• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث المرأة شر کلها

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث «المرأة شر كلها»، زنان، نهج‌البلاغه، امام علی (علیه‌السّلام).

پرسش: آيا روايت «المرأة شر كلها» صحيح است و شامل همه زنان می‌شود؟

پاسخ: یکی از شبهات وهابیت، روایتی از کتاب نهج‌البلاغه است، که حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمودند: «المراة شر کلها» تمام زن شر است؛ یا تمام زن‌ها شر هستند. آن‌ها همواره این سؤال را مطرح می‌کنند که چرا چنین روایتی در نهج‌البلاغه آمده است؟ آیا این روایت، توهین به همه زنان نیست؟ آیا امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌تواند چنین جمله‌ای را فرموده باشد؟ آیا این روایت شامل حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز می‌شود؟ اگر جواب منفی است، چه پاسخی از آن می‌توان داد؟
در ادامه پاسخ‌هایی به این شبهات داده می‌شود.



«الْمَرْاَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا اَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا؛ همه چیز زن شرّ است، و بدتر از آن اینکه از وجودش چاره‌ای نیست».

۱. این روایت ضعیف است و سندی بر آن ذکر نشده است و روایت بدون سند، ارزش استناد ندارد؛
۲. کارشناس وهابی ادعا می‌کند که این روایت در دیگر کتاب‌های شیعه نیز با سند، نقل شده است، در صورتی که در هیچ‌کدام از دیگر کتاب‌های شیعه وجود ندارد؛
۳. برخی علمای شیعه و سنی گفته‌اند که این جمله از گفته‌های مامون عباسی است؛ ولی متأسفانه به امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نسبت داده شده است؛
۴. بر فرض که سندش صحیح باشد، از کجا معلوم که منظور تمام زنان باشد؟ زیرا درباره الف و لام کلمه «المراة» دو احتمال وجود دارد: ۱. الف و لام جنس باشد؛ ۲. الف و لام عهد باشد. هر دو احتمال شاید به یک‌ اندازه باشد و «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال».


سند این روایت ضعیف است:
درست است که این روایت در کتاب شریف نهج‌البلاغه نقل شده است؛ اما هیچ‌یک از علمای شیعه در طول تاریخ نگفته‌اند که تمام روایات موجود در این کتاب شریف، قطعی الصدور هستند و حتماً از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) صادر شده است. بنابراین اگر روایات موجود در این کتاب، در سایر کتاب‌های شیعه با سند معتبر نقل شده باشد، قابل استناد است وگرنه با آن همان برخوردی می‌شود که با سایر روایات بدون سند شده است.
هرچند که بسیاری از مطالب و روایات این کتاب، از نظر فن بلاغت، قوت کلام و ... در حدی است که ما یقین داریم گوینده آن کسی جز امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) کسی دیگری نمی‌تواند باشد.

از طرف دیگر، بسیاری از روایات نهج البلاغه، در دیگر کتاب‌های شیعه با سند‌های معتبر نقل شده است؛ از جمله خطبه شقشقیه، اما این روایت که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرموده باشند: «تمام زن شر است» در کتاب‌های دیگر شیعه نیز با سند نقل نشده است و متن آن نیز با آن‌چه از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) درباره زنان وارد شده است، سازگار نیست؛ بنابراین ارزش استناد ندارد.


مأمون عباسی، گوینده این جمله است:
تعدادی از علمای اهل‌سنت، همین جمله را از زبان مأمون عباسی نقل کرده‌اند؛ از جمله ابن عبدالبر قرطبی در کتاب بهجة المجالس می‌نویسد:
قال المامون: النساء شر کلهن، وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن.

همچنین ابومنصور ثعالبی در کتاب الاعجاز و الایجاز پس‌از نقل کلماتی از زبان مامون عباسی می‌نویسد:
وقوله: «النساء شر کلهن و من شر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن».

و هچنین در کتاب التمثیل و المحاضرة می‌نویسد:
المامون: النساء شرٌ کلهن، وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن. مامون گوید: زن همه‌اش شر است و بدتر از آن اینکه بی‌نیازی از آنها کم است.

ابن ابی الحدید معتزلی نیر در شرح نهج‌البلاغه می‌نویسد: ومن کلام عبدالله المامون: انهن شر کلهن، وشر ما فیهن الا غنیً عنهن.
بنابراین ممکن است گوینده این جمله مامون عباسی بوده و چون او نیز خود را امیرالمؤمنین می‌خوانده، سید رضی (رحمة‌الله‌علیه)، کلام او را با کلام امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) اشتباه گرفته و در نهج‌البلاغه نقل کرده است.


این جمله، از حکما نیز نقل شده است:
تعداد دیگری از علمای اهل سنت همین جمله را از حکما نقل کرده‌اند. ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد: وقد قال بعض الحکماء النساء شر کلهن واشر ما فیهن عدم الاستغناء عنهن.
و مبارکفوری نیز در تحفة الاحوذی همین‌مطلب را نقل کرده است:
وقد قال بعض الحکماء النساء شر کلهن واشر ما فیهن عدم الاستغناء عنهن.

ابوالفتح الابشیهی در کتاب المستطرف می‌نویسد:
وقال حکیم: النساء شر کلهن وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن.


منظور از آن، یک زن مشخص است:
بر فرض که این روایت از نظر سندی معتبر باشد و امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) گوینده آن باشد، آیا می‌توان ثابت کرد که منظور آن حضرت تمام زن‌های عالم بوده است؟
بلی این مطلب زمانی قابل اثبات است که کسی بتواند ثابت کند، الف و لام کلمه «المراة» الف و لام استغراق است، نه الف و لام عهد. و این مطلب قابل اثبات نیست و بلکه احتمال دوم قرائنی دارد که اثبات آن راحت‌تر است. بنابراین، هر دو احتمال وجود دارد و طبق قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»، استدلال به این کلام درست نیست.

