• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعتراض امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام حسین علیه‌السلام، امام حسن علیه‌السلام، عصمت، صلح، جنگ.
پرسش: آیا صحت دارد که امام حسین ـ علیه‌السلام ـ در برابر صلح اعتراض کرد و آیا اگر آن حضرت به‌جای امام حسن ـ علیه‌السلام ـ بود، جنگ را ترجیح می‌داد؟ لطفاً‌ توضیح دهید.
پاسخ: سؤال بر دو بخش می‌باشد:
الف) صحت یا عدم صحت اعتراض امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به صلح برادر بزرگوار خود، امام مجتبی علیه‌السلام؛ ب) و اینکه اگر همین وضعیتِ صلح و اضطرار بر صلح با معاویه بر امام حسین عارض می‌شد، آیا ایشان همچون امام مجتبی صلح می‌نمودند یا خیر؟ نوشتار مزبور در تلاش است به‌صورت اختصار، و با استفاده از اسناد و مدارک متقن تاریخی به آن پاسخ گوید:



ابتدا به نقل احادیثی چند، از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ درباره حسنین که عصمت و دور بودن آنان را از هرگونه خطا یا اشتباه به اثبات می‌رساند، می‌پردازیم:

۱.۱ - حدیث اول:

«الحسن و الحسین، سیّدا شباب اهل الجنة،

۱.۲ - حدیث دوم:

الحسن و الحسین، امامان ان قاما و ان قعدا.
[۳] تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، بخش امام حسن علیه‌السلام، چاپ اول، ۱۴۰۰ ق، ۱۹۸۰ م، بیروت، موسسه محمودی، ص ۱۲۹.


۱.۳ - حدیث سوم:

ان ابنی هذا سید و لعل الله ان یصلح به بین فئتین من المسلمین.»




۲.۱ - دلیل اول:

دو حدیث نخست بر تمام اعمال، رفتار، و گفتار اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ از جمله حسنین صحه گذاشته و از همه جهات اعمال و افکار آنان را تأیید می‌نماید. بر طبق حدیث نخست حسنین ـ علیهم‌السلام ـ هم از اهل بهشتند و هم از سروران و بزرگان بهشت می‌باشند و این بهترین و روشن‌ترین دلیل بر صحت تمام افعال و گفتار آنان در طول حیاتشان است.

۲.۲ - دلیل دوم:

حدیث دوم اشاره به یکی از اصول قطعی و یکی از مسلمات اعتقادی مذهب حقه شیعه جعفری دارد. که براساس آن هریک از امامان معصوم در تمام افعال ـ گفتار و تصمیم‌گیری‌های خود، مأذون و مأمور از جانب خدای متعال است. ممکن است براساس مقتضیات و شرایط زمان، هریک از آنان سیاستی جداگانه و تصمیمی به‌ظاهر متفاوت با دیگر ائمه اتخاذ نمایند، ولی از آنجا که همه این اعمال مورد تأیید خداوند متعال و به مصلحت جامعه اسلامی است، به‌هیچ‌وجه منافات با عصمت آنان نخواهد داشت. ضمن اینکه اتخاذ سیاست‌ها و تصمیمات گوناگون در زمان‌های مختلف توسط ائمه عصمت و طهارت را می‌توان تشبیه به اتخاذ تصمیم‌های گوناگون و متنوع از جانب پدری مهربان در رابطه با صلاح و تربیت فرزند یا فرزندانش نمود که گاهی مصلحتی در مقابل اعمال فرزند نرمش و مدارا به خرج داده و گاهی نیز بنابر مصلحتی دیگر سیاستی متقابل مدارا به خرج می‌دهد که همه اینها فقط برای اصلاح و تربیت فرزند است.
وضعیت زمان امام مجتبی نیز به‌گونه‌ای رقم خورد که ایشان بنابر وظیفه اصلی خود که همان حفظ اسلام و دین بود، تن به صلحی ظاهراً تلخ اما مُثمر ثمر که ضامن بقای دین بود دادند؛ چراکه سطح توانایی درک و تجزیه و تحلیل حوادث آن عصر برای مردم آن جامعه، پایین‌تر از آن بود که بتوان اقدامی انجام داد؛ لذا امام حسن ـ علیه‌السلام ـ نیز مانند پدری که در وضعیتی قرار گرفته که فرزندش قادر به تشخیص صلاح خود نبوده و ناچار به سکوت می‌باشد. در مقابل جامعه آن زمان که مانند کودکی نادان که قادر به تشخیص خیر و بدی نباشد، بالاجبار سکوت نمودند.

۲.۳ - دلیل سوم:

