اعجاز معارفی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن، معارف،
اعجاز ، معجزه.
پرسش: قرآن از نظر
معارف، چگونه
معجزه است؟
مقصود از معارف، مجموعه آگاهیهایی است که در هدایت انسان به
کمال و
سعادت، نقش حیاتی دارد. بدین رو، این معارف هم شامل گزارههای توصیفی و هم شامل آموزههای رفتاری و نظامهای ارزشی میشود. قرآن، مجموعهای پر بار از معارف مورد نیاز بشر در زمینههای گوناگون فکری، اعتقادی و بینشهای بنیادی در باره آغاز و فرجام عالم و انسان و جامعه و همینطور نظامهای رفتاری انسان در جنبههای زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی است که دستیابی به حیات معنوی را ممکن میسازد. بیگمان، استخراج و دستهبندی موضوعات مدوّن در قرآن، تنها از عهده یک فرد بیرون است. امروز پس از گذشت قرنها از تاریخ نزول قرآن و رشد و توسعه چشمگیر فرهنگ و دانش انسان در حوزههای گوناگون معارف، هیئتهای بزرگ علمی دنیا در رشتههای مختلف علوم مربوط به
خداشناسی،
انسانشناسی،
طبیعتشناسی،
علوم انسانی و جز آن، با امکانات بسیار گسترده و همکاری یکدیگر به مطالعه و تحقیق میپردازند؛ اما با این همه، خود معترفاند که رهاورد علمی ایشان در کنار عظمت معارف و آموزههای قرآن ناچیز است. اعجاز قرآن در این عرصه، یعنی تبیین معارف و دانشهای گونهگون، عرضه معارفی بیبدیل، هدایت بخش و تربیت آفرین است که بشر با مبادی متعارف دانش خود هرگز بدانها راه نمییافت.
«یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ؛
به شما چیزی را آموزد که خود نمیتوانید بدانید.»
قرآن کریم معارف بنیادین دارد:
خدای جهان در نگاه قرآن، در مقایسه با همه تأملها و ژرفاندیشیهای بشری در زمینه مبدأ عالم، تفاوتی چشمگیر دارد. خدای قرآن، آن ذات یگانه واجد همه کمالات هستی و پیراسته از همه نقایص و خصایص موجودات مادی و امکانی است:
«وَ لِلَّهِ الاَْسْمَآءُ الْحُسْنَی؛
نامهای نیکو برای خداوند است.»
او در عین قرب وجودی و احاطه قیومی، برتر از تخیل تنگ مایه بشری است.
او هم آفریدگار، و هم مدبّر همه هستی است و جهان وجود، جلوهنمایی خویش را آنْ به آنْ از او میگیرد:
«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ؛
او در هر روزی، مقامی دارد.»
افعال او، اهدافی حکیمانه دارند و بر اساس فیض، رحمت و حق صورت میبندند:
«اَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُواْ فِی اَنفُسِهِم مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَتِ وَ الْاَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَآ اِلَّا بِالْحَقِ؛
آیا در درون خود نیندیشیدهاند که
خدا، آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز به حق نیافریده است.»
«وَ مَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا؛
و بخشایش پروردگارت
[
از کسی
]
بازداشته نیست.»
توحید قرآن،
توحید خالقیت،
ربوبیت و
الوهیت است که این مراتب از هم انفصال ناپذیرند. قرآن در ارائه راههای خداشناسی، همه طرق
آیات آفاقی» و «
آیات انفسی»، را به روی مخاطبان بازمعرفی میکند:
«سَنُرِیهِمْ ءَایَتِنَا فِی الْاَفَاقِ وَ فِی اَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ؛
به زودی به آنها آیاتمان را در افقهای گوناگون و در خودشان نشان میدهیم تا برایشان روشن شود که او حق است.»
«اَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَوَ تِ وَ الْاَرْضِ؛
آیا در خداوند شکافنده آسمانها و زمین تردیدی هست؟.»
خدای قرآن همانگونه که خدای
عقل و
حکمت است، خدای عشق و محبت و زیبایی است و یکایک اعضای هستی، مجذوب او هستند، به سوی او رواناند و از ژرفای وجود با او راز میگویند:
«اِن کُلُّ مَن فِی السَّمَوَتِ وَ الْاَرْضِ اِلَّآ ءَاتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا؛
هیچ کسی در آسمانها و زمین نیست مگر این که بنده خداوند مهربان است.»
«اَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَن فِی السَّمَوَتِ وَالْاَرْضِ؛
آیا به جز
دین خدا طلب میکنند، در حالی که هر کس که در آسمانها و زمین است، تسلیم او شده است.»