برخی گفته‌اند که احتمال دوم؛ یعنی این که الف و لام عهد باشد و مقصود زن مشخصی باشد، بیشتر است؛ زیرا صدور چنین جمله‌ای از امام (علیه‌السّلام) درباره تمام زنان محال است و با روایات صحیح السندی که از خود آن بزرگوار در تکریم مقام زن وارد شده، سازگار نیست و از این مهمتر با آیات قرآن در تضاد است، آن‌جا که خداوند می‌فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند!»

و طبق روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمودند:
علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض. علی (علیه‌السّلام) با قرآن است و قرآن با علی (علیه‌السّلام) از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند.

آیا حضرت علی (علیه‌السّلام) که همیشه همراه قرآن است، می‌تواند بر ضد قرآن کلامی گفته باشد؟ پس چاره‌ای نداریم مگر اینکه بگوییم مقصود حضرت تمام زنان نبوده بلکه شخص معینی منظور است.

۵.۱ - عایشه، مراد روایت

مقصود از آن «عائشه» است: گفتیم که ممکن است مقصود امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، یک زن مشخص باشد، حال سؤال این‌جا است که این زن چه کسی است؟
طبق روایاتی که از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل شده است، امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در موارد متعدد عائشه همسر رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیروان او را در جنگ جمل مذمت کرده است.
آن حضرت پس از پیروزی در جنگ جمل، اهل بصره را مورد مذمت قرار داده و آنان را لشکر عایشه و پیرو شتر او معرفی می‌کند که موجب گمراهی آنها شده و در آن خطبه لفظ «المراة» را می‌آورد که مقصود عایشه است.
کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ وَ اَتْبَاعَ الْبَهِیمَة. شما سپاه یک زن و پیروان حیوان «شتر عایشه» بودید.

جنگ جمل، فتنه عظیمی بود. در این جنگ بیش از بیست و چهار هزار نفر از مسلمانان کشته شدند که مسبب اصلی آن عائشه همسر رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است.
با این که خداوند در سوره احزاب آیه ۳۳ صراحتا همسران پیامبر را از خروج از خانه نهی کرده است. آن‌جا که می‌فرماید:

«وَقَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْاُولی؛ و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید».
اما عائشه به دستورات خداوند توجهی نکرد و همراه با نامحرمان از خانه خارج شده، شهر به شهر با آن‌ها گشت تا این‌که جنگ جمل را به‌راه‌ انداخت. همچنین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، با دانشی که خداوند به آن حضرت عطا کرده بود، این جنگ‌ها را پیش بینی کرده و صراحتا عائشه را از شرکت در آن نهی کرد:
و من طریق عصام بن قدامة عن عکرمة عن بن عباس انرسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایتکن صاحبة الجمل الادبب تخرج حتی تنبحها کلاب الحواب یقتل عن یمینها وعن شمالها قتلی کثیرة وتنجو من بعد ما کادت.
ابن عباس گوید: پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به زنان خود فرمود: ‌ای کاش می‌دانستم کدام‌یک از شما سوار بر شتر ادبب (شتر پرپشم) هستید که سگهای حواب (نام مکانی است) اطراف آن پارس می‌کنند، پس بسیاری در اطراف آن از راست و چپ کشته خواهد شد. و بعد از آنکه نزدیک به هلاکت شود و تا دم مرگ رود،

تردیدی نیست که عائشه بدون توجه به آیات قرآن و دستورات پیامبر خدا با مسلمانان جنگیده است؛ در حالی که خود علمای اهل سنت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود:
سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ کُفْرٌ. بدگویی مسلمان گناه است و جنگ با او کفر است
در نتیجه احتمال این‌که مراد از این زن، عائشه باشد، بسیار بیشتر است.


علامه سیدجعفر مرتضی عاملی، در این‌باره به تفصیل سخن گفته است که ما عین کلام ایشان را در این‌جا نقل خواهیم کرد.
در این‌باره کلام یکی از بزرگان شیعه را نقل می‌کنیم که جواب مبسوطی درباره این روایت داده است.
علامه سید مرتضی عاملی درباره این روایت می‌گوید: التفسیر الصحیح لروایة: المراة شرّ کلها. . مرفوض. ویقول البعض: «ولقد کرمنا بنی آدم» فالتکریم الالهی لیس مختصاً بالرجل بل هو شامل لکل بنی آدم، علی اختلاف الوانهم، واعراقهم، وانواعهم، ذکوراً، واناثاً، بیضاً، او سوداً، عرباً، او عجماً. ولهذا. فاننا نرفض کل الروایات التی تحطّ من شان المراة وانسانیتها، کما نرفض الروایات التی تحط من شان بعض الاقوام والاعراق. ونعتقد: ان المعصوم لا یصدر عنه امثال هذه الروایات المخالفة للقرآن الکریم. فمن الروایات التی تحطّ من شان المراة ما نسب الی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) انه قال: (المراة شرّ کلّها، وشرّ ما فیها: انه لا بدّ منها). فاننا نشک ان هذه الکلمة للامام علی (علیه‌السّلام) ثم یذکر.
" ان الانسان لم یخلق شریراً فی اصل خلقته وان عنصر الاغراء لا یصلح تفسیراً لهذه الکلمة، لان الرجال یمثلون عنصر اغراء للمراة. ولو سلمنا بان عنصر الاغراء شرّ، فلما یطلق الحکم بهذه السعة، فان الاغراء لیس هو کل عناصر شخصیة المراة واذا کانت شرّاً کلّها، لم یجز عقابها، فان الله هو الذی خلقها کذلک، واودع الشرّ فی اصل خلقتها وقوله: (لا بدّ منها). هل یعقل من یکون وجوده ضرورة ان یکون شرّاً کلّه.
والرجل طرف فی عملیة التناسل فَلِمَ لَم یکن شرّاً. وعلی قد اکرم المراة، فکیف یتکلم بهذه الکلمة. . وهو یعرف ان فی النساء من یتفوّقن علی الرجال، ادباً، وعلماً وعملاً.
والزهراء شاهد علی ذلک، وامتیازها بالعصمة یؤکد امتیاز المراة بما یمنع صدور مثل هذه الکلمة عن علی (علیه‌السّلام). . "
ویقول: " لا نجد لها حملاً صحیحاً. واذا کان هناک من یحاول صرفها الی امراة بعینها لتکون (ال) التعریف عهدیة، ولیست للجنس فهذا لا یصح، لان الکلمة حسب ما یظهر منها واردة علی نحو الاطلاق. وقد قرات فی کتاب بهجة المجالس: ان هذه الکلمة هی للمامون العباسی، وربما نسبت خطا ل امیرالمؤمنین وقفة قصیرة
ان ثمّة نقاطاً عدیدة یمکن الحدیث حولها هنا، ولکننا سوف نقتصر منها علی ما یلی:

