تفاوت خلق و خو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
رفتار ،
خلق ،
فطرتپرسش: چرا در انسانها از جهت خلق و خوی و رفتار، تفاوت و اختلاف وجود دارد؟ چه مقدار فاکتورهای بیرونی بر روی فطرت ما تأثیرگذار است؟
تفسیر آیه ۳۰
سوره روم دراین باره چیست؟
خوش خلق شدن و با فطرت الهی آفریده شدن بدان معنا نیست که هیچ تفاوتی در رفتار و خُلق و خوی انسانها وجود نداشته باشد، بلکه معنایش آن است که انسانها از جهت پذیرش
دین و خداجویی و
توحید به طور فطری یکسان آفریده شدهاند و در نهاد و ضمیر همه آنها، خداجویی و پذیرش دین از سوی حضرت حق قرار داده شده است و همگی به دنبال کارهای نیک و خیر هستند حتی کسانی که تند خو و بداخلاق هستند.
اما تفاوت در نوع رفتار و خلق و خوی شخصی یا شکل و شمایل ظاهری و جثه و اندام از اموری است که در انسانها وجود دارد و قابل انکار نیست که برخی بر اثر تأثیر پذیری از عوامل و محرکهای بیرونی است و برخی نیز استعدادهای بالقوهای است که
خداوند در وجود بشر قرار داده و به فعلیت رسیده، البته هر کدام طبق
مصالح و
حکمتهایی میباشد که از سوی پروردگار
حکیم در نظر گرفته شده است و ما از آن بیخبریم.
در آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»،
خداوند بزرگ،
رسول خود را مخاطب قرار داده و به او دستور الزامی مینماید که روی خود را، یعنی همت خود را بر دین پاکیزه حق، قرار ده و در امر آن استقامت و پایداری نما؛ زیرا که دین
اسلام فطرت خدایی است که خداوند، مردم را بر آن فطرت و سرشت آفریده و تغییر و تبدیلی در خلقت پروردگار نیست؛ یعنی همه انسانها در خداجویی و پذیرش دین و یکتایی خالق هستی، در نهاد و سرشت خود به طور یکسان آفریده شدهاند، بدون در نظر گرفته شدن زمان، مکان و عوامل تأثیرگذار دیگر.
اگرچه مخاطب این آیه،
نبی خاتم صلواتاللهعلیه است اما مقصود، تمام امتاند که خطاب، شامل فرد فرد
مسلمانان میگردد که بایستی هر یک با کوشش بسیار در استحکام دین توحید، سعی و تلاش نمایند.
آیه فوق، بیانگر چند حقیقت است:
نه تنها خداشناسی، بلکه دین و
آیین به طور کلی و در تمام ابعاد، یک امر فطری است؛ یعنی هر چیزی را فطرت پاک و سلیم، خوب و نیکو بداند، دین و
شرع نیز آن را پسندیده میداند و به آن فرمان میدهد. همین طور هر چیزی را دین، نیکو و خوب و دارای منفعت بداند و به آن فرمان دهد، فطرت بشری نیز آن را قبول میکند و با آن مخالفت نخواهد کرد. اما شرع، برای رهبری فطرت، حدود و قیود و شرایطی تعیین میکند تا در مسیرهای انحرافی نیفتد، ولی هرگز با اصل خواسته فطری مبارزه نمیکند، بلکه از طریق
مشروع آن را
هدایت خواهد کرد وگرنه در میان
تشریع و
تکوین تضادی پیدا خواهد شد که با اساس توحید سازگار نیست.
دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگی در درون جان آدمی وجود دارد و انحرافات، یک امر
عارضی است، بنابراین وظیفه پیامبران این است که این امور عارضی را زایل کنند و به فطرت اصلی انسان امکان شکوفایی دهند.
جمله «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» و بعد از آن جمله «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»، تأکیدهای دیگری بر مسئله فطری بودن توحید، دین و
مذهب و عدم امکان تغییر این فطرت الهی است. هرچند بسیاری از مردم بر اثر عدم رشد کافی و پیروی از هوای
نفسانی و آرزو و آمال
دنیوی ، آن فطرت اولیه خود را خلل رسانیده و از راه
حق منحرف گردیده و قادر به درک این واقعیت نباشند.
برخی از مفسران می گویند؛ خداوند برای بروز و ظهور فطرت اولیه توحید که در هر فردی نهاده شده، چند شرط را در آیه «مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
بیان فرموده است:
۱. دل بریدن از غیر خدا و بازگشت به سوی خدا.
۲.
تقوا و خدا ترسی را سرلوحه کارهای خویش قرار دادن و خود داری کردن از هر چیزی که خلاف رضای او است.
۳. بپا داشتن
نماز و کوتاهی نکردن در انجام آن.
۴. همراه با
اخلاص بودن تمام این امور و شریک قرار ندادن برای خدا در انجام آنها.
هرگاه این شرطها به درستی رعایت گردد آن فطرت توحیدی و خداجویانه همان گونه که
پیامبر اسلام صلواتاللهعلیه و
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون أبواه یهودانه أو ینصرانه أو یمجسانه؛
هر مولودی بر فطرت اولیه خود متولّد می گردد مگر اینکه پدر و مادر وی را
یهودی یا
نصرانی یا
مجوسی گردانند» به خوبی ظهور و بروز مینماید و آثارش به درستی ظاهر میگردد.
با توجه به مطالب بیان شده در مورد آفریده شدن انسان بر فطرت، باید گفت؛ خوب خلق شدن و با فطرت الهی آفریده شدن، بدان معنا نیست که هیچ تفاوتی در رفتار و خُلق و خوی انسانها وجود نداشته باشد، بلکه معنایش آن است که انسانها از جهت پذیرش دین و خداجویی و توحید به طور فطری یکسان آفریده شدهاند و در نهاد و ضمیر همه آنها خداجویی و پذیرش دین از سوی حضرت حق قرار داده شده است و همگی به دنبال کارهای نیک و خیر هستند، حتی کسانی که تند خو و بد اخلاق هستند.
تفاوت موجودات، ذاتی آنها بوده و لازمه نظام
علت و
معلول است. مثلاً فردی که از شخص «الف» متولّد میشود، از جهاتی تابع اوضاع داخلی و خارجی او خواهد بود؛ مانند کیفیت ژنها و
وراثت ، آب و هوا و محیط زندگی، نحوه
آمیزش و زمان و مکان، کیفیت غذاها و هزاران عامل دیگر. فرزندی که از «ب» متولد میشود، به همین ساناند، بنابراین جهان بیتفاوت ممکن نخواهد بود؛ زیرا اگر همه موجودات از هر نظر مساوی و مشابه خلق شوند، هرگز آفرینش یک جهان نظاممند - که اجزای آن دارای روابط حساب شده و در حرکت به سوی هدف معینی باشند- ممکن نیست.
بنابراین، ایجاد هر نظامی اعم از اعتباری و تکوینی مستلزم وجود تفاوت است، البته خداوند به کمبودهایی که از طرف شخص نبوده، بلکه از عوامل دیگر ایجاد شده، توجه نموده و آنها را به گونهای جبران مینماید. هر انسانی به اندازه توان دارای مسئولیت بوده و خداوند به او
تکلیف مینماید:«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»
و جهان هستی منحصر در
دنیا نمیشود.
پایگاه اسلام کوئست