• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توهین به ائمه در کتب شیعه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:کتب روایی، محبت اهل بیت، توهین به ائمه، شیعه.
پرسش:شخصی به من گفت که ادعای شیعیان درمورد محبت به اهل بیت پیامبر دروغ محض است. چرا که که اگر ما کتب شیعه را ملاحظه کنیم در می یابیم که این محبت به اهل بیت فقط بهانه بوده تا بتوانند چهره واقعی خود را پنهان کنند. حال به چند مورد اشاره می شود:
۱. در بحارالانوار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: "زنی بد چهره، خدمت امیر المؤمنین آمد که آن حضرت در حال خطبه بود. آن زن گفت: این مرد قاتل محب توست. علی به او نگاه کرد سپس فرمود: ای زن جسور! ای زن بد اخلاق ! ای زنی که حیض او مانند سایر زنان نیست! ای کسی که در زیر شکمش چیزی آویخته." این نقل قطعا به حضرت امیر توهین می کند.
۲. در تفسیر قمی نقل است از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که درمورد حضرت علی این طور توصیف می کنند "زنان قریش برای من داستانی تعریف کردند که حضرت علی یک مرد شکم گنده و دست دراز با مفاصل بزرگ و چشم باز و بازوی نرم مانند شتر و دندان پر تب و تاب داشته و آدم فقیری است."
۳. در مقاتل الطالبیین از ابو اسحاق نقل می کند که او می گوید: "من در روز جمعه همراه پدرم به مسجد رفتم. او مرا بلند کرد و حضرت علی در حال خطبه بود. او یک پیر مرد بدون مو با پیشانی برجسته و سینه ی باز و محاسن بلند بود که محاسنش تا سینه اش آمده و دیده ضعیفی داشت."
۴. باز در بحار الانوار نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد امیر المؤمنین آمد که او داشت می خوابید. رسول خدا او را با پا بیدار کرد و گفت: "ای حیوان خدا بیدار شو." یکی از صحابه گفت: ای رسول خدا، آیا ما هم می توانیم کسی را با این اسم صدا کنیم؟ رسول خدا فرمود: خیر. به خدا قسم آن اسم مخصوص او بود."
۵. سید حسین الموسوی می گوید: امامانی که اکثرا مورد توهین و تمسخر قرار گرفته اند دو امام بودند، امام باقر (علیه السلام) و پسرش جعفر صادق(علیه السلام) و پسر دوم او. به آن دو نفر بیشتر مسائلی مانند تقیه و متعه و همجنس بازی و قرض دادن آلت تناسلی و غیره نسبت داده شده است. در حالی که آن دو امام از آن منزه هستند.
۶. قساوت شیعه در بیان سید محسن امین آشکار می شود که می گوید: "حسین با بیست هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرد و سپس آنها بیعت شکستند و خارج از کوفه برای مقابله با او رفتند. در حالی که هنوز بیعت بر گردن آنها بود و سر انجام امام حسین (علیه السلام) را کشتند.
[۱] اعیان شیعه ،ج ۱ ،ص ۳۴.

پاسخ :محبت و پیروی از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) جزو شعارهای شیعیان نمی باشد، بلکه این امر حقیقت شیعه است؛ یعنی واقعیت شیعه چیزی جز محبت و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) نیست که بخواهد آن را پنهان سازد.
حال با توجه به این امر به بررسی موارد مذکور می پردازیم:



روایتی که از کتاب بحار درباره (خطاب امیرالمؤمنین به یک زن) نقل شده است، بر فرض قبول سند و چشم پوشی از بعضی رجال آن
[۲] یکی از رجال این حدیث، «عمربن عبدالعزیز» است که متنی دال بر قبول روایات او در کتب رجالی به چشم نمی خورد بلکه مرحوم نجاشی درباره وی تعبیر «مخلَّط» را به کار می برد که دلالت بر ضعف روایاتش است؛ نجاشی، احمد بن علی،‌ رجال ‌النجاشی، ص ۲۸۴، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، ششم، قم، ‌۱۳۶۵ش.‌    
، دلالتی بر وهن حضرت علی(علیه السلام) ندارد. چرا که اولاً: حضرت در این حدیث هیچ گونه فحش و ناسزایی نسبت به آن زن به کار نبرده اند. ثانیاً: ظاهر روایت، این را می رساند که آن زن از مخالفان بوده و ادعای دروغین داشته است. ثالثاً: این که محدثان این روایت را در باب کرامات و غیب گویی های امیرالمؤمنین آورده اند، دلالت بر مدح حضرت می کند نه مذمت ایشان.