۱ - ان لهذه الکلمة صیغتین: احداهما تقول: (المراة شرّ کلها، وشرّ منها انه لا بد منها) والاخری تقول: (النساء شرّ کلّهن، وشر ما فیهنّ قلّة الاستغناء عنهنّ) ولو ان هذا البعض قد صبّ جام غضبه علی هذا النص الاخیر، لامکن التغاضی عن ذلک، ولو فی حدود معینة. . ولکن حدیثه هو عن خصوص النص الاول، الذی یرید ان یعتبره مشتملاً علی الحطّ من شان المراة. .
مع انه اذا کانت (ال) التعریف، للعهد، ‌ای بان تکون المراة المعهودة التی اثارت الفتنة فی حرب الجمل هی المقصودة به، فانه لا یبقی لکل تلک الاستدلالات مورد ولا محل. . اذ ان المقصود - والحال هذه - هو امراة بعینها، ولیس المقصود هو جنس المراة. اذ کما یحتمل ان تکون (ال) جنسیة، فانه یحتمل فیها العهد ایضاً واذا کانت هناک قرائن تعین ارادة العهد منها. . فلا مبرر لحملها علی الجنس و تلک القرائن هی نفس ما ذکره هذا البعض من ادلّته علی عدم امکان ان تصدر الاهانة لجنس المراة من علی (علیه‌السّلام)، فانها تدل علی انه یقصد بها امراة معیّنة خرجت علی امام زمانها، وحاربته. وقتل بسببها الالوف من المسلمین والمؤمنین. .
ولم تزل تبغض وصی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حتی استشهد، فاظهرت الفرح، وسجدت لله شکراً وسمّت عبداً لها بعبد الرحمان حباً بقاتل علی (علیه‌السّلام).
.... . والخلاصة: ان قول البعض: ان تلک الادلة تدل علی انه (علیه‌السّلام) قد قصد الاهانة لجنس المراة وهذا لا یصح صدوره منه (علیه‌السّلام).

فیبقی هناک احتمالان:
احدهما: ان یکون الخبر کاذباً من اساسه. .
والآخر: ان یقصد به الحدیث عن امراة بعینها. . کان (علیه‌السّلام) یری انها مصدر شرور، ومصائب وبلایا. . وانها بحکم کونها کانت زوجة لرسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وبنتاً للخلیفة الاول ابی بکر ومدلّلة ومحترمة لدی الخلیفة الثانی عمر بن الخطاب. . وتتزعم تیّار العداء لوصی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وقد جعلت من نفسها غطاء لکل اعدائه والمناوئین له کمعاویة، وطلحة، والزبیر، وبنی امیة، وغیرهم. والتی یطلع قرن الشیطان من بیتها، حیث تقول الروایة: خرج رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من بیت عائشة وقال: (ان الکفر من‌ها هنا، حیث یخرج قرن الشیطان..).
فهذه المراة شر کلها، وهی ایضاً لابد منها، لانها‌ام المؤمنین، ویجب علی کل الناس مراعاة جانب الاحترام لرسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فیها. ولا یمکن لاحد التخلّص من هذا الواجب.
ومن جهة اخری، فان من حق علی (علیه‌السّلام) الذی خرجت علیه هذه المراة وحاربته وقتل بسببها الالوف ان یتذمّر من وجودها ویعرف الناس علی واقعها ویعلن انها لا یاتی منها الا الشرّ، والمصائب والبلایا علی الامة. وبذلک نعرف؛ وکذلک، بسبب القرائن التی اشار الیها ذلک البعض والدالّة علی انه (علیه‌السّلام) لم یکن لیذم جنس المراة. نعرف: ان المراد من قوله ( (علیه‌السّلام)): (المراة شرّ کلّها، وشرّ ما فیها انه لابد منها). هو امراة بعینها دون سائر النساء. فلماذا اذن حکم هذا البعض علی هذه الکلمة بضرسٍ قاطع انها مکذوبة ولا یمکن ان تصح؟!.
[۱۷] العاملی، السید جعفر مرتضی، خلفیات کتاب ماساة الزهراء (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۵۳۸ -۵۴۲- بیروت - لبنان، ناشر: دار السیرة، سال چاپ: ۱۴۲۲، چاپ: الخامسة.


تفسیر صحیح درباره این روایت متروک است: و بعضی درباره «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ؛ ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم» گویند: تکریم خدا مختص مردان نیست؛ بلکه شامل تمام بنی‌آدم می‌شود هر چند در رنگ، ریشه، نوع، مذکر و مونث بودن، سفیدی، سیاهی، عرب، عجم و ... با هم اختلاف داشته باشند.
به خاطر همین هر روایتی که شان و انسانیت زن را پایین بیاورد، رها می‌کنیم همچنان که هر روایتی، شأن و منزلت بعضی از اقوام و نژاد آنها را پایین بیاورد، دور می‌اندازیم. و ما معتقدیم: از معصوم امثال این روایات که مخالف قرآن است، صادر نمی‌شود.