از طرفی حدیث سوم و با در نظر گرفتن علم غیب پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نسبت به رخدادهای آینده، حاکی از علم و آگاهی ایشان به وقوع چنین حادثه‌ای که همان صلح با معاویه توسط امام مجتبی است می‌باشد و اصلاً حدیث سوم بر همین اساس و با علم به وقوع چنین حادثه‌ای در آینده از پیامبر صادر گردیده، حال چگونه ممکن است امام حسین که همانند برادرشان از پیشگامان اهل بهشتند و همانند جد و برادرشان آگاهی و احاطه تام به علم غیب دارند، اعتراض به صلح برادر با معاویه نمایند؟ اگر این‌گونه باشد (که نیست)، بسیاری امور که لازمه امامت می‌باشد، از قبیل آگاهی به اوضاع زمانه، اطاعت، پیروی و ادامه راه پیامبر، در نظر گرفتن مصالح جامعه و حفظ دین که از مشخصه‌ها و صفات بارز امام معصوم است، زیر سؤال خواهد رفت که البته ساحت مقدس امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از این نقایص مُبرا است؛ هرچند نمی‌توان یک نکته را منکر شد و آن وجود برخی کتب و نوشته‌ها است که به اعتراض امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به صلح اشاره کرده‌اند
[۵] رجوع شود به تاریخ ابن عساکر، ج ۴، بی‌تا.
که با مذاق شیعه سازگار نیست؛ چون از اهل‌سنت نقل شده طرح این مسائل شاید برای سرپوش گذاشتن بر اعمالِ خلاف و رفتار آکنده از اشتباه و تناقض پیشوایان آنان به‌خصوص سه خلیفه نخست است و برای جبران آن با جعل حدیث و بیان چنین تهمت و دروغ‌هایی، تلاش کرده‌اند شأن و منزلت اهل‌بیت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را تنزل داده، آنان را همچون پیشوایان خود افرادی دارای ضعف‌ها و اشتباهات فراوان در جنبه‌های مختلف زندگی خود جلوه دهند و حتی جعل حدیث و بدگویی را به یاران و خدمتگزاران صدیق اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مانند ابن عباس و مختار تسری داد تا بدین وسیله یاران صدیق و باوفای اهل‌بیت را نیز افرادی پست یا طماع نشان دهند.
[۶] تاریخ الرسل و الملوک، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده،ؤ تهران، چاپ دیبا، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، انتشارات اساطیر، ص ۲۶۷۸ تا ۲۶۸۱.
لذا اعتراض امام حسین ـ علیه‌السلام ـ امری کاملاً ساختگی و به دور از واقعیت می‌باشد.


اما در پاسخ به بخش دوم سؤال باید یادآور شد که حوادث هر زمان مقتضیات و شرایط مخصوص خود را دارد؛ به‌گونه‌ای که چه‌بسا این شرایط و مقتضیات را در زمان دیگر نتوان اتخاذ یا اجرا نمود. قضیه صلح امام حسن و شرایط حاکم بر آن زمان نیز به‌گونه‌ای بود که راهی جز صلح باقی نماند و این مسئله در زمان هر امام دیگری از جمله امام حسین هم رخ می‌داد، همان تاکتیک و تصمیم امام مجتبی ـ علیه‌السلام ـ یعنی صلح را بر‌می‌گزید؛ چرا‌که هدف نهایی و غایی اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ حفظ و قوام دین است و از آنجا که همگی آنان نور واحدی هستند و هدفی واحد را تعقیب می‌نمایند، ولی در‌عین‌حال شرایط زمانه را نیز در نظر می‌گیرند؛ یعنی گاهی شرایط به‌گونه‌ای است که برای حفظ دین باید صلح کرد (مانند زمان امام حسن) و گاهی برای نیل به همین هدف باید دست به شمشیر برد (مانند عصر امام حسین)؛ وقتی شرایطی از قبیل سستی و دورویی در افراد سپاه،جنگ‌طلب جلوه دادن امام توسط معاویه و استفاده از تزویر و ایجاد تفرقه در میان لشکر، عدم درک بالای مردم و از همه مهم‌تر حفظ باقیمانده شیعیان و تربیت و مهیا کردن آنانبرای آينده (كه از برکت همين صلح قيام عاشورا شكل گرفت) در جامعه حاكم باشد، راهی جز صلح باقی نمی‌ماند؛ چه امام مجتبی باشد يا امام حسين عليهما‌السلام؛ اما از آنجا كه رهبری جامعه در آن زمان به دست امام حسن ـ عليه‌السلام ـ بود، صلح از جانب ايشان صورت گرفت؛ يعنی اگر آن زمان رهبری جامعه به دست سیدالشهدا ـ علیه‌السلام ـ بود نيز، ايشان به همين نحو عمل می‌نمودند.


نكته پايانی اينكه امام حسين ـ عليه‌السلام ـ نيز بر اين صلح صحه گذاشته و همگام با برادر بزرگوار خود به اين صلح تن دادند، به‌گونه‌ای كه درخواست عده‌ای از شيعيان برای قیام (پس از صلح) را نپذيرفته و استناد به صلح با معاويه نمودند و تا زمان حیات معاويه (سال ۶۰ هـ) به آن پايبند ماندند.


۱. حیاة الامام الحسین بن علی، از باقر شریف القرشی، ج ۱، قم دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۹۷۷ م. ص ۸۹.    
۲. حیاة الامام الحسین بن علی، از باقر شریف القرشی، ج ۱، قم دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۹۷۷ م، ص ۹۱.    
۳. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، بخش امام حسن علیه‌السلام، چاپ اول، ۱۴۰۰ ق، ۱۹۸۰ م، بیروت، موسسه محمودی، ص ۱۲۹.
۴. حیاة الامام حسین بن علی از باقر شریف القرشی. ج ۱، چاپ سوم، ۱۹۷۳ م، ۱۳۹۳ ق، ص ۹۵،‌ چاپخانه آداب نجف اشرف.    
۵. رجوع شود به تاریخ ابن عساکر، ج ۴، بی‌تا.
۶. تاریخ الرسل و الملوک، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده،ؤ تهران، چاپ دیبا، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، انتشارات اساطیر، ص ۲۶۷۸ تا ۲۶۸۱.
۷. ارشاد مفید، چاپخانه مهر، قم ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۱۷۰.    
۸. صلح امام حسن علیه‌السلام، پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ از شیخ راضی آل‌یاسین، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، مؤسسه انتشارات آسیا، ۱۳۵۴، مقدمه، ص ۲۰ و ۲۱.    



سایت اندیشه قم    









جعبه ابزار