اعتبار صحیح مسلم و صحیح بخاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اعتبار، صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیحین.
پرسش: جمهور علمای
مسلمین، دو طریق را برای
توثیق احادیث شریفه دنبال میکنند؛ اول: بررسی اسناد برای
شناخت و
ثقه بودن راویان. دوم: بررسی متن احادیث تا اینکه مخالف
قرآن و احادیث معتبر نباشد.لذا با این دقت نظر، دو
کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری از اوثق مصادر سنت نبوی و مورد قبول جمهور علماست؟
پاسخ: در ذیل به ضعیف بودن بعضی از رجال اسناد و متن صحیحین اشارهای گذرا شده است و اینکه صحیحین قابل نقد نیستند، یک اشتباه است و لازم است در این دو کتاب یک بررسی جدی صورت گیرد، تا
احادیث صحیح از ناصحیح و جعلی جدا گردد.
حدیث، در راستای تبیین و
تفسیر قرآن و بیان جزئیات
احکام است که لازم است از
زبان معصوم بیان شود؛ و این احادیث در مرحله اول، باید موافق قرآن باشد و در مرحله دوم موافق
سنت قطعیه یا
متواتره باشد و در مرحله دیگر، موافق
عقل سلیم و
فطرت صحیح باشد و در مرحله آخر مخالف
اجماع مسلمین نباشد.
لازم است این شروط در احادیث رعایت شود؛ اما علمای اهل تسنن در مقابل متن و سند روایاتی که در
صحیحین آمده،
تسلیم هستند؛ حتی اگر در صحیحین روایتی باشد که
خدا را به
انسان تشبیه نماید،
عیب نمیدانند و قبول میکنند.
۱. از قرن «ششم» به بعد، بعضی علمای اهل تسنن در تصحیح
احادیث نادرست در صحاح سته، (غیر از صحیحین) اقدام نمودند و کتابهای زیادی درباره احادیث جعلی نوشتهاند؛ از جمله:
أ.
تذکرة الموضوعات، ابوالفضل محمد بن طاهر المقدس (۴۴۸ـ۵۰۷ق).
ب.
الموضوعات، ابوالفرج عبدالرحمان بن الجوزی (م ۵۷۹ق).
ج.
الثالی الموصنوعه فی الاحادیث الموضوعه،
جلالالدین السیوطی (م۹۱۱ ق).
د.
تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاحادیث الشنیعة الموضوعة، ابوالحسن علی بین محمد بن عراق الکنانی (م ۹۶۳ ق).
ط.
المصنوع فی الحدیث الموضوع، علی القاری، (م ۱۰۱۴ ق).
و.
المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهره علی السنه،
محمد بن عبدالرحمان السخاوی، (م ۹۰۲ ق).
۲. در میان
اهل تسنن،
بخاری (۱۹۶-۲۵۶ق) و
مسلم (۲۰۶-۲۶۱ق) قدم اول را در نوشتن احادیث برداشتند. آنها صحیحین را
تدوین کردند و مدعی هستند که دقت فراوان در
جمعآوری حدیث نمودند؛ در حالی که با
مطالعه این دو
کتاب درمییابیم که بعضی احادیث با نص صریح قرآن و سنت قطعی و
عقل و
تاریخ و
اجماع مسلمین مخالفت دارد.
مشکل علمای اهل تسنن این است که
حدیث تابعین را به نقد می کِشند؛ ولی حاضر نیستند
حدیث صحابه را به نقد بکشند؛ هر چند مخالف با قرآن باشد. همین امر باعث شده است که جلوی تحقیق درباره
احادیث جعلی و ضعیف گرفته شود و
کتاب صحیحین را به نقد نکشند. نتیجه آن این میشود که امثال
سلمان رشدی با دستآویز قرار دادن
احادیث ضعیف، کتاب
آیات شیطانی را به رشته تحریر درآورد و موجب وهن
اسلام و
قرآن گردد و
دین اسلام را خرافاتی جلوه دهد.