از جمله روایاتی که شأن و منزلت زن را سبک و خوار نشان می‌دهد، به امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، نسبت داده شده است که فرمودند: «همه چیز زن شر است، و بدتر از آن اینکه از وجودش چاره‌ای نیست» و ما شک داریم که این کلمه از حضرت علی (علیه‌السّلام) باشد. انسان در اصل خلقتش شر نیست و همانا عنصر فریب را با این کلمه (المراة شرٌ) تفسیر کنیم، صحیح نیست، به خاطر اینکه مردان اصل فریب را بر زنان تشبیه می‌کنند. و لو اینکه ما بپذیریم که عنصر فریب، شر است؛ ولی حکم اغراء با این وسعت بر زن، اطلاق نمی‌شود؛ چون اغراء و فریب جزء اصل شخصیت زن نیست و در صورتی که زن به‌طور کل شر باشد، عقابش نیز جایز نیست؛ چون خدا این‌طور خلقش کرده است و شر را در وجودش به امانت گذاشته است

و قول حضرت که فرمودند: (ناچار است از زن) آیا تصور می‌شود که کسی که شر به طور ضروری در وجودش باشد، او به‌طور کل شر هم باشد!!! و مرد نیز طرف مقابل در عملیات خلقت است پس چرا او شر نباشد؟ و حضرت علی (علیه‌السّلام) که زن را تکریم کرده است، چطور ممکن است چنین کلامی بگوید؟ و در‌حالی‌که ایشان زنانی را می‌شناسدکه از نظر ادب، علم و عمل بر مردان برتری دارند. و گواه این مطلب، حضرت زهراء (علیهاالسّلام) است و امتیاز ایشان به عصمت، در حقیقت تأکید امتیاز زن است که این مطلب، صدور مثل این کلام «المراة شرٌ» از حضرت علی (علیه‌السّلام) را محال می‌کند.
ایشان گفته که: حمل صحیحی بر این کلمه پیدا نکردیم. اگر کسی آن کلمه (المراة شر کلها) بر زن معینی تظبیق دهد باید در این صورت «ال» معرفه عهدی باشد نه الف و لام جنس. این حرف صحیح نیست؛ چون کلمه «المراة شر» به طور مطلق وارد شده است و در کتاب بهجة المجالس خواندم که این کلمه مال مامون عباسی است و اشتباهی به حضرت علی (علیه‌السّلام) نسبت داده شده است.

در جواب می‌گوییم: دلایل متعددی وجود دارد که ثابت می‌کند، حدیث درباره آن باشد؛ ولی ما به موارد کوتاه اشاره می‌کنیم:

۱. درباره این کلمه دو عبارت وجود دارد؛ یکی «همه چیز زن شر است، و بدتر از آن اینکه از وجودش چاره‌ای نیست». دومی: «زن همه‌اش شر است و بدتر از آن اینکه بی‌نیازی از آنها کم است.
اگر بعضی کاسه خشم خود را بر سر این نص اخیر ریخته‌اند، ممکن است از آن چشم‌پوشی کرد و لو در حد معین ولکن گفتار او درباره نص اولی است که می‌خواهد آن را معتبر کند تا شامل تحقیر و کم‌ارزش کردن زن شود. اگر (ال) تعریف برای عهد باشد یعنی زن معینی می‌باشد که فتنه جنگ جمل را برانگیخت، آن زن مقصود باشد در این صورت برای آن استدلال‌ها مورد و محلی باقی نمی‌ماند؛ چون مقصود آن زن معین است نه جنس زن؛ زیرا همچنان‌که احتمال دارد (ال)، جنیسیه باشد احتمال نیز دارد که عهدیه باشد پس زمانی که وجود قرائن، عهد بودن را ثابت می‌کند، دیگر راهی باقی نمی‌ماند تا حمل بر جنس شود. و آن قرائن نیز همان ادله‌ای بود که آن عده ذکر کرده بودند بر اینکه امکان ندارد که این اهانت بر جنس زن از حضرت علی (علیه‌السّلام)، صادر شود.

این قرائن دلالت می‌کند که حضرت، زن معینی را اراده کرده که بر امام زمان خود خروج کرد و با او جنگید و به‌ خاطر او هزاران نفر از مسلمانان و مؤمنان کشته شدند و همیشه بغض وصی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در دل داشت تا آنجا که خبر شهادت حضرت را وقتی شنید اظهار خوشحالی کرد و سجده شکر به جای آورد و نام یکی از غلام‌هایش را به‌ خاطر محبت به قاتل حضرت علی (علیه‌السّلام)، عبدالرحمان نامید.

خلاصه اینکه بعضی که می‌گفتند: آن ادله دلالت می‌کند بر اینکه حضرت به جنس زن اهانت کرده باشد، چنین چیزی صحیح نیست که از ایشان صادر شده باشد.
بنابر این در اینجا دو احتمال باقی می‌ماند:

یکی اینکه خبر از اساس دروغ است.
دوم اینکه مقصود زن معینی است و حضرت نیز مشاهده می‌کرد که آن زن (عایشه) ریشه شرارت و گرفتاری‌ها و بلا است و آن زن هم چون زن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دختر ابابکر بود و نزد عمر نیز محترم بود. و رهبری جریان دشمنی وصی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را برعهده داشت و وجود او پرده‌ای شد برای تمام دشمنان و مخالفین حضرت علی (علیه‌السّلام) مانند معاویه، طلحه، زبیر، بنی امیه و غیر آنها و آن زن که شاخ شیطان از خانه او آشکار می‌شود و روایت چنین می‌گوید: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خانه عایشه بیرون شد و فرمود: اساس کفر از این منزل است، از جایی که شاخ شیطان آشکار می‌شود.

بنابراین این زن تمام وجودش شر است و چاره‌ای هم از آن نیست؛ زیرا‌ ام المومنان است و بر مردم واجب است به خاطر احترام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مراعات حال او را بکنند و احدی حق ندارد از این واجب کوتاهی کند. و از جهت دیگر این که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) حق دارد وقتی این زن بر علیه حضرت علی (علیه‌السّلام) خروج کرد و با ایشان جنگید و به سبب او هزاران نفر کشته شدند، او را نکوهش کند و واقعیت او را برمردم بشناساند و بر آنها آشکار کند که چیزی از این زن بر نمی‌آید مگر شر، گرفتاری و بلاء بر امت، این کارهایی که از عایشه سر زده و ما می‌دانیم و به سبب قرائنی که بعضی به آن اشاره کرده‌اند و به خاطر دلایلی که می‌دانیم حضرت جنس زن را مذمت نکرده است.