تفسیر انسان و حیات گسترده و بیکران او و آخرتشناسی نیز جلوهای دیگر از عظمت و
اعجاز قرآن است. توجه به ساحتهای گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجّه به مبدأ و منتها و مسیر و برنامه تلاش و تکاپوی انسان و این که از کجا آمده؟ به کجا میرود؟ در کجا هست؟ چه آرمانهایی را میجوید؟ چگونه باید باشد و چه باید بکند؟ و توجّه علمی دقیق به ریزه کاریهای مرحله به مرحله پیدایش
جنین و به دنیا آمدن وی همه، نشان اعجاب انگیز عظمت قرآن در کنار انسان شناسیهای تجربی، فلسفی یا عرفانی بشری است:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنسَنَ مِن سُلَلَةٍ مِّن طِینٍ• ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ• ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ اَنشَاْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَلِقِینَ• ثُمَّ اِنَّکُم بَعْدَ ذَ لِکَ لَمَیِّتُونَ• ثُمَّ اِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَمَةِ تُبْعَثُونَ؛
و همانا ما آدمی را از عصارهای از گل آفریدیم، سپس او را به نطفهای در قرارگاه استوار بدل کردیم؛ آنگاه نطفه را
خون بستهای ساختیم و آن خون بسته را پاره گوشتی کردیم و آن پاره گوشت را به استخوانهایی مبدل گردانیدیم، و بر آن استخوانها گوشت پوشانیدیم، پس او را به آفرینشی دیگر بازآفریدیم. پس بزرگوار است خداوند که نیکوترینِ آفرینندگان است. سپس شما پس از این، بیگمان مردگانید؛ آن گاه در روز بازپسین برانگیخته میشوید.»
انسانِ قرآن، به رغم ترسیم برخی متون دینی تحریف شده پیشین، سرشته شده بر خباثت ذاتی نیست، بلکه دارای دو وجهه مُلکی و ملکوتی است. او افزون بر خواصّ جمادی، نباتی و حیوانی، دارای نیروی «ادراک و شعور» و «
اختیار» است؛ خصیصههایی که او را به عنوان فرزند بالغ هستی، خلیفه و امانتدار خدا، و نگارنده سرنوشت خویش میسازند:
«اِنَّا هَدَیْنَهُ السَّبِیلَ اِمَّا شَاکِرًا وَ اِمَّا کَفُورًا؛
همانا ما راه را به او
[
انسان
]
نُمودیم، سپاسگزار باشد یا ناسپاس.»
بر اساس این نگرش، سرشت هر انسانی، هم خاستگاه الهی و متعالی است و هم منبع تمایلات طبیعی و پست؛ تا خود به کدام سوی گام نهد.
از جهان دو بانگ میآید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعدّ
آن یکی بانگش نُشور اتقیا وین دگر بانگش فریب اشقیا.
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا• فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا• قَدْ اَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا• وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛
سوگند به نفس و آنچه آن را درست کرد. پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن
الهام نمود. هر کس که آن را پاک کرد رستگار شد، و هر کس که آلودهاش کرد، قطعاً باخت.»
از آن جا که آفرینش جهان و انسان، حکیمانه و هدفمند است، عالم هستی، ظرف کنش و واکنش است و افزون بر سرای آخرت؛ در همین جهان نیز هر کسی دستاورد تلاش و نیک و بدِ رفتار و انگیزههای خویش را دریافت میکند:
«اَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی• وَ اَن لَّیْسَ لِلْاِنسَنِ اِلَّا مَا سَعَی• وَ اَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی؛
هیچ باربردارندهای بار کس دیگری را بر دوش نمیکشد. و این که برای انسان جز حاصل تلاش او چیزی نیست. و نتیجه تلاش او به زودی دیده خواهد شد.»
«اِنْ اَحْسَنتُمْ اَحْسَنتُمْ لِاَنفُسِکُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَهَا؛
اگر نیکی کردید، برای خودتان نیکی کردید و اگر بد کردید، برای خودتان.»
بر خلاف
عهدین که بخش اصلی حیات انسان یعنی
معاد را در بوته نسیان سپرده و جایگاه روشنی برای آن ترسیم نکرده است، تصویر حیات ابدی و
معادشناسی در قرآن، برجستگی ویژهای یافته و قریب یک سوم آیات
قرآن کریم به این موضوع سرنوشت ساز اختصاص یافته است. در پرتو بقای روان و روحِ فناناپذیر انسان، صحنههای حیات برزخی و زندگی رستاخیزی وی، به شکلی اعجاب انگیز و غفلت زدا مطرح شده، هشداردهنده و ترغیب زایند که در هیچ متن دیگری سابقه ندارد:
«اِذَا زُلْزِلَتِ الْاَرْضُ زِلْزَالَهَا• وَ اَخْرَجَتِ الْاَرْضُ اَثْقَالَهَا• وَ قَالَ الْاِنسَنُ مَا لَهَا• یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبَارَهَا• بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحَی لَهَا• یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتَاتًا لِّیُرَوْاْ اَعْمَلَهُمْ• فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ• وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛
آنگاه که زمین به لرزش شدید لرزانده شود، و زمین بارهای سنگینش را بیرون بریزد. انسان گوید: زمین را چه شده است؟ آن روز است که زمین خبرهای خود را باز گوید. همانگونه که پروردگارت به او
وحی کرده است. آن روز مردم به حالت پراکنده برآیند تا نتیجه کارشان به آنان نشان داده شود. پس هر کس هم وزن ذرّهای نیکی کند، نتیجه آن را خواهد دید. و هر کس هم وزن ذرّهای بدی کند نتیجه آن را خواهد دید.»
