فخر رازی، اشکال میکند که اگر «ولیّ» در آیه، به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، آیه اقتضا دارد ولایت امیر مؤمنان در زمان نزول آیه، تحقّق داشته باشد، در حالی که امیر مؤمنان در زمان حیات پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متصرّف در امور نبوده است.
جواب این اشکال، روشن است؛ چرا که آیه، بر استحقاق امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) برای ولایت دلالت دارد؛ امّا تصرّف و امر و نهی او، متوقّف بر زمان بعد از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ زیرا ولایت ولی، وصی، خلیفه و جانشین، همواره بالقوّه بوده، نه بالفعل. زکریا (علیهالسّلام) از خداوند فرزندی طلب میکند تا ولی و جانشین و وارث او باشد. ایشان از خدا میخواهد: (فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ). این مسئله، امری عرفی و عقلایی است. علاوه بر این، مسئله تعیین جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اختصاص به این آیه ندارد؛ بلکه پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طول دوران بیست و سه ساله پیامبریاش، بهطور مکرّر، مسئله خلافت علی (علیهالسّلام) را مطرح کردند که اوّلین نمونه آن، داستان حدیث «روز هشدار» است.