی فیروزآبادی، ج ۲، ص ۱۹ ـ ۲۱.
و امینی در الغدیر و سایر محدثین و مورخین روایت کرده‌اند.
در اینجا ترجمه دو روایت به‌طور نمونه ذکر می‌شود:


محمد بن جریر طبری در تاریخ الامم و الملوک
[۷] تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، ج ۲، ص ۶۲.
از سلمه از محمد بن اسحاق از عبدالغفار ابن القاسم از منهال بن عمرو از عبدالله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب از عبدالله بن عباس، از امیر‌المؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ چنین روایت کرده است:

۳.۱ - سخنان پیامبر به امام علی

وقتی آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» بر رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ نازل شد، مرا (علی را) بخواند و فرمود: همانا خدا به من امر کرده است خویشان و اقربای خود را هشدار دهم و از عذاب دوزخ بترسانم. من خود را با تکلیفی دشوار رو‌به‌رو دیدم و دانستم که اگر ایشان را به این امر دعوت کنم، پاسخی دریافت می‌کنم که مرا ناخشنود خواهد ساخت.

۳.۲ - سخن جبرئیل با پیامبر

از‌این‌رو خاموش ماندم و این راز را در دل نگاه داشتم تا اینکه جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد! اگر امری که به تو شده به کار نبندی، خدا تو را عذاب خواهد کرد. اکنون تو باید با پیمانه‌ای گندم و یک پای گوسفند طعامی بسازی و قدحی شیر برای ما حاضر کنی، سپس فرزندان عبدالمطلب را بخوانی تا پیش من آیند و با ایشان حرف بزنم و پیغام خدای را بگزارم.

۳.۳ - دعوت خویشان و اعمام پیامبر

من آنچه را رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ دستور داده بود، انجام دادم و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کردم. ایشان در آن روز چهل مرد بودند ـ یکی کمتر یا بیشتر ـ بین آنها اعمام پیغمبر، ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب نیز حاضر بودند. وقتی همه جمع شدند، مرا فرمود: طعامی که ساخته‌ای بیاور. من طعام را آوردم. وقتی آن را بر زمین نهادم، پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ دست در غذا برد و تکه گوشتی ستبر برگرفته با دندان تکه‌تکه کرد و قطعات گوشت را به دور کاسه نهاد.

۳.۴ - دعوت میهمانان به خوردن طعام

سپس فرمود: بخورید به نام خدا. آن قوم از آن طعام بخوردند تا همه سیر شدند. از غذا هیچ کاسته نمی‌شد و ما جز آثار انگشتان ایشان را نمی‌دیدیم. به خدا سوگند! خوراک یک تن از ایشان به اندازه همه آن چیزی بود که آورده بودم. پس به من امر نمود که قوم را سقایت کنم و من قدح شیر را پیش ایشان بردم. همه از آن نوشیدند تا سیراب شدند. به خدا قسم هریک از آن جمع به‌اندازه همه آن قدح می‌آشامید.

۳.۵ - پراکنده شدن مهمانان با سخن ابولهب

چون پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خواست حرفی بزند، ابولهب پیش‌دستی کرد و گفت: رفیق شما همه را جادو کرد... بعد از این سخن آن جمع پراکنده شدند. پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ نیز دیگر چیزی نگفت.

۳.۶ - دعوت مجدد مهمانان

روز دیگر باز به من فرمود: ای علی! چنان‌که شنیدی این مرد در سخن پیش‌دستی کرد و باعث شد، پیش از آنکه چیزی به مهمانان بگویم پراکنده شوند، بار دیگر همان غذا و آشامیدنی دیروز را آماده کن و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کن. من نیز چنان کردم. وقتی مهمانان حاضر شدند فرمود: غذا را بیاور. من نیز آن را حاضر کردم و نزد ایشان نهادم. پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ مثل روز پیش رفتار کرد و حاضران خوردند و آشامیدند و سیر و سیراب شدند.

۳.۷ - سخنان پیامبر به مهمانان

پس لب به سخن گشود و فرمود: یا بنی‌عبدالمطلب انی و الله ما اعلم شابا فی العرب جاء قومه بافضل مما جئتکم به. انی جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة و قد امرنی الله ان ادعوکم الیه فایکم یوازرنی علی امری هذا علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟ یعنی ای پسران عبدالمطلب! به خدا قسم من در همه عرب جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر و برتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای قوم خویش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت برای شما آورده‌ام و خدا به من امر کرده است شما را به دین اسلام دعوت کنم. اکنون کدام‌یک از شما در این امر مرا یاری می‌دهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما باشد؟ اعمام و بنی‌اعمام پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ همه خاموش ماندند.

۳.۸ - سخنان امام علی

من (علی) با اینکه از همه جوان‌تر و چشمم از همه آشفته‌تر و شکمم از همه برآمده‌تر و ساق پایم از همه باریک‌تر بود، گفتم: ای فرستاده خدای! من وزیر و دستیار تو خواهم بود. فقلت و انی لاحدثهم سنا و ارمصهم عینا و اعظمهم بطنا و احمشهم ساقا: انا یا نبی الله اکون وزیرک علیه، پس رسول‌الله گردن مرا گرفت و گفت: این است برادر من و وصی من و خلیفه من بین شما. پس سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید. فاخذ برقبتی ثم قال: ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.