پیامبرشناسی و
نبوت نیز چهرهای دیگر از موضوعات ارزشمند قرآنی است که ارمغان بشریت گردیده است.
بر اساس الگوی متون مقدّس عهدین که مدعیان پیروی از آن، خود را وابسته به
الوهیت میشمارند، نبّوت و وحیگیری، هیچگونه ویژگی و مزیّت خاصی به همراه ندارد.
فالگیری،
کهانت،
حکمتآموزی،
سحر و
جادو و جز آن، همه شعبههای گوناگون وحی گیریاند. در این نگرش، پیامبران و وحیپذیران نیز افرادی معمولی هستند که به عصیان و گناه آلوده میشوند و گرفتار اعمال خلاف اخلاق و تجاوز به نوامیس خود و دیگران میگردند!
حتی
خدعه و
نیرنگ و
دروغ و
نفاق، در کار ایشان معمول است.
آنانگاه همدیگر را
لعن و
نفرین میکنند و در عین حال نبوّت و
رسالت نیز دارند!
همانان که با سابقهای تاریک و ناهنجار در
قتل و آزار دیگران، کار را از اندازه گذراندهاند، یکباره به
مکاشفه نایل میشوند و رسالت مییابند!
در نگرش قرآنی،
انبیای الهی، پیام آوران نجات بشراند که برای هدایت انسان به سوی کمال انسانی و بارور کردن استعدادهای انسانی مبعوث شدهاند، و از همه این ناشایستگیها منزّهاند. در نگاه قرآن، نبّوت، موهبتی است الهی که از سوی خدا در شایستهترین استعدادها قرار میگیرد. در این نگرش پیامبری و وحیگیری، منوط به سلسلهای از ویژگیهای اساسی است که
عصمت در دریافت پیام خداوند و حفظ و ابلاغ آن و نیز عصمت در مقام عمل به وظیفه شخصی، به حکم
عقل و
شرع، اساسیترین آنهاست:
«عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ اَحَدًا• اِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَاِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا• لِّیَعْلَمَ اَن قَدْ اَبْلَغُواْ رِسَلَتِ رَبِّهِمْ وَ اَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَ اَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدَا؛
دانای به غیب، که غیبش را برای هیچ کس آشکار نکند، به جز پیامبری که از او خشنود باشد، که در این صورت، برای او از پیش رو و پشت سر نگاهبانی بگمارد، تا معلوم بدارد که رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و
خدا به آنچه نزد ایشان است، احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است.»
تصویر قرآن از سیره علمی و عملی رسولان الهی، آن است که ایشان بهترین، پاکترین و راستگوترین انسانها بودهاند؛
رادمردانی که دعوت و رفتارشان، نمود
توحید و مظهر صفات الهی بوده است:
«وَ مَآ اَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ اِلَّا نُوحِی اِلَیْهِ اَنَّهُ لَآ اِلَهَ اِلَّآ اَنَا فَاعْبُدُونِ؛
ما پیش از تو پیامبری نفرستادیم، مگر این که به او
وحی کردیم که هیچ معبودی جز من نیست، پس مرا بپرستید.»
آنان با کمال عقلانی و سلامت فطری و صداقت و
امانت و پاکی، دلسوزترین افراد به هم نوعان خویش و الگوهای راستین معرفت و تلاش در به سازی زندگی
دنیا و
آخرت مردم بودهاند و هرگز سخنی جز حق و رفتاری جز عمل نیک نداشتهاند:
«وَ کُلاًّ جَعَلْنَا صَلِحِینَ• وَ جَعَلْنَهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنَا وَ اَوْحَیْنَآ اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَتِ وَ اِقَامَ الصَّلَوةِ وَ اِیتَآءَ الزَّکَوةِ وَ کَانُواْ لَنَا عَبِدِینَ؛
همه را شایسته قرار دادیم. و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکنند. به آنها انجام کارهای خیر و اقامه
نماز و پرداخت
زکات را وحی کردیم، و آنان پرستندگان ما بودند.»
آنان در راه ادای رسالت توحیدی خویش، محرومیتها، هجرتها، تهمتها، اهانتها و دشواریهای بسیاری را، برای
رضای خداوند بر خود هموار ساختند. آری، چنین کسانی حامل وحی وامانتدار رسالت حق بودهاند.
«اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛
خداوند داناتر است که رسالتش را در کجا قرار میدهد.»
طبیعتنمایی و اشارههای علمی قرآن به رازهای نهفته در دل کائنات، نمودی دیگر از قلمروهای شگفتیزای این کتاب بی همتاست. قرآن، کتابی است که برای هدایت و تربیت انسان فرود آمده است و کتاب انسان پروری است، نه طبیعتشناسی؛ لیکن از آن جا که گوینده آن، آفریدگار و رازآگاه به اسرار گیتی است، بالطبع به تناسب موضوعات مورد توجّه، چهرههایی از عرصه وجود در گفتار او تبلور مییابد که جلوه نمای اسراری از تکوین حیات میگردد:
«قُلْ اَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَوَتِ وَ الْاَرْضِ؛
بگو: آن که راز را در آسمانها و زمین میداند، آن را فرو فرستاده است.»
