• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفصیل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تفصیل، تفسیر ، قرآن کریم .
پرسش: آیا اینکه قرآن فرموده است:" فصلناه علی علم "، این تفصیل در کجا آورده شده؟ اگر در قرآن است، پس چرا قرآن تفسیر می‌شود؟ و چه تفصیلی مراد است؟
پاسخ: "فصلنا" در لغت به معنای فصل فصل و ترتیب نمودن چیزی است. بنابراین در معنای آیه شریفه ۵۲ سوره اعراف و جمله "فصلناه" باید گفت: منظور تدریج و تفریق در نزول است که قرآن به‌صورت جمعی در شب قدر نازل شده؛ سپس به‌تدریج و تفریق فرود آمده است".
اما تفسیر به معنای بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آن است؛ از‌این‌رو تعارض و تنافی بین تفصیل آیات و تفسیرشان وجود ندارد.



"فصلنا" از مصدر تفصیل باب تفعیل به معنای فصل فصل و ترتیب نمودن چیزی است.
[۱] فرهنگ ابجدی، ص ۲۴۵.



بنابراین معنای آیه شریفه " وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی‌ عِلْمٍ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُون " چنین است: در حقیقت ما بر آنان کتابی آوردیم که آن را از روی دانشی (وسیع) تفصیل دادیم (الفاظش را به آیات و سور و محکمات و متشابهات و نصوص و ظواهر و محتوایش را به اصول و فروع و علوم و معارف گوناگون)، در‌حالی‌که سراپا هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می‌آورند."


توضیح اینکه فهم عادی ما از کتاب خدا مستلزم آن است که آیاتش را جداجدا تدبر کنیم و خود هم جداجدا و به‌تدریج نازل شود؛ گرچه قرآن حقیقت دیگری دارد که به‌لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است و نزولش به انزال ـ یک دفعه ـ است، نه تنزیل (نزول به‌تدریج).


اینکه قرآن دارای دو جنبه مقام وحدت و جمعی و مقام تفصیل و بخش‌بخش بودن است، از آیات کریمه قرآن استفاده می‌شود مانند آیه:" کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ " این کتابی است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است!

۴.۱ - تفاوت "احکمت" با "فصلت" در آیه

در اینکه فرق میان "احکمت" و "فصلت" چیست؟ مفسران بحث‌های فراوان کرده‌اند و احتمالات زیادی داده‌اند؛ اما آنچه نزدیک‌تر از همه، به مفهوم آیه فوق به نظر می‌رسد، این است که در جمله اول "احکمت" این واقعیت بیان شده است که قرآن مجموعه واحد به هم پیوسته‌ای است، که همچون یک بنای محکم و استوار پا بر جاست و نشان می‌دهد که از سوی خداوند واحد یکتا نازل شده و به همین دلیل هیچ‌گونه تضاد و اختلاف در میان آیاتش دیده نمی‌شود؛ اما جمله دوم "فصلت" اشاره به این حقیقت است که این کتاب در عین وحدت، آنچنان شاخه‌ها و شعب فراوان دارد که تمام نیازهای روحی و جسمی انسان‌ها را در زیر پوشش خود قرار می‌دهد، بنابراین در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت ، واحد.

۴.۲ - معنای تفصیل، احکام و تفسیر

بنابراین تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل‌فصل و قطعه‌قطعه کنند؛ در نتیجه احکام به معنای آن است که به‌نحوی باشد که جزء‌جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد؛ چون همه‌اش به یک معنا برمی‌گردد که آن معنا جزء و فصل ندارد.
روایاتی که از طرق ما از حضرت صادق ـ علیه‌السلام ـ رسیده و نیز مفسران از ابن عباس نقل کرده‌اند، منطبق با مضامین این آیات و در تأیید تفسیر اخیر است.
خلاصه مضمون این روایات با اختلاف در تعبیر چنین است: "قرآن به‌صورت جمعی در شب قدر یا ماه رمضان از بیت المعمور یا لوح محفوظ و یا آسمان بالا، به آسمان اول یا آسمان دنیا نازل شده؛ سپس از آن به‌تدریج و تفریق فرود آمده است.
[۵] طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۴، ص ۱۹۴، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ش، چاپ چهارم.

اما تفسیر به معنای بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آن است؛
[۶] هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۷.


۴.۳ - منافات نداشتن تفصیل آیات با تفسیر آنها

از‌این‌رو تعارض و تنافی بین تفصیل آیات و تفسیرشان وجود ندارد؛ البته در مورد معنای آیه شریفه بیانات دیگری نیز وجود دارد که با دقت معلوم می‌شود که بر‌اساس آن معانی نیز منافاتی بین تفصیل و تفسیر وجود ندارد.