و می‌دانیم که مراد از سخن حضرت که فرمود: «همه چیز زن شر است، و بدتر از آن اینکه از وجودش چاره‌ای نیست»، مقصود زن معین است نه زنان دیگر.
پس چرا عده‌ای به طور قاطع حکم می‌کنند که این کلام حضرت دروغ است و ممکن نیست صحیح باشد.


تا این‌جا ثابت شد که این روایت اعتبار ندارد، اعتبار هم داشته باشد، منظور از آن به احتمال قوی، عایشه همسر رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. حال در این‌جا به روایاتی از کتاب‌های اهل‌سنت اشاره می‌کنیم که عین همین توهین و بلکه بسیار بسیار زشت‌تر از آن را به زنان نسبت داده‌اند.
بنابراین کارشناسان وهابی قبل از خواندن نهج‌البلاغه و ایراد گرفتن به روایات آن، بهتر است که به کتاب‌های خود مراجعه کرده و مشکلات خود را درمان کنند.

۷.۱ - شر بودن زن

تمام وجود زن، شر است.
عین همان روایتی که در نهج‌البلاغه آمده، در کتاب‌های اهل سنت از زبان رسول خدا و امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نیز نقل شده است.
نقل روایت از زبان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
ابوالقاسم اصفهانی و ابومنصور آبی همین مطلب را از زبان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند:
وقال: النساء شر کلهن وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: زن همه‌اش شر است و بدتر از آن اینکه بی‌نیازی از آنها کم است.

نقل روایت از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام):
زمخشری از علمای اهل سنت، همین‌مطلب را از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده است:
علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام): النساء شر کلهن، وشر ما فیهن قلة الاستغناء عنهن. حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: زن همه‌اش شر است وبدتر از آن اینکه بی‌نیازی از آنها کم است.
بنابراین اگر این مطلب در نهج البلاغه از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل شده، علمای اهل سنت همین‌مطلب را از زبان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از زبان امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده‌اند. اگر نقل این روایت اشکالی داشته باشد، این اشکال متوجه علمای اهل سنت نیز هست.

۷.۲ - شیطان بودن زن

عمر، زنان را شیطان می‌دانست.
تعدادی از بزرگان اهل‌سنت، از عمر بن خطاب نقل کرده‌اند که او تمام زنان را شیطان می‌دانست و از شر آن‌ها به خداوند پناه می‌برد. ماوردی بصری در ادب الدنیا و الدین، ابوعبدالله قرطبی در تفسر خود، ابن حجر عسقلانی در فتح الباری و محمد عبدالرؤوف مناوی در فیض القدیر نوشته‌اند:
وَ سَمِعَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ امْرَاَةً تَقُولُ هَذَا الْبَیْتَ: انَّ النِّسَاءَ رَیَاحِینُ خُلِقْنَ لَکُمْ وَکُلُّکُمْ یَشْتَهِی شَمَّ الرَّیَاحِینِ فَقَالَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: انَّ النِّسَاءَ شَیَاطِینُ خُلِقْنَ لَنَا نَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْ شَرِّ الشَّیَاطِینِ.
[۲۳] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۲ ص۲۲۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
عمر شنید که زنی این شعر را می‌خواند: زنان گل و ریحان‌اند که برای شما مردان خلق شده‌اند، در حالیکه شما مردان همه عاشق بوی گل و ریحان هستید. عمر در جواب آن زن گفت: زنان شیطان‌هایی هستند که برای ما مردان خلق شده‌اند، خدایا‌! ما از شر شیاطین به تو پناه می‌بریم. حال، این جمله زشت‌تر است یا جمله‌ای که به امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نسبت داده شده است؟

امام شافعی زنان را شیطان می‌دانست.
اسنوی شافعی در طبقات الشافعیة، از امام شافعی نقل می‌کند که او نیز اعتقاد داشته، تمام زنان شیطان هستند:
بلغنا ان الشافعی رای امراة فقال:
ان النساء شیاطین خلقن لنا• نعوذ بالله من شر الشیاطین فقالت: ان النساء ریاحین خلقن لکم• وکلکم یشتهی شم الریاحی
[۲۵] الاسنوی الاموی، عبد الرحیم بن الحسن بن علی بن عمر (جمال الدین) (متوفای۷۷۲هـ)، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۹۸، رقم: ۴۱۲، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الاولی، ۱۴۰۷هـ ـ ۱۹۸۷م.
از شافعی چنین رسیده که زنی را دید سپس گفت: زنان شیطان‌هایی هستند که برای ما مردان خلق شده، خدایا ما از شر شیاطین به تو پناه می‌بریم. زن نیز در جواب وی گفت:زنان گل و ریحان‌اند که برای شما مردان خلق شده‌اند، در حالیکه شما مردان همه عاشق بوی گل و ریحان هستید.
زنان ریسمان شیطان‌اند.
ابوعثمان جاحظ در المحاسن و الاضداد می‌نویسد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زنان را ریسمان‌های شیطان می‌دانست:
قال (صلی‌الله‌علیه‌وسلم): النساء حبائلُ الشیطانِ. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: زنان ریسمان‌های شیطان‌اند.

همچنین همین مطلب از عبدالله بن مسعود نیز نقل شده است.
وقال عبدالله بن مسعود: النساء حبائل الشیطان. ابن مسعود گفت: زنان ریسمان‌های شیطان‌اند.

۷.۳ - دوری از زن

از زن، سگ سیاه و الاغ باید دوری کرد.
ابن رجب حنبلی در شرح صحیح بخاری می‌گوید که از زن‌ها باید دوری کرد؛ چون آن‌ها ریسمان‌های شیطان هستند:
خصت هذه الثلاث بالاحتراز منها، وهی: المراة؛ فان النساء حبائل الشیطان، و اذا خرجت المراة من بیتها استشرفها الشیطان، وانما توصل الشیطان الی ابعاد آدم من دار القرب بالنساء. والکلب الاسود: شیطان، کما نص علیه الحدیث. وکذلک الحمار؛ ولهذا یستعاذ باللهعند سماع صوته باللیل، لانه یری الشیطان. از این سه گروه، به‌طور ویژه باید دوری کرد؛ زن چون زنان ریسمان‌های شیطان‌اند و زمانی که زن از خانه خارج می‌شود شیطان او را زیرنظر می‌گیرد و به‌وسیله زنان آدم را از دارالقرب به دارالبعید می‌رساند، و سگ سیاه که طبق حدیثی مقصود از آن شیطان است و همچنین الاغ که هنگام شنیدن صدای او به خدا باید پناه برد؛ چون شیطان را می‌بیند.