مطالعه نمونههایی از این آیات، زمینه تدبّر و تنبّه خواهد بود.
در تبیین گسترش پیوسته فضای کیهانی:
«اَوَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُواْ اَنَّ السَّمَوَتِ وَ الْاَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَآءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ اَفَلَا یُؤْمِنُونَ؛
آیا کافران ندیدند که
آسمانها و
زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم و هر چیز زندهای را از
آب قرار دادیم؟ آیا
ایمان نمیآورند.»
«وَ السَّمَآءَ بَنَیْنَهَا بِاَیْیْدٍ وَ اِنَّا لَمُوسِعُونَ؛
و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره آن را وسعت میبخشیم.»
در اشاره به جاذبه عمومی فضای کیهانی:
«اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَوَتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا
خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که ببینیدشان برافراشت.»
امیر بیان نیز جاذبه عمومی را از گواهان آفرینش معرفی میکند:
«فَمِن شواهدِ خَلقهِ خَلقُ السَّماواتِ مُوَطَّداتٍ بِلا عَمَدٍ، قائماتٍ بِلا سندٍ.»
در اشاره به حرکت زمین:
«وَ تَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ اِنَّهُ خَبِیرُ بِمَا تَفْعَلُونَ؛
و کوهها را میبینی و میپنداری که بیحرکتاند، حال آن که ابرآسا در حرکتاند. این، صنع خدایی است که هر چیزی را درکمال استواری پدید آورده است. در حقیقت، او به آنچه انجام میدهید آگاه است.»
«وَ اَلْقَی فِی الْاَرْضِ رَوَسِیَ اَن تَمِیدَ بِکُمْ؛
و در
زمین، کوههایی استوار افکند تا شما را نجنباند.»
و یا در اشاره به زوجیت مخلوقات:
«وَ مِن کُلِ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛
و از هر چیزی، دو جفت آفریدیم، شاید که یادآور شوید.»
مولای متقیان،
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در معنای این
آیه آوردهاند که خداوند چیزهای دور و متباین را فراهم آورد و میان نزدیکها جدایی افکند تا با جدایی افکندن میان آنها، به سوی جدا کنندهشان، رهنمون شود و با فراهم آوردن آنها نیز بر فراهم آورندهشان.
در آثار سنّتی مربوط به
وجوه اعجاز قرآن، نمونههایی چند از مَلاحم به عنوان اعجاز قرآن در
غیبگویی، نامبرده و برجسته میشوند که نمونه آن، خبر پیروزی رومیان و شادمانی مؤمنان در آیندهای نه چندان دور است: «الم• غُلِبَتِ الرُّومُ• فِی اَدْنَی الْاَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ• فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْاَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ؛
الف - لام - میم. رومیان در نزدیکترین نقطه زمین مغلوب شدند و آنان به زودی پس از شکست، پیروز میشوند، در ظرف چند سال. کارها در گذشته و آینده از آن خداوند است. و آن روز مؤمنان شادمان میشوند.»
لکن به نظر میرسد، مسئله اساسیتر از این، نگرش متافیزیکی (غیر مادّی)
قرآن به فرایند جامعه بشری و فراز و فرود آن است. در تحلیل قرآن، زندگی انسان در روی زمین، بر اساس سنّتهای الهی و نوع ویژهای از روابط علّی - معلولی جریان مییابد که در چارچوب تحلیلهای علمی - تجربی و حتی عقلی - استدلالی نمیگنجد. این تحلیل، همان است که میتوان از آن به تحلیل متافیزیکی (غیرمادّی) تعبیر کرد. در ادامه، به زوایایی از این نگرش قرآنی که مربوط به گذشته و آینده جامعه بشری است، اشاره میشود.
گزارش تاریخ حیات بشر و تبیین فلسفه تاریخ و سنن حاکم بر سرنوشت جامعه انسانی، نیز از بخشهای شیوا و دلکش قرآن کریم است. قرآن، رازهای مدفون در اعماق خاموش تاریخ اقوام و امم در گذشته و صحنههای ناآشنای کتاب بسته سرگذشت پیشینیان، همچون اندیشههای ذهنی
حضرت یوسف در
چاه و
زندان، گفت وگوهای مخفیانه
اصحاب کهف،
موسی و
خضر،
ابراهیم و
اسماعیل،
آدم و
حوا و... را به منظور آثار تربیتی و عبرت آموزی آن به نمایش گذاشته است:
«تِلْکَ مِنْ اَنبَآءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَآ اِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَآ اَنتَ وَ لَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ اِنَّ الْعَقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ؛
آن از خبرهای غیبی است که به تو وحی کردیم. نه تو و نه قومت، پیش از این، نمیتوانستید آن را بدانید. پس شکیبایی کن که فرجام از آن پرهیزکاران است.»
قرآن حقیقتهای واژگونه در تاریخ را اصلاح و تحریفهایی که با دست عصیانگر
زر و زور و تزویر بر جبین پاکی و پاکان نشسته بود، زدود:
«مَا کَانَ اِبْرَهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛
ابراهیم نه
یهودی و نه
نصرانی بود، بلکه راستگو و تسلیم شده بود و از مشرکان نبود.»