۳.۹ - سخن مهمانان به ابوطالب

پس آن گروه برخاستند؛ در‌حالی‌که می‌خندیدند و به ابو‌طالب می‌گفتند: به تو امر کرد از علی حرف بشنوی و مطیع او باشی.


این حدیث را علاوه بر طبری، علی متقی در کنز العمال
[۸] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۳۲۴.
به نقل از ابن اسحاق، طبری، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابونعیم اصفهانی و بیهقی (دلائل النبوة) و فیروزآبادی در فضائل الخمسة فی الصحاح الستة
[۹] فضایل الخمسة فی الصحاح الستة، سیدمرتضی فیروزآبادی، ج ۲، ص ۱۹ ـ ۲۰.
و محسن امین عاملی در اعیان الشیعة
[۱۰] اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۳۶۱.
به روایت از طبری در تفسیر و تاریخ خود و بغوی و ثعلبی در تفسیر و نسائی در خصائص و علی بن برهان الدین حلبی در السیرة الحلبیه و به روایت از ثقات محدثین شیعه مثل محمد بن علی بن بابویه قمی و شیخ ابو جعفر طوسی و امینی در الغدیر به نقل از ابوجعفر اسکافی (در نقض العثمانیه) و فقیه برهان الدین انباء نجباء الابناء و ابن اثیر در الکامل و ابوالفداء دمشقی در تاریخ خود و شهاب‌الدین خفاجی در شرح شفاء قاضی عیاض و در شرح دلائل النبوة بیهقی و خازن علاء الدین بغدادی در تفسیر و سیوطی در جمع الجوامع و ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه و جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی
[۱۳] تاریخ تمدن اسلامی، جرجی زیدان، ج ۱، ص ۳۱.
و محمد حسنین هیکل در حیات محمد
[۱۴] حیات محمد، محمد حسنین هیکل، ص ۱۰۴.
... نیز ثبت کرده‌اند.


در کتاب ابوصادق سلیم بن قیس هلالی تابعی ضمن حدیث مبسوطی از قیس بن سعد بن عباده، صحابی مشهور چنین آورده است: «... پس رسول خدای ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ همه فرزندان عبدالمطلب را جمع آورد. ابوطالب و ابولهب نیز بین آنها بودند و در آن روز شمار ایشان به چهل مرد بالغ می‌گردید. رسول الله آنان را به اسلام دعوت نمود. علی ـ علیه‌السلام ـ خادم او بود و آن حضرت در خانه ابو‌طالب به سر می‌برد. به آنان گفت: کدام‌یک از شما دعوت مرا اجابت می‌کند تا برادر و وزیر من و وصی و خلیفه من در امت من و ولی همه مؤمنان بعد از من باشد ـ ایکم ینتدب ان یکون اخی و وزیری و وصیی و خلیفتی فی امتی و ولی کل مؤمن بعدی؟ ـ آن جمع خاموش ماندند و کسی جوابی نداد. این سخن را در سه بار تکرار فرمود. پس علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: من ای رسول خدای! درود خدای بر تو باد. رسول‌الله سر علی را در کنار گرفت و رشحه‌ای از بزاق خویش در دهان او چکانید و گفت: خدایا وجود علی را سرشار از فهم و دانش و حکمت گردان. سپس به ابو‌طالب فرمود: ای ابوطالب! سخن پسرت را بشنو و از او اطاعت کن؛ زیرا خداوند او را برای پیغمبر خود به‌منزله هارون برای موسی (برادر و خلیفه) قرار داده است».


در سایر کتب حدیث نیز تعبیرات و الفاظی در حدود دو روایت مذکور آمده است؛ مثلاً:
۱. من یبایعنی علی ان یکون اخی و صاحبی و ولیکم بعدی؟
[۱۷] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، حدیث ۲۸۶ و ۳۸۰.

۲. هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا
[۱۹] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۶، حدیث ۳۹۲ و ۳۹۷.

۳. ... فایکم یبایعنی علی ان یکون اخی و صاحبی و وارثی؟
[۲۱] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۴۳۵.
[۲۲] مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۵.

۴. من یواخینی و یوازرنی و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی یقضی دینی؟
۵. من یضمن عنی دینی و مواعیدی و یکون معی فی الجنة و یکون خلیفتی فی اهلی؟ فقال علی: انا.
[۲۴] کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۳۲۳.

۶. فایکم یقوم فینا ـ یعنی ـ علی انه اخی و وزیری و وصیی و یکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؟...فقام علی و ما بعد... .
۷. فمن یجیبنی الی هذا الامر و یوازرنی یکن اخی و وزیری و وصیی و وارثی و خلیفتی من بعدی؟... فقام علی فقال: انا یا رسول الله، فقال اجلس فانت اخی و وزیری و وصیی و وارثی و خلیفتی من بعدی...
[۲۶] منهاج السنة، ابن تیمیه، ج ۴، ص ۸۰.
[۲۷] السیرة الحلبیه، علی بن برهان الدین، ج ۱، ص ۳۰۴.