زن، سگ سیاه و الاغ نماز را باطل می‌کنند.
روایات متعددی در منابع اهل سنت وجود دارد که سه گروه اگر از جلوی نمازگذار عبور کنند، نماز را قطع می‌کنند: الاغ، زن و سگ سیاه. مسلم نیشابوری در صحیح خود به نقل از ابوذر غفاری می‌نویسد:
حدثنا ابو بَکْرِ بن ابی شَیْبَةَ حدثنا اسماعیل بن عُلَیَّةَ ح قال وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا اسماعیل بن ابراهیم عن یُونُسَ عن حُمَیْدِ بن هِلَالٍ عن عبد اللَّهِ بن الصَّامِتِ عن ابی ذَرٍّ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم اذا قام احدکم یُصَلِّی فانه یَسْتُرُهُ اذا کان بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فاذا لم یَکُنْ بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فانه یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ وَالْمَرْاَةُ وَالْکَلْبُ الْاَسْوَدُ قلت یا اَبَا ذَرٍّ ما بَالُ الْکَلْبِ الْاَسْوَدِ من الْکَلْبِ الْاَحْمَرِ من الْکَلْبِ الْاَصْفَرِ قال یا بن اَخِی سَاَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم کما سَاَلْتَنِی فقال الْکَلْبُ الْاَسْوَدُ شَیْطَانٌ. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: زمانی که یکی از شما برای نماز ایستاد اگر در جلویش چیزی مثل عصا بود نمازش را می‌پوشاند زمانی که بین او دستانش امثال عصا نبود پس در این هنگام نمازش را الاغ، زن و سگ سیاه باطل می‌کند. راوی گوید از اباذر پرسیدم: چه فرقی بین سگ سیاه و سگ قرمز و سگ زرد است؟ گفت‌: ای برادرزاده همین سؤال را من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدم فرمودند: سگ سیاه، شیطان است.

ابن ماجه قزوینی و احمد بن حنبل همین روایت را از عبدالله بن مغفل از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده‌اند:
حدثنا جَمِیلُ بن الْحَسَنِ ثنا عبد الاعلی ثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن الْحَسَنِ عن عبد اللَّهِ بن مُغَفَّلٍ عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال یَقْطَعُ الصَّلَاةَ الْمَرْاَةُ وَالْکَلْبُ وَالْحِمَارُ.پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: عبور زن، سگ و الاغ از مقابل نمازگزار، نماز را قطع می‌کند.
سگ، الاغ، خوک، یهودی، مجوسی و زن، نماز را باطل می‌کنند.

ابوداود سجستانی نیز در سنن خود نقل می‌کند که اگر سگ، الاغ، خوک، یهودی، مجوسی و زن از جلوی نمازگزار عبور کنند، نماز قطع می‌شود:
حدثنا محمد بن اسماعیل الْبَصْرِیُّ ثنا مُعَاذٌ ثنا هِشَامٌ عن یحیی عن عِکْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ قال اَحْسَبُهُ عن رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال اذا صلی احدکم الی غَیْرِ سُتْرَةٍ فانه یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْکَلْبُ وَالْحِمَارُ وَالْخِنْزِیرُ وَالْیَهُودِیُّ وَالْمَجُوسِیُّ وَالْمَرْاَةُ وَیُجْزِئُ عنه اذا مَرُّوا بین یَدَیْهِ علی قَذْفَةٍ بِحَجَرٍ. پیامبر فرمودند: هنگامی که یکی از شما نماز می‌خوانید؛ ولی در مقابلش حائلی نباشد، همانا الاغ، خوک، یهودی، مجوسی و زن نماز را قطع می‌کند و زمانی که آنها در مقابل نمازگزار رفت و آمد کردند،‌ انداختن یک سنگ از قظع شدن نماز کفایت می‌کند.

حال سؤال ما از پیروان مکتب سقیفه این است که چه شباهتی بین زن و سگ سیاه، خوک و ... وجود دارد که شما آن‌ها را در کنار قرار داده و مسبب بطلان نماز معرفی کرده‌اید؟ آیا قیاس کردن زن، با این گروه‌های توهین به آنان نیست؟

۷.۴ - درآمدن زن به صورت شیطان

زن به صورت شیطان در می‌آید.
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که زن در هنگام رفتن و آمدن، به صورت شیطان است:
حدثنا عَمْرُو بن عَلِیٍّ حدثنا عبدالاعلی حدثنا هِشَامُ بن ابی عبد اللَّهِ عن ابی الزُّبَیْرِ عن جَابِرٍ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) رَاَی امْرَاَةً فَاَتَی امْرَاَتَهُ زَیْنَبَ وَهِیَ تَمْعَسُ مَنِیئَةً لها فَقَضَی حَاجَتَهُ ثُمَّ خَرَجَ الی اَصْحَابِهِ فقال ان الْمَرْاَةَ تُقْبِلُ فی صُورَةِ شَیْطَانٍ وَتُدْبِرُ فی صُورَةِ شَیْطَانٍ فاذا اَبْصَرَ احدکم امْرَاَةً فَلْیَاْتِ اَهْلَهُ فان ذلک یَرُدُّ ما فی نَفْسِهِ. از جابر نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زنی را دید، سپس پیش همسرش زینب آمد؛ در حالی که او پوست دباغی می‌کرد. پیامبر خدا، نیاز خود را برآورده کرد و سپس پیش اصحاب رفت و فرمود: زن هنگام آمدن به صورت شیطان است و هنگام بازگشتش نیز به صورت شیطان است. زمانی که یکی از شما زنی را دید برود نزد زن خودش؛ زیرا این کار باعث می‌شود تا آنچه در نفسش بوده را دور کند.