«وَ اِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ اُمِّیَ اِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَنَکَ مَا یَکُونُ لِی اَنْ اَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍ اِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ لَآ اَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ اِنَّکَ اَنتَ عَلَّمُ الْغُیُوبِ؛
به یاد آر زمانی را که خداوند به
عیسی بن مریم گفت: آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را دو معبود به جای خدا بگیرید؟ عیسی گفت: تو منزّهی، مرا نزیبد که آنچه حقم نیست بگویم. وانگهی اگر گفته بودم، تو میدانستی و آنچه در جان من هست میدانی، اما آنچه در پیش توست من نمیدانم. که تو دانا به رازهای نهانی.»
تاریخ شناسی قرآن، در واقع تبیین زندگی صالحان و طالحان، شرح مَنشها و کُنشها و معرفی الگوهای نیک و بد است و نه شرح احوال فرمانروایان و چشم پرکنان.
قرآن در نگرش تاریخی خویش، زاویهای تازه را گشوده و به سنّتهای قطعی در روند فلسفه تاریخ و عوامل شکوفایی و افول جوامع انسانی و پیروزی نهایی سپاه حق بر باطل، هم توجه جدی کرده است؛ زاویهای که در تحلیل علمی - تجربی هیچ دانشمند و جامعه شناسی نمیگنجد.
بر همین اساس بود که
پیامبر، پیروزی خود را در برابر تمام دشمنان توانمند، نوید داد:
«اَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُّنتَصِرٌ• سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ؛
یا میگویند ما همگی انتقام گیرنده هستیم. زودا که این جمع در هم شکسته شود و پشت کنند.»
«یُرِیدُونَ لِیُطْفُِواْ نُورَ اللَّهِ بِاَفْوَ هِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَفِرُونَ• هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛
میخواهند با دهانشان
نور خدا را خاموش کنند، و خداوند نورش را تمام کننده است؛ هر چند کافران خوش ندارند. او است آن که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه دینها فائق گرداند؛ هر چند مشرکان خوش ندارند.»
«اِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهَدُ؛
ما یاری میکنیم فرستادگانمان را و آنان را که در زندگی دنیایی
ایمان آوردند، و در روزی که گواهان بر پا خیزند.»
«کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَآءً وَاَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ؛
این چنین خداوند حق و باطل را مثل میکند: اما کف، بیرون افتاده، از میان میرود، ولی آنچه برای مردم سودمند است در
زمین ماندگار میشود.»
«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ؛
ما ذکر را فرو فرستادیم، و ما پاسدار آنیم.»
«اِنَّ الاَْرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛
زمین برای خداست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، میدهد، و سرانجام به پرهیزگاران اختصاص دارد.»
نظامهای ارزشی و
آموزههای رفتاری قرآن نیز به نوبه خود جلوهای دیگر از معارف متعالی و اعجازآمیز قرآناند که مورد توجه برخی از دانشیان تفسیر، به ویژه در قرن اخیر، قرار گرفتهاند.
تاریخ و حیات انسان بر روی زمین، شاهد مکتبها و اندیشههای بسیاری بوده است که هر یک در نظریهپردازی و تأملات ذهنیِ محض، دستی توانا داشته، لیکن فاقد دستور عملی و نظامهای ارزشی هماهنگ، راقی و تعالی بخش برای پاسخگویی به خواستها و نیازهای زندگی معقول و نشاطآور بودهاند. انسان به حسب طبیعت و به اقتضای محدودیتهای ذاتی و عدم احاطه به اسرار و تفاصیل حیات، نمیتواند برنامهای جامع و همه جانبه برای زندگی خود سامان دهد. افزون بر آن که نقصها و گرایشهای ذاتی فردی، خانوادگی، قومی و... نیز به نوبه خود مانعی جدّی در تدوین یک نظام عادلانه برای روابط زندگی انساناند. امّا قرآن، کتاب هدایت و دستورالعمل راهبردی انسان برای تنظیم انواع روابط وی با خود، با
خداوند هستی، و سرانجام با هم نوعان و آحاد جامعه است. هنر قرآن آن است که تمام روابط حیات انسان را با نگرشی فراگیر و هماهنگ مورد توجه قرار میدهد.
نظامهای گوناگون اخلاقی و حقوقی مربوط به حیات فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جز آن، در قرآن که همه ساحتهای حیات معقول انسان را زیر پوشش خود گرفته، موضوع هزاران مدخل و صدها کتاب در آن زمینههاست.
قوانین تشریعی قرآن، افزون بر جامعیت، مصالح واقعی مخاطبان اعم از
زن و مرد و کودک و پیر و جوان را با نگرشی متعادل و واقعبینانه تبیین کرده است. افزون بر تمام اینها نکتهای که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت این است که در نظام قانون گذاری قرآنی، همواره نگرش الهی و توجه به حضور خدا در ساحت زندگی فردی و اجتماعی انسان و مسئولیت مداوم انسان در پیشگاه قدسی خدا، مورد اهتمام اساسی است؛ نکتهای که در قوانین وضعی بشری مورد غفلت واقع شده است.
