بروز کرامت و حقانیت صاحب آن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: کرامت، حقانیت، امور خارقالعاده، عرفان، عرفان اسلامی.
پرسش: آیا بروز و سر زدن کرامت و امور خارقالعاده، لزوماً به معنای حقانیت فردی است که این امور را ارائه میکند؟
پاسخ: یکی از مباحثی که در عرفان رایج بوده، مسئله «
کرامت» و انجام امور خارقالعاده است.
در مسیر عرفان و سیروسلوک، پیدا شدن کرامت و
مکاشفه و کارهای غیر عادی، چیزهایی نیستند که
انسان به آنها مغرور شده و آنها را امور چندان مهمی تلقی کند. اینها از آثار گامهای ابتدایی و درجات بسیار نازل عرفان و معرفت شهودی خدای متعال است و عارفان وارسته و راستین، هیچگاه به این امور دل نمیبندند.
در این راستا چون این نوع تواناییها و انجام کارهای غیر عادی، بین
حق و باطل مشترک است، دلیلی بر حقانیت هر فرد و مسلک و روش او و نیز نشانه مقرب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آن را شاهدی گرفت بر اینکه آن شخص از اولیاء الله و دارای مقام و منزلتی ویژه نزد خدای متعال است؛ البته دلیل بر نداشتن
مقام و منزلت هم نیست و ممکن است واقعاً بندگان شایستهای باشند که
خداوند مصلحت بداند که گاهی به دست آنها کارهای خارقالعادهای را جاری کند. به همین جهت، شخصی را که کرامت و کارهای غیر عادی از خود نشان میدهد، باید به درستی شناخته شود.
یکی از مباحثی که با
عرفان آمیختگی پیدا کرده و تعبیری کاملاً رایج بوده، مسئله «کرامت» و انجام کارهای غیر عادی است. بسیاری از بزرگان و اولیای خدا را سراغ داریم که دارای چنین مقاماتی بودهاند و برخی از آنها حتی در زمان حیاتشان به کرامت و امور خارقالعاده مشهور بودهاند و مردم به آنان ارادتی خاص داشتهاند.
در
عرفان اسلامی، منظور از «کرامت» این است که شخص از نظر روحی دارای قدرتی است که کارهای خارقالعادهای از او سر میزند و میتواند تصرفاتی در عالم وجود انجام دهد.
برای نمونه، میتواند طی الارض کند، مریضی را
شفا دهد، یا بدون اسباب ظاهری چیزی را از جایی به جایی منتقل کند. درصورتیکه این کارها مستند به اذن الهی و نشانه ارتباط با خدا باشد، «کرامت» نامیده میشود. مرتبه بالاتر این امر که توسط
انبیا و اولیا و
ائمه اطهار (علیهالسّلام) و برای اثبات دعوی
نبوت و
امامت صورت میپذیرد، «
معجزه» نامیده میشود.
نکته حایز اهمیت، درباره نسبت «عرفان» و «انجام و ظهور امور خارقالعاده» این است که اساساً در مسیر عرفان و سیروسلوک، پیدا شدن کرامت، مکاشفه و اطلاع بر ضمیر و درون افراد چیزهایی نیستند که
انسان به آنها مغرور شود و نباید امور چندان مهمی تلقی شوند. اینها از آثار گامهای ابتدایی و درجات بسیار نازل عرفان و
معرفت شهودی خدای متعال است و
عارفان وارسته و راستین هیچگاه به این امور دل نمیبندند. خدای متعال براساس
صلاح و مصلحتی که خود از آن آگاه است، گاهی برخی از این امور را به افرادی میدهد و گاه نیز ممکن است مصالحی ایجاب کند که اینگونه امور از فردی دریغ شود. همچنانکه در مواردی نیز کسانی با آن که صاحب کرامت هستند، اما بنا بر مصالحی آن را ظاهر نمیکنند.