برای توضیح بیشتر نخست باید بگوییم، تفسیر که به معنای بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آن است، از قدیمی‌ترین اشتغالات علمی است که دانشمندان اسلامی را به خود جلب و مشغول کرده است و تاریخ این نوع بحث که نامش تفسیر است، از عصر نزول قرآن شروع شده و این معنا از آیه " کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ، یتْلُوا عَلَیکُمْ آیاتِنا، وَ یزَکِّیکُمْ وَ یعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ " به‌خوبی استفاده می‌شود؛ چون می‌فرماید: همان رسولی که کتاب قرآن به او نازل شد، آن کتاب را به شما تعلیم می‌دهد.


در آغاز، بحث از قرآن از چهارچوب جهات ادبی آیات و شأن نزول آنها و مختصری استدلال به آیات برای توضیح آیاتی دیگر و اندکی تفسیر به روایات وارده از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، در باب قصص و معارف مبدأ و معاد، و امثال آن تجاوز نمی‌کرد. در زمان تابعین جریان به همین منوال بود، تنها چیزی که به آن اضافه کردند، این بود که بیشتر از گذشتگان در تفسیر خود، روایت آوردند (که متاسفانه در بین آن روایات، احادیثی بود که یهودیان جعل کرده، و در بین قصص و معارف مربوط به آغاز خلقت و چگونگی ابتدای خلقت آسمان‌ها، تکوین زمین ، دریاها، بهشت شداد، خطاهای انبیا ، تحریف قرآن و چیزهایی دیگر از این قبیل دسیسه و داخل احادیث صحیح نمودند و اکنون در پاره‌ای روایات تفسیری و غیر تفسیری، از آن قبیل روایات دیده می‌شود).




۷.۱ - اول

در عصر خلفا ، فتوحات اسلامی شروع می‌شود و مسلمانان در بلاد فتح شده با فرقه‌هایی مختلف و امت‌هایی گوناگون و با علما ی ادیان و مذاهب مختلف آشنا می‌شوند و این خلط و آمیزش سبب می‌شود، بحث‌های کلامی در مسلمانان شایع شود.

۷.۲ - دوم

از سوی دیگر در اواخر سلطنت امویان و اوایل عباسیان، یعنی در اواخر قرن اول هجرت ، فلسفه یونان به زبان عربی ترجمه شده، در بین علمای اسلام انتشار یافت و همه جا مباحث عقلی ورد زبان‌ها و نقل مجالس علما شد.

۷.۳ - سوم

از سوی سوم مقارن با انتشار بحث‌های فلسفی، مطالب عرفانی و صوفی‌گری نیز در اسلام راه یافته، جمعی از مردم به آن تمایل نمودند، تا به‌جای برهان و استدلال فقهی، حقایق و معارف دینی را از طریق مجاهده و ریاضت‌ های نفسانی دریابند.

۷.۴ - چهارم

از سوی چهارم، جمعی از مردم سطحی به همان تعبد صرف که در صدر اسلام نسبت به دستورات رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ داشتند، باقی ماندند، و بدون اینکه کاری به عقل و فکر خود داشته باشند، در فهم آیات قرآن به احادیث اکتفا نموده و در فهم معنای حدیث هم هیچ‌گونه مداخله‌ای ننموده، به‌ظاهر آنها تعبد می‌کردند و اگر هم احیاناً بحثی از قرآن می‌کردند، تنها از جهات ادبی آن بود، و بس.

۷.۵ - پنجم

این چهار عامل باعث شد که روش اهل علم در تفسیر قرآن کریم مختلف شود، علاوه بر این چهار عامل، عامل مهم دیگری که در این اختلاف اثر بسزایی داشت، اختلاف مذاهب بود که آنچنان در میان مسلمانان تفرقه افکنده بود که میان مذاهب اسلامی هیچ کلمه واحدی نمانده بود، جز دو کلمه (لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه)؛ وگرنه در تمام مسائل اسلامی اختلاف پدید آمده بود.


برای برداشت درست از آیات قرآن جهت استفاده در حل مشکلات فکری و رفتاری جامعه همیشه نیاز به تفسیر داریم که ربطی به تفصیل آیات ندارد.


۱. فرهنگ ابجدی، ص ۲۴۵.
۲. اعراف (۷)، آیه ۵۲.    
۳. هود (۱۱)، آیه ۱.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۹، ص ۹.    
۵. طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج ‌۴، ص ۱۹۴، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ش، چاپ چهارم.
۶. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۷.
۷. بقره (۲)، آیه ۱۵۱.    
۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج ‌۱، ص ۹.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی




جعبه ابزار