عناوین متنوّع
طهارت،
صلات،
زکات،
خمس،
صوم،
حج،
اعتکاف،
جهاد و
صلح،
امر به معروف و نهی از منکر،
میراث،
قضا،
شهادات،
حدود و تعزیرات،
قصاص،
شفعه،
غصب،
احیای موات،
اطعمه و اشربه،
تجارات،
رهن،
حجر،
ضمان،
مشارکت،
مضاربه،
مزارعه،
مساقات،
ودیعه،
عاریه،
اجاره،
وکالت،
وقف،
سُکنا،
هبه،
مسابقه،
وصیت،
نکاح،
طلاق،
لعان،
عتق،
سوگند و
نذر و... که عناوین رایج حقوق اسلامیاند، گواه صادقی هستند بر آن شکوه شگفت و نگرش همه جانبه به زندگی انسان که از دوران
جنین - و بلکه پیش از آن در گزینش همسر و
شیوه زناشویی - تا حیات پس از مرگ و جهان پایدار را شامل است. همانطور که نگاهی به عناوین اخلاقی در کتب اخلاق اسلامی برگرفته از
کتاب و
سنت نیز بیانگر همین واقعیت است.
برخی از ارزشهای متعالی قرآن برای انسان عبارت است از:
دعوت به کارهای نیک و پرهیز ازکارهای ناپسند:
«تَعَاوَنُواْ عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَی الْاِثْمِ وَالْعُدْوَنِ؛
در نیکی و
تقوا همکاری کنید، ولی در
گناه و تعدی همکاری نکنید.»
دعوت به عدالتورزی و نیکوکاری:
«اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسَنِ وَ اِیتَآیِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ؛
خداوند به
عدالت و
احسان و بخشش به خویشان فرمان میدهد، و از
فحشا و
منکر و
تجاوز نهی میکند.»
دعوت به حیات برین و پایدار:
«یَاَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ اِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ؛
ای کسانی که
ایمان آوردید، وقتی
خدا و
پیامبر شما را به چیزی فرا خواندند که مایه حیات شماست، آنها را اجابت کنید.»
دعوت به تفکّر و تدبّر و بیداری اندیشه:
«... کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْاَیَتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛
این چنین آیات را تفصیل میدهیم برای گروهی که میاندیشند.»
«کِتَبٌ اَنزَلْنَهُ اِلَیْکَ مُبَرَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ ءَایَتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ اُوْلُواْ الْاَلْبَبِ؛
کتابی خجسته فرو فرستادیم، تا در آیات آن
تدبر کنند، و صاحباناندیشه ناب پند آموزند.»
توصیه به شکیبایی و پایداری در برابر دشواریها:
«وَ کَاَیِّن مِّن نَّبِیٍ قَتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ اَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّبِرِینَ؛
و چه بسا پیامبرانی که همراه او تودههای انبوه کارزار کردند، و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم نگردیدند، و خداوند شکیبایان را دوست دارد.»
دعوت به توکّل و اعتماد به خداوند:
«اِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَئِکَةُ اَلَّا تَخَافُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ اَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ؛
آنان که گفتند: پروردگار ما
اللَّه است، و پایداری کردند، فرشتگان بر آنها فرود میآیند که: نترسید واندوهگین نشوید. و شاد باشید به بهشتی که وعده داده شدید.»
«... فَاِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛
هر گاه تصمیم گرفتی، به خدا
توکل کن، که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.»
دعوت به امید و نشاط و دوری از نومیدی:
«قُلْ یَعِبَادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُواْ عَلَی اَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛
بگو: ای بندگان من که بر خودتان زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید؛ چرا که خداوند همه گناهان را میآمرزد، و او آمرزنده مهربان است.»
توصیه به خودیابی، مراقبت و مدیریت نفس و عدم غفلت از آن:
«یَاَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیْکُمْ اَنفُسَکُمْ؛
ای کسانی که ایمان آوردید، به خودتان بپردازید.»
دعوت به تلاش و بهرهگیری از تواناییهای ذاتی:
«یَاَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ• وَ لَا تَکُونُواْ کَالَّذِینَ نَسُواْ اللَّهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ اُوْلَئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ؛
ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا پروا کنید، و هر کسی باید بنگرد که برای فردا چه پیش فرستاده است. از خدا پروا کنید که خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است و همانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند، و خداوند هم آنان را از یادشان برد، و آنان همان فاسقاناند.»
«وَ اَن لَّیْسَ لِلْاِنسَنِ اِلَّا مَا سَعَی• وَ اَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی؛
برای انسان، نیست مگر آنچه تلاش کرده، و
[
نتیجه
]
تلاش خودش را به زودی میبیند.»
سفارش اکید در نیکی به والدین:
«وَ بِالْوَلِدَیْنِ اِحْسَنًا اِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ اَحَدُهُمَآ اَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ اُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا• وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛
به پدر و مادر
احسان کنید، اگر یکی از آن دو یا هر دوی آنان، در کنار تو به پیری رسیدند به آنان حتی «اف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنان سخنی شایسته بگو. و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت کن؛ چنان که مرا در خُردی پروردند.»
