• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انواع حلول و اتحاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اتحاد، حلول.

پرسش: انواع حلول و اتحاد از دیدگاه عرفان، کلام و حکمت اسلامی چیست؟

پاسخ:




«حلول» در لغت از ریشه «حَلّ» به معنای فرود آمدن و نازل شدن است، و «اتحاد» به معنای یکی شدنِ دو چیز است.
[۳] طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۱۵۶، تهران، مرتضوی‌، چاپ سوم‌، ۱۳۷۵ش.



در نظر متکلمان حلول اقسامی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۲.۱ - حلول تبعی

یعنی قرارگرفتن چیزی در مکانی به تَبَع قرارگرفتن چیزی دیگر در آن‌جا است، مانند قرار داشتن آب در کوزه، که ‌آب کوزه همواره در جایی است که کوزه در آن‌جا قرار دارد؛ یعنی جای آب تابعِ جای کوزه است.
[۴] فخررازی، محمد بن عمر، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۵۴، قم، چاپ افست، ۱۴۱۱ق.


۲.۲ - حلول ناعتی یا وصفی

یعنی یک نوع وابستگیِ که صفت‌ساز است، مثلا ایستاده بودن نسبت به زید وابستگیِ صفت‌ساز دارد؛ به این معنا که در عین وابستگی به زید، وصفِ ایستاده را برای او می‌سازد.
[۵] جرجانی، علی‌ بن محمد، شرح ‌المواقف، ج۵، ص۱۱۷، مصر، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ۱۹۰۷م.

البته حلول به معنای وصفی را به اقسامی؛ مانند حلول در متحیّز و حلول در غیرمتحیّز تقسیم کرده‌اند:

۲.۲.۱ - حلول در غیر متحیز

حلول در غیر متحیّز مانند حلول صفات خدا در او است که صفاتی؛ مانند علم و قدرت اختصاص ناعت یا وابستگیِ صفت‌ساز به خدا دارند؛ زیرا وابسته به خدایند و صفت عالم و قادر را برای او می‌سازند. بدین‌سان، خدا محل صفات خویش است، اما متحیّز و مکان‌مند نیست.

۲.۲.۲ - حلول در متحیز

اما حلول در متحیّز ویژه اَعراض است. تمام اعراض، از جمله رنگ‌ها، حالّ در جواهرند. نشانه حلول در متحیّز این است که اشاره به یکی از حالّ و محل، اشاره به دیگری است، چنان‌که اشاره به شیر به سفیدیِ آن نیز اشاره دارد و بالعکس.
[۶] فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۶۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰ش.

چنان‌که حلول در متحیز را نیز به حلول سَرَیانی و حلول غیرسریانی تقسیم کردند:
۱. حلول سریانی، هر جزء از محل، متصف به جزئی از حالّ است، از این‌رو انقسام محل موجب انقسام حالّ می‌شود، مانند حلول رنگ در سطح جسم که با انقسام جسم، رنگ نیز منقسم می‌شود، زیرا هر جزئی از جسم متصف به جزئی از رنگ است.
۲. در حلول غیرسریانی، حالّ وصفِ مجموعِ محل است و نه وصف اجزای داخلی آن بنابراین، حالّ به انقسام محل منقسم نمی‌شود، مانند حلول نقطه در خط یا جسم، که نقطه به انقسام خط منقسم نمی‌شود.
برخی حلول غیرسریانی را، چون مستلزم قیام واحد به کثیر است، محال شمرده و حلول در متحیّز را منحصر در حلول سریانی دانسته‌اند.
[۷] عضدالدین ایجی، عبدالرحمن‌ بن احمد، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، بیروت، عالم الکتب.



در باب اتحاد، اغلب متکلمان، اتحاد را تبدیل شدن دو چیز به یک چیز و آن‌را محال دانسته و محال بودن آن‌را بدیهی و بی‌نیاز از استدلال تلقی کرده‌اند؛ زیرا اتحاد حقیقیِ دو چیز، که اختلافشان ذاتی و زایل نشدنی است، اساسآ غیر قابل تصور و مستلزم تناقض است.
برخی، نیز استدلال کرده‌اند که در اتحاد، برای دو چیزِ متحد شده فقط یکی از سه حالت متصور است: اول آن‌که هر دو موجود باشند، دوم آن‌که هر دو معدوم باشند، و سوم آن‌که یکی موجود و دیگری معدوم باشد. اما در هیچ‌کدام از سه حالت، اتحاد حقیقی واقع نمی‌شود؛ زیرا در صورت نخست، آنها نه یکی بلکه دو تا هستند؛ در صورت دوم، آنها اصلا وجود ندارند؛ لذا اتحادی هم نمی‌تواند صورت بگیرد؛ و در صورت سوم هم معدوم با موجود متحد نمی‌شود.
[۸] طوسی، محمد بن حسن، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۹۶، تهران، چاپ عبدالمحسن مشکوة‌الدینی، ۱۳۶۲ش.
[۹] علامه حلّی، حسن‌ بن یوسف، کشف ‌المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۴۰۷، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‌، ۱۴۰۷ق.