روایتی که از کتاب تفسیر القمی درباره (توصیف حضرت علی از زبان حضرت فاطمه) نقل شده است، اول این که سند این حدیث مرفوعه بوده و راویان آن کامل ذکر نشده است. بنابر این قابل قبول نمی باشد.
دوم این که در این حدیث حضرت فاطمه(علیها السلام) توصیفات مذکور را از زبان زنان قریش نقل می کند و نظر خویش را بیان نکردند.


آنچه از کتاب مقاتل الطالبیین درباره (صورت ظاهری امیر المؤمنین) ذکر شده است، یک. به جهت این که سند این روایت را افراد مجهولی تشکیل می دهند، اعتماد به حدیث از بین می رود.
دو. این که بر فرض صحت سند، صفات مذکور صرفاً بیانگر شمایل ظاهری فرد می باشد، و این ویژگی ها در هر شخصی که باشد، بیان آنها، توهین به وی محسوب نمی شود. چه بسا در جامعه عرب آن زمان، این گونه مرسوم بوده است که افراد را از روی صفات ظاهری ایشان نام و لقب می داده اند. مثلا لقب «اشتر» را که به معنای (نقصی در چشم) است به جناب مالک بن حارث از اصحاب امیرالمؤمنین داده و او را « مالک اشتر » می نامیدند.
سه. این که در ترجمه لغات حدیث نیز باید دقت نمود. مثلا راجع به واژه "اصلع" که در حدیث آمده است، هم می توان تعبیر "شخص بدون مو" را داشت و هم آن را "کچل" معنا کرد که طبیعتاً تعبیر نخست مؤدّبانه و محترمانه تر است.


با دقت در حدیثی که از کتاب بحار نقل شده و در آن روایت، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) واژه "دابة الله" را به امیرالمؤمنین نسبت می دهند، درمی یابیم که این امر نه تنها توهین و نقیصه ای برای حضرت علی(علیه السلام) نیست، بلکه فضیلت و منقبتی برای ایشان به شمار می آید. توضیح اینکه، در تفسیر آیه ۸۲ سوره نمل که از "دابة الارض" سخن به میان می آورد، نظراتی از سوی مفسران مطرح می گردد:
جمعى به پيروى از روايات متعددی (از جمله روایت مورد اشاره) که در اين زمينه وارد شده، دابة الارض را يک انسان مى‌ دانند، يک انسان فوق العاده، يک انسان متحرّک و جنبنده و فعال که يکى از کارهاى اصليش جدا ساختن صفوف مسلمانان از منافقان و علامت‌ گذارى آنها است. و در این راستا، روایات بسیاری وجود دارد که دابة الارض را بر امیرالمؤمنین و ائمۀ دیگر اطلاق کرده اند.


همان طور که ذکر کردید، امام باقر و امام صادق (علیه السلام)، از آنچه به ایشان در سؤال نسبت داده شده، منزه هستند. لذا می گوییم اولاً: برای سخن مذکور سندی ذکر نشده است. علاوه این که "سید حسین موسوی" (که گاهی نسبت علامه را نیز به او می دهند)، فردی است خیالی و ساخته و پرداخته داستان سرایی های فرقه ضاله وهابیت ،
[۷] حسینی قزوینی، سید محمد، رویکرد جدید تبلیغی وهابیت علیه شیعه، http://www.dipna.ir     .
که هر از چند گاهی برای انحراف اذهان شیعه و سنی حرف های بی اساس را از زبان او به شیعه نسبت می دهند.