دعوت به اعتدال در رفتار اقتصادی و معیشت:
«وَ لَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلَی عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛
دستت را به گردنت زنجیر مکن، و بسیار گشاده دستی هم منما تا مبادا ملامت شده و حسرتزده بر جای بمانی.»
«وَ الَّذِینَ اِذَآ اَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْتُرُواْ وَ کَانَ بَیْنَ ذَ لِکَ قَوَامًا؛
کسانی که هر گاه انفاق نمودند،
اسراف نمیکنند و تنگ هم نمیگیرند، و میان این دو، حد وسط را بر میگزینند.»
پرهیز از سخن غیر عالمانه:
«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسُْولًا؛
چیزی را که به آن
علم نداری دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و دل، همگی مورد پرسش قرار میگیرند.»
ارتباط قدسی با خدا توصیه به نیایش و ارتباط قدسی با خدای یگانه:
«قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَآؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامَا؛
بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگار من به شما اعتنایی نمیکند. شما به تکذیب پرداختهاید و به همین زودی،
عذاب بر شما لازم خواهد شد.»
توصیه به عبادت و پرستش خدای یگانه و پرهیز از پیروی شیطان:
«اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یَبَنِی ءَادَمَ اَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَنَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ• وَ اَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛
آیا با شما عهد نکردم که: ای فرزندان آدم،
شیطان را اطاعت نکنید؛ چرا که او دشمن آشکار شما است، و مرا بپرستید که این راه راست است.»
مفاهیم قرآن، چه در بخش معرفتهای بنیادین و بینشها و چه در بخش نظامهای ارزشی و دستورالعملهای رفتاری، ویژگیهایی دارند که قرآن را از مکتوبات بشر و دیگر کتب منسوب به ادیان ممتاز میسازند.
اصول معارف و مفاهیم
قرآن، بر پایه
عقل و منطق استوارند. اساس تعالیم اسلام، بر مدار جهلستیزی و عقل انگیزی،
تقلیدزدایی،
پندارسوزی و دانشسازی
میچرخد.
توحید و یکتاباوری (که مطلع الغزل دعوت تمام انبیاء و شرایع آسمانی است)، تبیین کننده عقلانی و بنیاد استوار تمام نظامهای تشریعی و ارزشی قرآن است. بایدها و مسئولیت آفرینی نظامهای ارزشی و رفتاری که در
فلسفه اخلاق و
فلسفه حقوق مورد کاوش و تحقیق است، مبنای خلل ناپذیر خویش را تنها میتواند در پرتو نگرش توحیدی و یگانه باوری معنا بیابد.
از جمله ویژگیهایی که میتوان از خصوصیات معارف قرآن برشمرد، هماهنگی آنها با سرشت طبیعی و آفرینش فطری همه انسانهاست. از همین روی، این مفاهیم، از فراگیری و جامعیت خاصی نسبت به همه نیازهای ثابت و متغیر برای همه مخاطبان انسانی با هر رنگ و نژاد، و در هر زمین و هر زمان برخوردار است «جامعیتِ همگانی، همیشگی و همه جایی):
«فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.
روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این
دین کن، با همان سرشتی که
خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
در فاصله پهناور ایدئولوژیهای آرمان گرایانه محض تا طبیعتپرستی خالص، قرآن این هنر را از خود نشان میدهد که با نگرش واقع بینانه به حقیقت وجود انسان و سرنوشت طولانی وی، اهداف زندگی او را در یک طبقهبندی منظّمِ مقدّماتی، متوسط، عالی و نهایی، سامان و انتظام بخشد تا تمام استعدادهای ذاتی او پرورش یابد و خاستگاههای وجودی او به شیوهای معتدل و هماهنگ ارضا گردد.
بر اساس همین بینش واقع بینانه است که از یک سو،
دنیاگریزی و سرکوب تمایلات طبیعی و مادی از نگاه قرآن مطرود است:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَمَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الاَْیَتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛
بگو: چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش آفریده و نیز روزیهای پاک را
حرام کرده است؟ بگو: این روزیها در زندگی دنیایی برای کسانی است که
ایمان آوردند، و
روز قیامت خاصّ آنان است. این چنین آیات را برای گروهی که میدانند، بیان میکنیم.»
و هم
دنیاپرستی و دلسپردگی به آن را مورد نکوهش قرار داده است؛ چرا که عامل بازدارنده انسان از هدف اصلی و جادوان به شمار میآید:
«وَ مَا هَذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَآ اِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدَّارَ الْاَخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ؛
این زندگی دنیایی جز سرگرمی و بازیچه نیست، و سرای آخرت، زندگی واقعی است. ای کاش میدانستند.»
در ارزیابی قرآنی میان
دنیا و آخرت، پدیدهها و کالاهای این جهان همه به عنوان آیههای الهی و ابزارهای مفید و مورد استفاده انساناند و دنیا مدرسه تربیت و ظرف عبور او به شمار میآید، نه جایگاه و مقصد حیات.
