• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امپراطور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: جنگ، رومیان، امپراطور، اسلام آوردن.
پرسش: در رأس ارتش رومیان (در جنگ با ایران) امپراطور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور از بندگان محبوب خدا و مؤمن است؟ و به بهشت می‌رود؟
پاسخ: خوشحالی مسلمانان بعد از پیروزی رومیان، مسلمان بودن آنها و امپراطورشان را ثابت نمی‌نماید؛ اما هر شخصی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دهد، سزاوار بهشت خواهد بود بنا بر توضیحی که بعداً می‌آید. البته شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می‌کند که امپراطور روم نه‌تنها مسلمان نشد، بلکه شخص صالحی نیز نبود.

فهرست مندرجات

۱ - بررسی پرسش در دو بخش
۲ - بخش اول پرسش
۳ - احترام پادشاه روم به پیامبر
       ۳.۱ - دلیلی بر رد مسلمان شدن امپراطور روم
       ۳.۲ - دلیل تمایل مسلمانان به پیروزی رومیان
       ۳.۳ - نمونه‌ای در قرآن کریم
       ۳.۴ - مراد از آیه بالا
       ۳.۵ - سخن خداوند درباره خوشحالی مؤمنان
       ۳.۶ - مراد از خوشحالی مسلمانان
              ۳.۶.۱ - دیدگاه اول
              ۳.۶.۲ - دیدگاه دوم
              ۳.۶.۳ - دیدگاه سوم
              ۳.۶.۴ - دیدگاه چهارم
       ۳.۷ - نتیجه مباحث بالا
۴ - بخش دوم پرسش
۵ - حایگاه جنگ‌جویان روم
       ۵.۱ - نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک
       ۵.۲ - نتیجه ماجرای فوق
       ۵.۳ - دو دسته آیات در قرآن
              ۵.۳.۱ - اولاً
              ۵.۳.۲ - ثانیاً
       ۵.۴ - توضیح
۶ - شواهدی بر مسلمان نشدن امبراطور روم
       ۶.۱ - اول
       ۶.۲ - دوم
       ۶.۳ - سوم
       ۶.۴ - چهارم
۷ - نتیجه بحث
۸ - پانویس
۹ - منبع


در حقیقت می‌توان پرسش را به دو بخش تقسیم نمود:
۱. آیا آیاتی که از سوره روم بیان نمودید، دلیل حقانیت رومیان در جنگ‌های خود است و این‌که به همین دلیل، کشته‌های آنان شهیدند و امپراطور روم نیز در مسیر درست حرکت می‌نموده است؟
۲. صرف نظر از این آیات و با توجه به دیگر مبانی اسلامی، جنگ‌جویان رومی در آن نبرد، از چه جایگاهی در آخرت برخوردارند؟





در مورد قسمت اول این پرسش باید گفت: این‌که پادشاه روم برخلاف پادشاه ایران، برای نامه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله احترام گذاشت، صحیح بوده و در کتاب‌های روایی ما نیز از آن یاد شده است؛

۳.۱ - دلیلی بر رد مسلمان شدن امپراطور روم

اما در نقل‌های تاریخی معتبر، دلیلی بر این‌که ایشان مسلمان شده بودند و بعد از اسلام و جهت پیشرفت دین اسلام جنگیده باشند، وجود ندارد و موردی که از رساله نور نقل نمودید، با واقعیات تاریخی هم‌خوانی ندارد؛ زیرا در آن زمان، هر گروهی که ایمان می‌آوردند، با پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بیعت نموده و تحت فرمان‌دهی ایشان به جنگ می‌پرداختند و هیچ‌کدام از این دو مورد در کارنامه امپراطور روم ثبت نشده است.

۳.۲ - دلیل تمایل مسلمانان به پیروزی رومیان

اما دلیل این‌که مسلمانان از احساس بهتری نسبت به رومیان برخوردار بوده و تمایل به پیروزی آنان داشتند، این بود که آنها بر دین مسیح بوده و مشترکات بیش‌تری با مسلمانان داشتند و طبیعی است که در میان دو گروهی که در مقابل ما قرار دارند، تمایل قلبی ما به پیروزی کسانی باشد که تا حدی به ما نزدیک‌ترند، هر‌چند که دین ما را نداشته و بر مرام و مسلک دیگری باشند.

۳.۳ - نمونه‌ای در قرآن کریم

در تأیید این مطلب می‌توانیم به آیه‌ای از قرآن استناد نماییم که بیان می‌دارد: " یهود و مشرکان را بدترین دشمنان مؤمنان می‌یابی و آنانی که ادعا می‌نمایند ما نصرانی هستیم با مؤمنان دوستی بیش‌تری دارند و دلیلش هم این است که در میان مسیحیان، کشیش‌ها و راهبانی وجود داشته و نیز آنها اهل تکبر نیستند".