زنان را بی‌لباس در خانه بگذارید
مسلمة بن مخلد، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که زن‌های خود را بدون لباس در خانه بگذارید، تا مجبور شوند پشت پرده بمانند و از خانه خارج نشوند:
خْبَرَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ بَشَّارٍ السَّابُورِیُّ، بِالْبَصْرَةِقَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مَحْمَوَیْهِ الْعَسْکَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ سَهْلٍ الدِّمْیَاطِیُّ الْقُرَشِیُّ، بِدِمْیَاطَ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ یَحْیَی، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ اَیُّوبَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ مُجَمِّعِ بْنِ کَعْبٍ، عَنْ مَسْلَمَةَ بْنِ مَخْلَدٍ، اَنَّ النَّبِیَّ، قَالَ: "اَعْرُوا النِّسَاءَ یَلْزَمْنَ الْحِجَالَ ".زنان را بی‌لباس بگذارید تا در خانه (تا در پس پرده) بمانند.

۷.۵ - فتنه بودن زنان

فتنه‌ای پرضررتر از زن نیست.
بخاری و مسلم در صحیح خود به نقل از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است که فتنه‌ای بزرگ‌تر از زن وجود ندارد:
- حَدَّثَنَا آدَمُ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عُثْمَانَ النَّهْدِیَّ عَنْ اُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ - رضی الله عنهما - عَنِ النَّبِیِّ - صلی الله علیه وسلم - قَالَ «مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً اَضَرَّ عَلَی الرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: پس از من برای مردان فتنه‌ای زیان انگیزتر از زنان نخواهد بود.
فتنه زنان بزرگ‌ترین فتنه است.

ابن بطال در شرح صحیح بخاری می‌نویسد که فتنه زنان بزرگترین فتنه‌ای که باید زنان از آن بترسند: وفی حدیث اسامة ان فتنة النساء اعظم الفتن مخافة علی العباد.
در حدیثی از اسامه آمده است که فتنه زنان بزرگ‌ترین فتنه‌ای است که از آن بر مردم ترسیده می‌شود.

۷.۶ - کم بودن عقل زن از کودک

کودک، عقلش از زن بیشتر است.
ابوالقاسم اصفهانی در محاضرات الادبا می‌نویسد: وقیل لا تدع المراةَ تضربُ صبیاً فانه اعقلُ منها.اجازه ندهید که زن، کودک را بزند؛ چون کودک از خود زن عاقل‌تر است.
کودک، از مادرش عاقل‌تر است.
همچنین ابوسعد آبی در نثر الدر می‌نویسد:
وقیل فی مثل هذا: لا تدع‌ ام صبیک تضربه؛ فانه اعقل منها وان کان طفلاً. اجازه ندهید که مادری بچه‌اش را بزند؛ زیرا آن کودک از مادرش عاقل‌تر است؛ اگرچه هنوز کودک است.

۷.۷ - خلقت زن از پهلوی کج

زن از پهلوی کج خلق شده است.
و باز ابوالقاسم اصفهانی می‌نویسد: وفی الحدیث: خُلِقَتِ المراةُ من ضِلْعٍ مُعوجٍ فلما ارادتْ تقویمَه انصدع. در حدیث آمده است که: خلقت زن از پهلوی کج بوده است اگر بخواهی راستش کنی می‌شکند.

خشم زن، اذیت و محبت او خیانت است.
وقیل: المراة اذا ابْغَضَتْک آذتْکَ واذا احْبَتْکَ خانَتْکَ فحبُّها اذی وبغضها داءٌ. گفته شده است زن هنگامی که خشمگین شود، تو را اذیت می‌کند و زمانی که تو را دوست داشته باشد، خیانت می‌کند؛ پس دوست داشتن زن اذیت و خشمش مرض است.
خوشحال شدن شیطان از خلقت زن.
بدرالدین عینی در شرح صحیح بخاری می‌نویسد:
ویروی، ان الله (عزّوجلّ) لما خلق المراة فرح الشیطان فرحا شدیدا، وقال: هذه حبالتی التی لا تکاد یخطینی من نصبتها له. روایت شده است که خداوند زمانی که زن را خلق کرد، شیطان به‌ شدت خوشحال شد و گفت این زن تورهای هستند که هر کس در آن گیر کند، نمی‌تواند فرار کند.

۷.۸ - مطمئن‌ترین سلاح ابلیس

مطمئن‌ترین سلاح ابلیس، زنان هستند.
و باز در شرح صحیح بخاری آمده است که رسول خدا فرمود: اوثق سلاح ابلیس النساء.
کاری‌ترین سلاح ابلیس، زن‌ها هستند.
سختی و مصیبت زن‌ها، سخت‌ترین مصیبت‌ها است.
ابن بطال در شرح صحیح بخاری می‌نویسد:
وقد روی عن بعض امهات المؤمنین انها قالت: من شقائنا قُدِّمْنا علی جمیع الشهوات. فالمحنة بالنساء اعظم المحن علی قدر الفتنة بهن، وقد اخبر الله مع ذلک ان منهن لنا عدوًا، فینبغی للمؤمن الاعتصام بالله، والرغبة الیه فی النجاة من فتنتهن، والسلامة من شرهن. یکی از شقاوت‌های ما این است که اسم ما در قرآن قبل از همه شهوت‌ها آمده است، پس مصیبتی که از جانب زنان وارد می‌شود، بزرگ‌ترین مصیبت است؛ به‌ اندازه فتنه‌ای که از جانب آن‌ها ایجاد می‌شود. خداوند با‌این‌حال خبر داده است که برخی از زن‌ها دشمن ما هستند؛ پس شایسته است که مؤمن به خدا پناه بیاورد، و برای نجات از فتنه آن‌ها و سالم ماندن از شر آن‌ها به خدا روی بیاورد.

این روایت اشاره دارد به آیه ۱۴ سوره قرآن کریم که خداوند می‌فرماید:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْاَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست».
طبق اعتقاد عائشه، چون خداوند نام زن‌ها را بر سایر زینت‌های دنیوی مقدم کرده، پس این قضیه برای زن‌ها شقاوت است و مؤمنان باید از شر زن‌ها به خداوند پناه ببرند.