بدینسان قرآن، چهره امّتی معتدل، واقعگرا و خردمند را ترسیم میکند که برای دیگران الگو و شاخص باشد:
«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَکُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا؛
اینچنین شما را
امت میانه قرار دادیم تا گواهان بر مردم باشید، و رسول بر شما گواه باشد.»
آری این همه معارف را با آن ویژگیها و امتیازات، انسانی در یک برهه کوتاه و پرتلاطم از عمر خویش به جامعه بشری آموخت که به مکتب نرفته و معلّم ندیده بود و هرگزدر عمر خویش شعر نسروده و خط ننوشته بود:
«وَ مَا کُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن کِتَبٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ اِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ.
تو پیش از آن، نه کتابی میخواندی، و نه با دستت مینوشتی، و گرنه باطلاندیشان قطعاً به تردید میافتادند.»
تاریخ تمدّن و دانش، آثار علمی بیشمار و شاهکارهای بسیاری را سراغ دارد که ره آورد تأملات عقلانی و تجربی انساناند. ژرفاندیشان بسیاری پای بر این عرصه خاکی ساییدهاند و آثار ارزشمندی از خود بر جای گذاشتهاند؛ ولی هر یک از آثار علمی، نشان از نقصان و محدودیتِ آگاهی و معلومات نویسندگان آنها دارد، و پدیدآورندگان آثار بزرگ علمی نیز به نقصان و نارسایی یافتههای خویش اذعان کردهاند. امّا در این میان، یک اثر وجود دارد که دعوی جامعیت، کمال و حقانیت تمام مطالب خویش را دارد:
«ذَلِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ؛
این کتاب، تردید در آن نیست.»
«وَ بِالْحَقِ اَنزَلْنَهُ وَ بِالْحَقِ نَزَلَ؛
آن را به حقیقت فرستادیم و به حقیقت هم فرود آمد.»
این اثر، همان قرآن است که با گذشت چهارده قرن از نزول آن، دانشمندان و حکمتجویان عالم، در برتری و برازندگی آن در شگفتاند و مرور ایام و پیشرفت روز افزون علوم و معارف بشری، درستی و راستی این ادّعا را بیش از پیش تثبیت میکند. این حقیقت را قرآن در یکی از آیات استدلالی خویش چنین بیان میکند:
«اَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَفًا کَثِیرًا؛
آیا در قرآن نمیاندیشند و اگر از جانب غیر از خدا بود، در آن اختلافهای زیاد مییافتند.»
اختلاف شامل هر نوع اضطراب، ناهماهنگی،
تعارض و
تناقض میشود.
توضیح این نکته لازم است که اولاً انسان همانند سایر موجودات طبیعی این عالم، دارای رشد و تکامل تدریجی و رو به گسترش است و با گذشت زمان، صاحب تجربه و مهارت بیشتری میگردد (تکامل تدریجی).
ثانیاً با وجود این، هیچ فرد انسانی یافت نمیشود که بر همه آفاق احاطه یابد و جامع تمام علوم شود، بلکه وجود وی همواره ملازم با نایافتههای بیشماری خواهد بود (محدودیت و خطاپذیری).
و سرانجام آن که انسان به حسب محصور بودن در عالم طبیعت، تحت تأثیر اوضاع گوناگون محیط زندگی خویش واقع میشود. ملایمات و ناملایمات، سلامت و بیماری، تنگدستی و بینیازی،
جنگ و صلح و جز آن هر یک، اثری ویژه در روان و اندیشه وی باقی میگذارد (تاثیرپذیری).
حال اگر انسانی را مشاهده کردیم که در خلال یک دوره ۲۳ ساله متلاطم از عمر خویش، در وضعیتهای گوناگون تنهایی،
اهانت،
آزار،
تبعید،
محاصره اقتصادی،
فقر،
جنگ،
شکست، کشته شدن یاران و عزیزان، پیروزی، تشکیل حکومت مقتدرانه و مانند آن را تجربه کرده و در تمام این حالات، هماره گفتههای وحیانی وی استوار، هماهنگ و رسا باشد، دلیل آن است که سخنان او پرورده فکر او نبوده، بلکه وحی الهی است.
قرآن، در گسترهای طولانی از زمان و اوضاع بسیار گونهگون اجتماعی، عرضه و
تلاوت گردید. از سوی دیگر، در باره و در پیرامون آفاق بیکران حیات تکاملی انسان سخن راند؛ اما با این همه، دو رکن تشکیل دهنده این متن، یعنی هندسه ترکیبی آیات و سُوَر و محتوای ژرف و بیهمبر متن آن، سازگاری، هماهنگی و تازگی خویش را هماره نگاه داشته است. این یکسانی اسلوب و محتوا و تأثیرناپذیری از وضعیت خارجی و پیراستگی از اختلاف و دگرسانی، نشان از این حقیقت دارد که این پیام، وحی الهی است، نه سخن بشری. این ویژگیِ کلام خدا چهره دیگری از
اعجاز قرآن را نشان میدهد.
سایت حدیثنت، برگرفته از مقاله «اعجاز معارف قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۱.