۳.۴ - مراد از آیه بالا

با دقت در مضمون این آیه در‌می‌یابیم که قرآن، هر‌چند باقی ماندن بر دین مسیحیت را بعد از ظهور اسلام به رسمیت نمی‌شناسد، اما میان غیر مسلمانان نیز تفاوتی در نظر می‌گیرد، بدین ترتیب که مشرکان و یهود، علاوه بر نپذیرفتن اسلام از عناد و دشمنی خاصی نیز با آن برخوردارند؛ ولی مسیحیان، هرچند که مسلمان نیستند، ولی به دلیل وجود برخی سجایای نیک اخلاقی در میان آنها، از ارتباط بهتری با مسلمانان برخوردار هستند.

۳.۵ - سخن خداوند درباره خوشحالی مؤمنان

اما در مورد خوشحالی مؤمنان قرآن می‌فرماید: (اگر امروز که رومیان شکست خوردند، مشرکان خوشحال شدند)" در آن روز که رومیان غالب شدند، مؤمنان خوشحال خواهند شد"!. آری" خوشحال می‌شوند به نصرت الاهی".

۳.۶ - مراد از خوشحالی مسلمانان

در این‌که منظور از خوشحالی مسلمانان در آن روز چیست؟

۳.۶.۱ - دیدگاه اول

جمعی گفته‌اند منظور خوشحالی از پیروزی رومیان است؛ هر چند آنها نیز در صف کفار بودند؛ اما چون دارای کتاب آسمانی بودند، پیروزی آنها بر مجوسیان مشرک یک مرحله از پیروزی "توحید" بر "شرک" بود.

۳.۶.۲ - دیدگاه دوم

و بعضی افزوده‌اند: مؤمنان از این خوشحال شدند که این حادثه را به فال نیک گرفتند و دلیلی بر پیروزی آنها بر مشرکان.

۳.۶.۳ - دیدگاه سوم

یا این‌که شادی آنان از این بود که عظمت قرآن و صدق پیش‌گویی قاطع آن که خود یک پیروزی مهم معنوی برای مسلمانان محسوب می‌شد، در آن روز ظاهر گشت.

۳.۶.۴ - دیدگاه چهارم

این احتمال نیز بعید به نظر نمی‌رسد که پیروزی رومیان مقارن بود با یکی از پیروزی‌های مسلمانان بر مشرکان به خصوص این‌که در بعضی از کلمات مفسران بزرگ آمده که این پیروزی مقارن پیروزی "بدر"، یا مقارن "صلح حدیبیه" بود که آن نیز در نوع خود یک پیروزی بزرگ محسوب می‌شد. مخصوصاً تعبیر بنصر اللَّه نیز تناسب با این معنی دارد.

۳.۷ - نتیجه مباحث بالا

نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که خوشحالی مسلمانان از پیروزی رومیان، دلیل نمی‌شود که حتما آنها همراه امپراطورشان مسلمان شده و کشته‌هایشان نیز در حکم شهید باشند، بلکه دلیل شاد شدن مسلمانان، شاید آن بوده که گروهی که اشتراکات بیش‌تری با آنها داشته، بر دشمنی که سرسختی بیش‌تری نسبت به آنها دارد، پیروز خواهند شد و شاید دلایل دیگری که بیان شد نیز در کار بوده است.





اما در مورد قسمت دوم پرسش و این‌که صرف نظر از آیات سوره روم، چه قضاوتی درباره جنگ‌جویان رومی داریم، باید بگوییم که از دیدگاه قرآن، ملاک اصلی رستگاری انسان‌ها ترکیبی از ایمان و عمل نیک است و این دو، در ده‌ها آیه با هم بیان شده است؛ بنابراین همان‌گونه که ایمان بدون انجام کارهای نیک ارزش چندانی ندارد، انجام کارهای نیک بدون ایمان واقعی نیز اثری نداشته و موجب رستگاری اخروی انسان‌ها نمی‌گردد و این نه‌تنها شامل غیر مسلمانان می‌گردد؛ بلکه اگر شخص به ظاهر مسلمانی نیز عملی نیک همانند جهاد انجام دهد، آن عمل برای او فایده‌ای در پی نخواهد داشت.

۵.۱ - نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک

با بیان نمونه‌ای از آن‌چه در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رخ داده، نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک روشن خواهد شد:
یاران پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نزد ایشان از مردی به نام قزمان ستایش نموده و این‌که او چه‌قدر به دوستان خود در جنگ کمک نموده و چه اندازه در گرم نگاه داشتن تنور جنگ مؤثر بوده است. پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در پاسخ فرمودند: او از اهل جهنم است! مدتی بعد به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ خبر دادند که قزمان شهید شده! ایشان فرمودند: خداوند توان انجام هر کاری را دارد! طولی نگذشت که خبر آوردند که او شهید نشده؛ بلکه خودکشی کرده بود! پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمودند: اکنون گواهی دهید که من فرستاده خدا هستم! و موضوع قزمان از این قرار بود که او جنگ شدیدی با دشمن نموده و شش یا هفت نفر از آنان را کشته و خودش به‌شدت زخمی شد و او را برای درمان به محله بنی‌ظفر مدینه بردند، مسلمانان با دیدنش به او گفتند: تو را به بهشت بشارت باد! امروز خوب جنگیدی!
او در پاسخ گفت: به چه چیزی مرا بشارت می‌دهید، به خدا قسم تنها برای سربلند شدن قوم و قبیله‌ام جنگیدم و اگر این مسئله نبود، پا به صحنه درگیری نمی‌گذاشتم! (یعنی هیچ انگیزه دینی نداشتم). بعد از این‌که درد جراحت به او فشار آورد، تیری از جعبه تیرهای خود برداشته و با آن خود را به قتل رسانید!
[۷] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۹۸.