به هر حال، بروز کرامت از سوی برخی، یک امر واقعی بوده که قابل انکار نیست و به طور حتم برخی انسانها میتوانند در حالاتی و به واسطه قدرت روحی که دارند، مسائلی را درک کنند و چیزهایی را ببینند یا بشنوند و یا کارهایی را انجام دهند که دیگران از ادراک و دیدن و شنیدن و انجام آنها عاجزند.
اما چون این نوع تواناییها و انجام امور
خارق عادت، مشترک بین
حق و باطل است، دلیلی بر حقانیت هر فرد و مسلک و روش او و نیز نشانه مقرب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آن را شاهدی گرفت بر اینکه آن شخص از اولیاء الله و دارای
مقام و منزلتی ویژه نزد خدای متعال است؛ زیرا:
أ. این قبیل از تواناییها حتی ممکن است برای کسی حاصل شود که هیچ اعتقادی به خدا ندارد. مانند بسیاری از مرتاضان هندی که اعتقادی به
دین و خدا و
قیامت ندارند؛ ولی با ریاضتهایی که متحمل میشوند، باعث شده که آنها دریافتهایی داشته باشند، چیزهایی را ببینند و کارهایی انجام دهند که دیگران نمیتوانند انجام دهند. در مقابل، برخی کارهای خارقالعاده و کرامت، نتیجه
عبودیت و
بندگی و عمل به دستورات خداوند و تحمل ریاضتهای شرعی و صحیح است که بزرگانی هم در این وادی شناخته شدهاند.
ب. رکن اساسی و مهم در «عرفان» و سیر الیالله، پایه و درجهای است که فرد در
معرفت خدای متعال کسب میکند. مراد از این معرفت،
معرفت حضوری و شهودی است و این چیزی است که غیر از خود شخص، دیگران راهی به آن ندارند. اینکه آیا چنین معرفتی در نفس فرد وجود دارد یا خیر، و اگر هست در چه پایه و درجهای است، امری است که از حیطه
علم و اطلاع ما خارج است و تنها کموبیش میتوان در این باره حدسهایی زد.
ج. حقیقت عرفان، که همان معرفت قلبی و شهودی خدای متعال است، هیچ ملازمهای با اظهار و ذکر مطالب عرفانی یا انجام امور خارقالعاده ندارد. نه دانستن و ذکر مطالب و مفاهیم عرفانی و انجام امور
خارق عادت دلیل بر وجود حقیقت عرفان نزد کسی است، و نه بلد نبودن
الفاظ و اصطلاحات عرفانی و ظاهر نشدن امور خارقالعاده از کسی دلیل بر آن است که او از معرفت شهودی و حضوری خدای متعال بهرهای ندارد.
به همین جهت، شخصی را که کرامت و امور خارقالعاده از خود نشان میدهد، باید به درستی شناخته شود؛ یعنی بررسی شود که آیا اعتقادات و
مذهب و مسلک، رفتار و کردارش درست بوده و
زندگی او طبق دستورات شرع
مقدس تنظیم شده یا اینکه اهل
اعمال خلاف
شرع و ریاضتهای
باطل است و عقاید درست و صحیحی ندارد؛ چون بروز کرامت و امثال آن چیزهایی نیستند که
انسان بخواهد به آنها دل ببندد؛ بلکه دلبستگی به این امور در واقع نوعی
شرک است و از دامهای
شیطان در این راه محسوب میشود. بندگی حقیقی خدا این است که انسان، خدای متعال را تنها به این سبب که خداست، بندگی کند؛ اگر خداوند صلاح بداند، به آنها این امور را عطا میکند؛ پس نباید
خدا را به انگیزه کشف و کرامت بندگی کرد؛ و گرنه از مصادیق کسانی خواهد بود که به بیان
قرآن، هوس خویش را معبود خود قرار داده: «اَ فَرَاَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»؛
آیا دیدی کسی را که معبود خود را
هوای نفس خویش قرار داده؟
سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «رؤیا دیدن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۱۵.