بیماری دل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بیماری دل، قلب، نفاق، منافقان، تردید، اضطراب.
پرسش: در
قرآن کریم میخوانیم: «در دلهای آنان یک نوع بیماری است. خداوند بر بیماری آنان افزوده و به جهت دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست»؛ بیماری دل چه معنایی دارد؟ چرا خدای مهربان بهجای اینکه مریض خودش را خوب کند، او را مریضتر میکند؟
پاسخ: مرض و بیماری دل، عبارت است از اینکه قلب دچار نوعی تردید و
اضطراب شود که مسئله ایمان به خدا و اطمینان نسبت به آیات او را کِدِر و ناصاف کند و ایمان در آن قلب آمیخته با شرک شود.
خداوند متعال انسان را موجودی آزاد و با اراده و
اختیار خلق کرده؛ یعنی تکامل انسان از طریق انتخاب و
اراده به دست میآید. بنابراین اگر افرادی مانند منافقین با اراده و انتخاب خود مسیر
ضلالت و
گمراهی را انتخاب کنند، معنا ندارد خداوند آنها را بالإجبار
هدایت کند؛ زیرا اولاً: خلاف حکمت الهی در
خلقت انسان است؛ ثانیاً: هدایت جبری و بدون اراده ارزشی ندارد.
خدای تعالی در
قرآن مجید درباره «دل بیمار» و آثار آن میفرماید:
«
فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یکْذِبُونَ»؛ «در دلهای آنان (منافقان) یک نوع بیماری است
خداوند بر بیماری آنان افزوده و به خاطر دروغهایی که میگفتند،
عذاب دردناکی در انتظار آنهاست».
«
فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یسارِعُونَ فیهِمْ یقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یأْتِی بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ»؛ «(ولی) کسانی که در دلهایشان بیماری است را میبینی که در (
دوستی با یهودیان و مسیحیان)، بر یکدیگر پیشی میگیرند، و میگویند: میترسیم حادثهای برای ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!) شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش آورده و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند».
«
وَ إِذْ یقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً»؛ «آنگاه منافقان و کسانی که قلبشان مریض بود (و دلی ناباور داشتند) گفتند: وعده خدا و پیامبرش برای ما جز نیرنگ و فریب نبود».
جمله «
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» بهطور اجمال دلالت دارد بر اینکه دل انسانها در خطر نوعی بیماری قرار دارد و قهراً وقتی برای چیزی حالت بیماری تصور شود، حالت سلامتی هم دارد؛ چون صحت و مرض در مقابل هم هستند، تا یکی از آن دو فرض نداشته باشد، طرف دیگر نیز فرض ندارد.
در قرآن کریم هرجا که
سخن از بیماری دلها آمده، احوال آن دلهای مریض و بیمار و آثار آن نیز بیان شده است و اموری ذکرشده که دلالت دارد بر اینکه آن دلها استقامت فطری خود را از دست داده، از راه میانه منحرف شدهاند.
همانطور که در
آیات ذکرشده میبینیم.
بهطورکلی مرض و بیماری دل، عبارت است از اینکه قلب دچار نوعی تردید و اضطراب شود که مسئله
ایمان به خدا و اطمینان نسبت به آیات او را کِدِر و ناصاف کند و ایمان در آن
قلب آمیخته با شرک شود.
لذا میبینیم که در مرحله خُلقوخوی؛ احوالی و اخلاقی متناسب با کفر بر آن عارض میشود و در مرحله
عمل کارهایی از آن سر میزند که متناسب با
کفر به خدا و آیات اوست. به دیگر سخن، آنچه از عرف و اصطلاح قرآن کریم استنباط میشود، آن است که مرض قلب، عبارت است از:
شک و تردیدی که بر درک آدمی نسبت به آنچه مربوط به
خدای تعالی و آیات اوست چیره میشود و نمیگذارد قلب با آن معارف که همان عقاید دینی است جوش بخورد و انسانی که مبتلای به آن شک و تردید است، قلب او نسبت به خدا و آیاتش بسته است.
همچنین گفتهاند: بیماریهای دل همان عقدههای روانی است که در صفات پَست همچون حسد، کینهتوزی، خویشتن بزرگبینی، نومیدی، ریاست دوستی و جدل بهناحق درباره خدا ظاهر میشود. اما سختی دل همان است که از تراکم آثار
گناهان بر دل حاصل میشود، و بر اثر آن
حق را نمیپذیرد و از [[|تهدیدها]] و هشدارها نمیترسد و از
سرنوشت تبهکاران عبرت نمیگیرد و از نشانههای خدا در آفاق سودی نمیجوید.
قلانسی نسفی در «
المرشد» گوید: «خواجه حکیم را پرسیدند که دل بیمار را علامت چه بود؟ گفت: آنکه از طاعت مولی ـ عزوجل ـ حلاوت نیابد و به اندک رنجی که به وی رسد، بنالد؛ همچنانکه کسی را تن بیمار شود و از خوردن مزه نیابد و به اندک رنج که به وی رسد بنالد».
در مقابل سلامتی قلب و صحت آن، یعنی اینکه قلب در جایی مستقر شود و قرار گیرد که خلقتش در همانجا بوده است. به عبارت دیگر، عبارت است از اینکه قلب راه میانه را از دست ندهد و برگشت این حالت به خلوص قلب در
توحید خدای سبحان و
اعتماد کردن به او و بریدن از هر چیز دیگری است که
هوای نفس بهسوی آن کشش دارد.