روایتی که از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نقل شده است، اولاً: از نظر سندی ضعیف است؛ ثانیاً: حتی اگر سندی صحیح نیز باشد، منظور از آن‌ها می‌تواند یک زن مشخص و به‌طور مشخص‌تر عائشه همسر رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد؛ ثالثاً: از این گذشته، عبارت‌های بسیار زشت‌تر درباره زنان در کتاب‌های اهل سنت و حتی صحیح‌ترین کتاب‌های آن‌ها وجود دارد.
بنابراین کسی که در خانه شیشه‌ای نشسته، دیگران را با سنگ نمی‌زند.


۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، حکمت ۲۳۸.    
۲. ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ه)، بهجة المجالس و انس المجالس، القسم الثانی، ص۱۸۳.    
۳. الثعالبی، ابومنصور عبد لملک عبدالملک بن محمد بن اسماعیل (متوفای۴۲۹ه)، الاعجاز و الایجاز، ج۱، ص۸۵.    
۴. الثعالبی، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ابو منصور (المتوفی:۴۲۹ه)، التمثیل و المحاضرة، ج۱، ص۲۱۷.    
۵. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۱۸، ص۲۰۰.    
۶. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۱۳۸، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۷. المبارکفوری، ابوالعلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم (متوفای۱۳۵۳ه)، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۸، ص۵۳، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.    
۸. الابشیهی، ابو الفتح شهاب الدین محمد بن احمد (متوفای۸۵۰ه)، المستطرف فی کل فن مستظرف، ج۲، ص۴۶۴.    
۹. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۱۰. النیسابوری، محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم الوفاة:۴۰۵ ه، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴ تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا،، دار النشر:دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۱ه - ۱۹۹۰م، الطبعة:الاولی.    
۱۱. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، خطبه ۱۳، ج۱، ص۲۵۱، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۸ه - ۱۹۹۸م.    
۱۲. الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن احمد جار الله (متوفای۵۳۸ه)، ربیع الابرار، ج۱، ص۲۵۳، تحقیق:عبد الامیر مهنا، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت، چاپ:الاولی، سال چاپ:۱۴۱۲ - ۱۹۹۲.    
۱۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۱۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۳ ص۵۵.    
۱۵. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۹، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر:دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة:الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.    
۱۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۱۷. العاملی، السید جعفر مرتضی، خلفیات کتاب ماساة الزهراء (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۵۳۸ -۵۴۲- بیروت - لبنان، ناشر: دار السیرة، سال چاپ: ۱۴۲۲، چاپ: الخامسة.
۱۸. الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد بن المفضل، محاضرات الادباء و محاورات الشعرء والبلغاء، ج۲، ص۲۳۹، تحقیق:عمر الطباع، ناشر:دار القلم - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۱۹۹۹م.    
۱۹. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۱۳۴، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۲۰. الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن احمد جار الله (متوفای۵۳۸ه)، ربیع الابرار، ج۵، ص۲۴۷.    
۲۱. الماوردی البصری الشافعی، ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب (متوفای۴۵۰ه)، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.    
۲۲. الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابی بکر بن فرح (متوفای۶۷۱ه)، الجامع لاحکام القرآن، ج۷ ص۶۸، ناشر:دار الشعب - القاهرة.    
۲۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۲ ص۲۲۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
۲۴. المناوی، محمد عبدالرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱ه)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۵، ناشر:المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۶ه.    
۲۵. الاسنوی الاموی، عبد الرحیم بن الحسن بن علی بن عمر (جمال الدین) (متوفای۷۷۲هـ)، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۹۸، رقم: ۴۱۲، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الاولی، ۱۴۰۷هـ ـ ۱۹۸۷م.
۲۶. الجاحظ، ابی عثمان عمرو بن بحر (متوفای۲۵۵ه)، المحاسن و الاضداد، ج۱، ص۲۴۹.    
۲۷. الهروی البغدادی، ابو عبید القاسم بن سلام بن عبدالله (متوفای۲۲۴ه)، الامثال لابن سلام، ج۱، ص۱۱۰.    
۲۸. ابن رجب البغدادی، زین الدین ابی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین (متوفای۷۹۵ه)، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۴، ص۱۳۵.    
۲۹. النیشابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۱، ص۳۶۵، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۰. القزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ه)، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۰۶، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار الفکر - بیروت.    
۳۱. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۲۷، ص۳۵۲.    
۳۲. السجستانی الازدی، ابوداود سلیمان بن الاشعث (متوفای ۲۷۵ه)، سنن ابی داود، ج۱، ص۱۸۷، تحقیق:محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر:دار الفکر.    
۳۳. ابن رجب البغدادی، زین الدین ابی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین (متوفای۷۹۵ه)، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۴، ص۱۲۲.    
۳۴. النیشابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۲۱، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۵. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳ه)، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.    
۳۶. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۷، ص۸.    
۳۷. النیشابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۹۸، ح۲۷۴۱، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۳۸. ابن بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۸، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد - السعودیة/ الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.    
۳۹. الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد بن المفضل، محاضرات الادباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، ج۲، ص۲۳۸، تحقیق:عمر الطباع، ناشر:دار القلم - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۱۹۹۹م.    
۴۰. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۴، ص۱۳۳، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۴۱. الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد بن المفضل، محاضرات الادباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، ج۲، ص۲۳۹ -۲۳۸، تحقیق:عمر الطباع، ناشر:دار القلم - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۱۹۹۹م.    
۴۲. الاصفهانی، ابو القاسم الحسین بن محمد بن المفضل الوفاة:۵۰۲، محاضرات الادباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، ج۲، ص۲۳۹، تحقیق:عمر الطباع، دار النشر:دار القلم - بیروت - ۱۴۲۰ه- ۱۹۹۹م.    
۴۳. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۰، ص۸۹، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۴۴. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۰، ص۸۹، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۴۵. ابن بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۱۸۸، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد - السعودیة/ الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.    
۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت «المرأة شر کلها» صحیح است و شامل همه زنان می شود؟».    






جعبه ابزار