دعوت و بیعت کوفیان با امام حسین(علیه السلام)، مطلبی نیست که فقط جناب سید محسن امین آن را آورده باشد، بلکه تاریخ بر این امر گواهی می دهد که اهل کوفه طی هزاران نامه از حضرت دعوت کردند که به کوفه بیاید تا ایشان با امام بیعت نمایند.
[۸] المقرم، عبدالرزاق، سالار کربلا، ترجمه، فهیم کرمانی، مرتضی، ص ۲۳۵، انتشارات سید الشهداء، اول، قم، ۱۳۷۱ش.
امام حسین(علیه السلام) نیز جناب مسلم بن عقیل را به نمایندگی از خود به کوفه فرستادند و طبق نقلی هجده هزار نفر از مردم کوفه در مسجد با مسلم بن عقیل بیعت کردند. مسلم هم طی نامه ای خبر صداقت و بیعت کوفیان را با وی، به امام حسین(علیه السلام) ارسال نمود.
[۹] المقرم، عبدالرزاق، سالار کربلا، ترجمه، فهیم کرمانی، مرتضی، ص ۲۴۶، انتشارات سید الشهداء، اول، قم، ۱۳۷۱ش.

اما این پایان کار نبود؛ چراکه پس از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه و تسلط وی بر حکومت، توانست مردم کوفه را با تزویر و تطمیع و یا با زور شمشیر از حمایت مسلم دور سازد و اتفاقا شمشیر های ایشان را بر علیه امام حسین(علیه السلام) به کار گیرد.
حال این مسئله دست آویزی شده است برای بدخواهان شیعه که جهت تنزیه و برائت جنایت کارانی همچون یزید بن معاویه ، اتهام قتل شهدای کربلا را متوجه شیعیان کوفه سازند.
اما تحلیل گران مسائل تاریخی، بر این باورند که، هر چند مردم کوفه از امام دعوت کرده و با او بیعت نمودند، اما این امر دلالت بر این ندارد که کوفیان، (به جز عده قلیلی) شیعه حقیقی و پایبند اعتقادی به امامت امام حسین(علیه السلام) بوده اند، بلکه مردم کوفه (بر فرض که نام شیعه را بر آنها بگذاریم) صرفاً شیعه سیاسی بوده اند؛ یعنی حسین بن علی را افضل از دیگران برای خلافت و حاکمیت می دانستند و از امام دعوت کردند تا بتوانند با کمک او از تحت ظلم و ستم امویان رهایی یابند.
[۱۰] رضوانی، علی اصغر، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۲، انتشارات مسجد مقدس جمکران، اول، قم، ۱۳۸۵ش.




۱. اعیان شیعه ،ج ۱ ،ص ۳۴.
۲. یکی از رجال این حدیث، «عمربن عبدالعزیز» است که متنی دال بر قبول روایات او در کتب رجالی به چشم نمی خورد بلکه مرحوم نجاشی درباره وی تعبیر «مخلَّط» را به کار می برد که دلالت بر ضعف روایاتش است؛ نجاشی، احمد بن علی،‌ رجال ‌النجاشی، ص ۲۸۴، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، ششم، قم، ‌۱۳۶۵ش.‌    
۳. صفار، محمد بن حسن‌، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج‌۱،ص ۳۵۹، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، دوم، ‌قم،‌ ۱۴۰۴ ق‌؛ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص ۳۰۴، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم‌، اول،۱۴۱۳ ق.‌    
۴. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‌۲، ص ۳۳۶، دار الکتاب‌، سوم، ‌قم،‌ ۱۴۰۴ ق‌.    
۵. الأصفهانی ابو الفرج، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۱۶.    
۶. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‌۳۹، ص۲۴۳، دار إحیاء التراث العربی، ‌بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.‌    
۷. حسینی قزوینی، سید محمد، رویکرد جدید تبلیغی وهابیت علیه شیعه، http://www.dipna.ir     .
۸. المقرم، عبدالرزاق، سالار کربلا، ترجمه، فهیم کرمانی، مرتضی، ص ۲۳۵، انتشارات سید الشهداء، اول، قم، ۱۳۷۱ش.
۹. المقرم، عبدالرزاق، سالار کربلا، ترجمه، فهیم کرمانی، مرتضی، ص ۲۴۶، انتشارات سید الشهداء، اول، قم، ۱۳۷۱ش.
۱۰. رضوانی، علی اصغر، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص ۱۱۲، انتشارات مسجد مقدس جمکران، اول، قم، ۱۳۸۵ش.



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : ارتداد | فقه | نواصب




جعبه ابزار