این نکته از
آیه شریفه «
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» («
روزی که مال و فرزند هیچ سودی نخواهد داشت. مگر کسی که با قلبی پاک به پیشگاه خدا درآید».)
به چشم میخورد.
بیماردلان کسانیاند که ایمانشان ضعیف است، همانهایی که دلهایشان به پَر کاهی میماند که هر لحظه دستخوش نسیمها گشته، به اینسو و آنسو کشیده میشود.
اصولاً خدای سبحان در قرآن کریم، بیماری قلب را در حد و اندازه بیماریهای جسمانی دانسته که بهتدریج شدت مییابد و اگر به معالجهاش نپردازند، مزمن میشود و در پایان کار، بیمار را به هلاکت میکشاند و شدت یافتنش به جهت ناپرهیزی کردن است و اینکه بیماری را با چیزهایی که برای مریض ضرر دارد و طبع مریض را بیشتر تحریک میکند، بیشتر کند و این زیاد شدن بیماری بهوسیله ارتکاب گناهان است که خدای تعالی دربارهاش فرموده: «
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً».
و نیز فرموده: «و اما آنها که در دلهایشان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده و از دنیا رفتند؛ درحالیکه کافر بودند. آیا آنها نمیبینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش میشوند؟! باز
توبه نمیکنند، و متذکر هم نمیگردند».
و نیز در یک بیانی عمومی میفرماید: «سپس سرانجام کسانی که
اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!».
چه زیباست
سخن امام علی علیهالسلام که فرمود: «
لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوب»؛ «برای دلها، هیچ دردی دردناکتر از
گناه نیست».
امام صادق علیهالسلام به نقل از
امام باقر علیهالسلام معصیت را عامل زیر و رو شدن اساس وضعیت سالم دل میشمرد و میفرماید: «
«مَا مِنْ شَیءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّی تَغْلِبَ عَلَیهِ فَیصَیرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ»؛ «هیچ چیز مانند گناه، تباه کننده دل نیست. دل سراغ گناه میرود و دچار معصیت میشود؛ همواره دست به گریبان با آن است، تا آنکه گناه بر او چیره شود و دل را زیر و رو میسازد».
خدای تعالی همانطور که خصوصیات و آثار دل بیمار را بیان فرموده، برای علاج آن بیماری نیز در
قرآن راهحل پیشنهاد کرده است؛ از آن جمله در بیانی عام و کلی فرموده:
«کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند،
پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت میکند».
«کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد چراکه) تمام عزت برای خداست، سخنان پاکیزه بهسوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد».
بنابراین کسی که دچار بیماری قلب است، اگر بخواهد خود را مداوا و بیماری خود را برطرف سازد، باید بهسوی خدای ـ عزوجل ـ توبه کند و توبه عبارت است از ایمان به او و
تذکر به افکار شایسته و اعمال صالح؛
همچنانکه در آیهای درباره کسانی که درصدد علاج دل خود نیستند فرمود: «
ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَی»؛
باز توبه نمیکنند، و متذکر هم نمیگردند!
خداوند متعال انسان را موجودی آزاد و با اراده و اختیار
خلق کرده؛ یعنی تکامل انسان از طریق انتخاب و اراده به دست میآید؛ بنابراین اگر افرادی مانند منافقین با اراده و انتخاب خود مسیر
ضلالت و گمراهی را انتخاب کنند، معنا ندارد خداوند آنها را بالاجبار هدایت کند؛ زیرا؛ اولاً: خلاف
حکمت الهی در خلقت انسان است. ثانیاً: هدایت جبری و بدون اراده ارزشی ندارد.
توضیح اینکه خداوند متعال به همه بندگان خود مهربان است و تمام مقدمات هدایت و سعادت را برای آنان فراهم کرده است؛ اما استفاده از این مقدمات و رسیدن به هدایت و سعادت را در اختیار انسانها قرار داده است تا هرکس بخواهد یا اراده خود مسیر هدایت را انتخاب کند و هرکس بخواهد به مسیر ضلالت و گمراهی برود. در حقیقت
سلامت و بیماری روحی هر فرد در اختیار خود اوست.
اینکه قرآن فرموده است: «در قلوب منافقین بیماری وجود دارد و خداوند بر مرض آنها میافزاید»، مراد این است که آنان از اختیاری که خداوند به آنها عطا کرده بود تا مسیر هدایت را انتخاب کند سوء استفاده کردند و مسیر ضلالت را برگزیدند، خود را از نعمت هدایتها و نصایح پیامبران الهی محروم کردند. سنت خداوند چنین است که در همان مسیر نفاقی که خود انتخاب کردهاند روزبهروز بیشتر سقوط کنند.
به عبارت دیگر،
سنت و قانون الهی این است همانطوری هرکس بیماری جسمی داشته باشد و درصدد مداوای خویش بر نیاید روزبهروز بر شدت مرض او افزوده خواهد شد، در مورد انحرافات و بیماریهای روحی و روانی نیز این قانون الهی صادق است و عدم علاج آن با توبه و برگشت، سبب عمیقتر شدن آن میشود؛ و چون این یک قانون و سنت الهی است از آن جهت به خداوند نسبت داده شده است. بنابراین این آیه هیچ منافاتی با لطف و مهربانی
خداوند ندارد؛ زیرا افراد منحرف و منافق با اختیار خود دستورات الهی را زیر پا مگذارند و در مسیر
نفاق قرار میگیرند و خود را از لطف، مهربانی و هدایتهای الهی محروم میسازند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «بیماری دل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۷.