۵.۲ - نتیجه ماجرای فوق

ملاحظه می‌نماییم که این شخص، با این‌که در سپاه اسلام و به نفع آنها جنگید و دشمنانی را نیز به هلاکت رسانید؛ اما به دلیل نداشتن ایمان واقعی، سزاوار بهشت نگردید.
بر این اساس نمی‌توان امپراطور روم و سربازان او را به دلیل شکست دادن دشمنان اسلام، سزاوار بهشت دانست.

۵.۳ - دو دسته آیات در قرآن

اما نکته دیگر، اینکه در قرآن دو گروه از آیات نیز وجود دارد مبنی بر این‌که:

۵.۳.۱ - اولاً

اگر افرادی از اهل کتاب (همانند مسیحیان، یهودیان و صابئین)، ایمان به خدا و روز قیامت داشته و عمل نیک انجام دهند، خداوند به آنان پاداش مناسب عطا می‌فرماید.

۵.۳.۲ - ثانیاً

اگر اشخاصی که هنوز حق به‌طور کامل برای آنها تبیین نگردیده و نسبت به آن، عنادی هم ندارند، در آخرت منتظر تصمیم خداوند می‌مانند. واژه‌های مستضعفین و اصحاب اعراف در مورد این‌گونه افراد است.

۵.۴ - توضیح

از مجموعه این آیات می‌توان نتیجه گرفت که اگر اشخاصی وجود داشته باشند که هنوز اسلام را نپذیرفته، ولی نسبت به آن دشمنی نداشته و در راه رسیدن به آن چه حق است، تلاش می‌نمایند و علاوه بر آن، از انجام کارهای نیک نیز غافل نمی‌باشند، می‌توان امید فراوانی داشت که مشمول رحمت واسعه الاهی گردند.
رومیان و امپراطور آنان نیز اگر واقعاً در همین مسیر گام برمی‌داشتند،
[۱۴] هرچند مستندات تاریخی معتبری برای اثبات آن وجود ندارد.
از این امر مستثنا نبوده و خداوند در مورد پاداش اخروی آنان تصمیم خواهد گرفت.


شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می‌کند که امپراطور روم نه‌تنها مسلمان نشد، بلکه شخص صالحی نیز نبود.

۶.۱ - اول

از جمله جنگ‌هایی که در زمان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ رخ داد جنگ موته بود که فرمان‌دهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).
[۱۵] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ‌۴، ص ۲۴۱.


۶.۲ - دوم

جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در آخر عمرشان لشکر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟
همه این‌ها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مسلمان نشد.

۶.۳ - سوم

هم‌چنین بعد از پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در عصر خلفا که در سال ۳۱ یا ۳۴ جنگ ذات الصواریء اتفاق افتاد.
در زمان امویان عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد؛ مضافاً بر این‌که بنا بر نقل تاریخ معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند و نتیجه‌ای عکس خواسته معاویه حاصل شد.
[۱۷] بلاذری، أنساب‌ الأشراف، ج ‌۵، ص ۲۸۹.


۶.۴ - چهارم

بله در این‌جا روایتی است که تاریخ‌نگاران و از جمله آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می‌کند که امپراطور روم یعنی هرقل اباسفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال نمود، در نتیجه به آن حضرت ایمان آورد؛ ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب‌نشینی نموده است و خود ابن خلدون نقل می‌کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال ۲۱ ه ق از دنیا رفت.


پس ما بین دو امر مردد هستیم یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورده، این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص ۲۶۹.    
۲. مائده (۵)، آیه ۸۲.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۱۶، ص ۳۶۳.    
۴. بقره (۲)، آیه ۸۲.    
۵. بقره (۲)، آیه ۲۵.    
۶. بقره (۲)، آیه ۲۷۷.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۹۸.
۸. بقره (۲)، آیه ۶۲.    
۹. مائده (۵)، آیه ۶۹.    
۱۰. حدید (۵۷)، آیه ۲۷.    
۱۱. اعراف (۷)، آیه ۴۶.    
۱۲. نساء (۴)، آیه ۹۷ و ۹۸.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۳۸۲.    
۱۴. هرچند مستندات تاریخی معتبری برای اثبات آن وجود ندارد.
۱۵. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ‌۴، ص ۲۴۱.
۱۶. ابن اثیر، الکامل، ج ‌۲، ص ۳۳۴.    
۱۷. بلاذری، أنساب‌ الأشراف، ج ‌۵، ص ۲۸۹.
۱۸. تاریخ‌ ابن‌ خلدون، ج ‌۲، ص ۲۶۷ ۲۷۲.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی




جعبه ابزار