ترجمه الفاظ و روایات مذکور تقریباً همان است که ضمن روایت طبری و سلیم بن قیس هلالی گذشت. علاوه بر اینکه حدیث مذکور از طرق ائمه اهل‌سنت نقل شده و بعضی از آنها در زمره احادیث صحیح ثبت گردیده است، مشاهیر، ثقات علما و محدثین شیعه نیز در صحت صدور آن اتفاق کلمه دارند و مانند احادیث صحیح متواتر غدیر، ثقلین، منزلت، ولایت، تطهیر، سفینه، مدینه علم، نور، اشباح و تشبیه... آن را از ادله امامت و خلافت امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ به‌شمار می‌آورند.


محمد بن علی بابویه قمی معروف به صدوق و محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید حدیث دار را به‌صورت ذیل روایت کرده‌اند.
«محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی روایت کرد ما را از عبدالعزیز از مغیرة بن محمد از ابراهیم بن محمد بن عبدالرحمان ازدی از قیس بن ربیع و شریک بن عبدالله، و این دو از اعمش از منهال بن عمرو از عبدالله بن حارث بن نوفل از علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام که آن حضرت فرموده است: پس از آنکه آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ پسران عبدالمطلب را دعوت نمود. آنان در آن وقت چهل مرد بودند ـ یکی کمتر یا بیشتر ـ پس فرمود: کدام‌یک از شما قبول می‌کند که برادر و وارث و وزیر من و وصی و خلیفه من بعد از من باشد؟ این امر را به یکی‌یکی آنان عرضه داشت ولی همه رد کردند تا نوبت به علی ـ علیه‌السلام ـ رسید. او عرض کرد: من ای پیغمبر خدای! پس رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ فرمود: ای پسران عبدالمطلب این برادر و وارث و وزیر من و خلیفه من بین شما بعد از من خواهد بود. آن جماعت برخاستند؛ در‌حالی‌که به من می‌خندیدند و به ابو‌طالب می‌گفتند: تو را امر کرد که حرف پسرت را بشنوی و فرمانبردار این جوان نورس باشی».
[۲۸] اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۳۶۲.



حدیث بدء الدعوة نه‌تنها نزد محدثین و مورخین و علما ی کلام از مقوله مسلمات تلقی شده، بلکه در نظم و نثر فارسی و عربی و سایر السنه اسلامی نیز از عناوین برجسته ادب شیعه به‌شمار می‌رود. نمونه بارز آن در شعر فارسی دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانی (متوفای ۴۸۱ ق) و در عربی دیوان سیداسماعیل حمیری (متوفای ۱۷۳ ق) و ناشی صغیر (متوفای ۳۶۵ ق) است.
منبع: دایرة المعارف تشیع، ج ۶، ص ۱۵۴.


۱. شعراء(۲۶)، آیه ۲۱۴.    
۲. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج ۲، ص ۶۲.    
۳. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۶، حدیث ۳۹۲.
۴. اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۲۷۳ به بعد.
۵. فضایل الخمسة فی الصحاح الستة، سیدمرتضی فیروزآبادی، ج ۲، ص ۱۹ ـ ۲۱.
۶. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۷۸ ۲۸۹.    
۷. تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، ج ۲، ص ۶۲.
۸. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۳۲۴.
۹. فضایل الخمسة فی الصحاح الستة، سیدمرتضی فیروزآبادی، ج ۲، ص ۱۹ ـ ۲۰.
۱۰. اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۳۶۱.
۱۱. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۷۸ و ۲۷۹.    
۱۲. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۳، ص ۲۵۴.    
۱۳. تاریخ تمدن اسلامی، جرجی زیدان، ج ۱، ص ۳۱.
۱۴. حیات محمد، محمد حسنین هیکل، ص ۱۰۴.
۱۵. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۱۰۶.    
۱۶. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۸۲.    
۱۷. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، حدیث ۲۸۶ و ۳۸۰.
۱۸. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۸۱، به روایت از سیوطی و ابن مردویه.    
۱۹. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۶، حدیث ۳۹۲ و ۳۹۷.
۲۰. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۸۲.    
۲۱. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۴۳۵.
۲۲. مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۵.
۲۳. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۸۳، به نقل از کفایة الطالب و نظم درر السمطین.    
۲۴. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی متقی هندی، ج ۱۵، ص ۳۲۳.
۲۵. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۸۳.    
۲۶. منهاج السنة، ابن تیمیه، ج ۴، ص ۸۰.
۲۷. السیرة الحلبیه، علی بن برهان الدین، ج ۱، ص ۳۰۴.
۲۸. اعیان الشیعة، محسن امین عاملی، ج ۱، ص ۳۶۲.
۲۹. الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۲۷۸.    



پایگاه حدیث نت.    


رده‌های این صفحه : حدیث شناسی | فضائل اهل بیت




جعبه ابزار