حکمای مسلمان هم حلول و اتحاد را در خصوص خدا رد کرده‌اند. و تنها فراموشی هویت شخصی عارف، یعنی فنا، را ممکن دانسته است. زیرا وحدت حقه حقیقیه جایی برای دویی باقی نمی‌گذارد، در حالی‌که حلول و اتحاد مستلزم دویی در اصل وجود است.
[۱۰] صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۳، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۸، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶ش.

حلول و اتحاد در متون عرفانی هم مطرح شده است. برخی از عارفان هر چند در آثار خود به امتزاج لاهوت و ناسوت در انسان، مانند امتزاج آب و شراب، اشاره کردند؛
[۱۱] حلاج، حسین‌ بن منصور، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۵، تهران، فهرست، ۱۳۹۲ش.
اما برخی دیگر هشدار می‌دهند که این عقیده را نباید با حلول اشتباه کرد.
[۱۲] فرغانی، سعید (محمد) بن احمد، مشارق ‌الدَّراری: شرح تائیه ابن ‌فارض، ج۱، ص۲۷۱-۲۸۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش.
به ‌طور کلی، در بیش‌تر متون عرفانی حلول رد شده است. مثلا ابن عربی، بار‌ها در فتوحات مکیه، حلول خدا در غیر را انکار کرده و ساحت خدا را منزه از حلول و مکان و محل دانسته است.
[۱۳] محمّد بن علی، ابن ‌عربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
از نظر عارفانی مانند ابن‌ عربی، قیصری، ابن ترکه اصفهانی و جامی، حلول مستلزم دوگانگی است، ولی چون وجود واحد است و وجود واحدِ مطلق، که چیزی جز هویت الهیه نیست، در تمام کائنات و ممکناتِ مقید ساری است؛
[۱۴] محمّد بن علی، ابن ‌عربی، التجلیات الالهیة، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷ش.
[۱۵] قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص ‌الحکم، ج۱، ص۱۴۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
[۱۶] ترکه اصفهانی، علی‌ بن محمد، تمهید القواعد، ج۱، ص۳۴-۴۰، تهران، انجمن حکمت و فلسفة ایران، ۱۳۶۰ش.
[۱۷] جامی، عبدالرحمن‌ بن احمد، اشعّة اللمعات، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۷، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش
اساسا ثنویت و دوگانگی وجود ندارد تا حلول و اتحادی در کار باشد، بلکه در این‌جا وحدت حاکم است.
چنان‌که در برخی آثار عرفانی، اتحاد به معنای فنای عبد در وجود حضرت حق، یا اتصال محب به محبوب، پذیرفته شده است، اما همان‌گونه که برخی بیان کرده‌اند مراد از اتحاد به معنایِ یاد شده، اتحاد حقیقی نیست، بلکه اتحاد مجازی است.


۱. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج‌۳، ص۲۸۰، ذیل واژه «حل»، بیروت، دار احیاء التراث العربی‌، چاپ اول‌، ۱۴۲۱ق.    
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم‌، لسان العرب، ج‌۱۱، ص۱۶۴، بیروت، دار صادر، چاپ سوم‌، ۱۴۱۴ق.    
۳. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۱۵۶، تهران، مرتضوی‌، چاپ سوم‌، ۱۳۷۵ش.
۴. فخررازی، محمد بن عمر، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۵۴، قم، چاپ افست، ۱۴۱۱ق.
۵. جرجانی، علی‌ بن محمد، شرح ‌المواقف، ج۵، ص۱۱۷، مصر، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ۱۹۰۷م.
۶. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۶۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰ش.
۷. عضدالدین ایجی، عبدالرحمن‌ بن احمد، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، بیروت، عالم الکتب.
۸. طوسی، محمد بن حسن، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۹۶، تهران، چاپ عبدالمحسن مشکوة‌الدینی، ۱۳۶۲ش.
۹. علامه حلّی، حسن‌ بن یوسف، کشف ‌المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۴۰۷، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‌، ۱۴۰۷ق.
۱۰. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۳، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۸، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶ش.
۱۱. حلاج، حسین‌ بن منصور، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۵، تهران، فهرست، ۱۳۹۲ش.
۱۲. فرغانی، سعید (محمد) بن احمد، مشارق ‌الدَّراری: شرح تائیه ابن ‌فارض، ج۱، ص۲۷۱-۲۸۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش.
۱۳. محمّد بن علی، ابن ‌عربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۵۴، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
۱۴. محمّد بن علی، ابن ‌عربی، التجلیات الالهیة، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷ش.
۱۵. قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص ‌الحکم، ج۱، ص۱۴۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
۱۶. ترکه اصفهانی، علی‌ بن محمد، تمهید القواعد، ج۱، ص۳۴-۴۰، تهران، انجمن حکمت و فلسفة ایران، ۱۳۶۰ش.
۱۷. جامی، عبدالرحمن‌ بن احمد، اشعّة اللمعات، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۷، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «انواع حلول و اتحاد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۵.    



جعبه ابزار