اشکالات فراوانی در صحیحین وجود دارد. ما برای اختصار چند نمونه از آن را مطرح میکنیم.
اول: عدهای از
رجال و اسناد صحیحین (
ابوهریره،
ابوموسی اشعری،
عمرو بن عاص،
عبدالله بن زبیر،
عمران بی حطان و ...)، غیر قابل
اعتماد، بلکه افرادی هستند که از نظر
علم رجال مردود میباشند؛ مثلاً:
ابوهریره که در صحیحین از او «۵۳۷۴»
روایت نقل شده است، تنها بخاری «۴۴۶» روایت از او نقل کرده است؛ در حالی که ابوهریره سه سال بیشتر در زمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نبوده است. در میان اهل تسنن «
کثیر الحدیث» معروف است؛ حتی در زمان خودش به
دروغگویی، متهم بود.
ابوجعفر اسکافی میگوید:
معاویه یک عده از
اصحاب و
تابعین را وادار نمود که حدیثهای در
طعن و
تبری از
علی (علیهالسلام) جعل نمایند و برای این کار
اجرت زیادی تعین نمود و افرادی مانند: ابوهریره، عمرو بن عاص،
عروة بن زبیر، ... را اجیر کرده بود.
حدیثی از ابوهریره در کتاب
بخاری آمده است که ابوهریره حدیثی از پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) نقل میکند و آخرش چیزی را اضافه میکند: «فقالوا... یا اباهریره سمعت هذا من رسول الله؟ قال لا، هذا من کیس ابیهریره»؛
گفتند: ای ابوهریره! آیا این مطلب را از پیامبر شنیدی؟ ابوهریره گفت: نه! این سخن از کیسه من است.
همچنین ابوهریره
عاشق مال و
ثروت بوده است و زمانی که معاویه به او چیزی میداد، او ساکت میشد.
بنابراین شخصی که مورد طعن و
کذب قرار گرفته است؛ نمیتواند مورد وثوق
مسلمانان قرار گیرد.
حتی
قرآن کریم میفرماید: «... اِن جَاءکمْ فَاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَیَّنُوا...»؛
«اگر
فاسق و غیر
عادل برای شما خبر آورد، تحقیق و جستوجو کنید»؛ در حالی که در اسناد رجال صحیحین تحقیقی صورت نمیگیرد.
دوم: اشکال دیگر صحیحین این است که مسلم و بخاری، نسبت به عقیده خود
تعصب شدیدی اعمال نمودهاند. تعصب صحیحین به حدی بوده است که بابی برای
فضایل معاویه باز نموده؛
ولی نسبت به فضایل علی (علیهالسلام) گذرا رد شدهاند. به عبارت ساده، معاویه را افضل از
علی (علیهالسلام) دانستهاند و فضایل علی را نادیده گرفتهاند.
«بخاری» که «صد» سال بعد از
امام جعفر صادق (علیهالسلام) وفات یافت، یک
حدیث از آن حضرت نقل نکرده است؛ در حالی که از ابوهریره «۴۴۶» روایت نقل کرده؛ حتی
امام حسن (علیهالسلام) و
امام حسین (علیهالسلام) را به عنوان یک
راوی به حساب نیاورد و از ایشان حدیثی نقل نکردند.
از
عایشه «۲۴۲» روایت نقل میکنند؛ ولی از دختر
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یک حدیث بیشتر نقل نمیکند.
با آنکه
عصمت آن حضرت به وسیله
آیه تطهیر ثابت شده است.
سوم: بعضی از
احادیث صحیحین، با
قرآن مطابقت ندارد؛ مانند:
«اخرج مسلم عن عمر بن الخطاب عن النبی (صلیاللهعليهوآلهوسلم) قال: المیّت یعذّب فی قبره بما تنح علیه»؛
«اگر کسی بر روی قبر میت نوحهای بخواند، میت در داخل
قبر عذاب میبیند».
اگر خواهر یا برادر مردهای در کنار قبرش نوحهسرای کند، این
نوحهسرایی اگر حرام باشد، چه ارتباطی با میت ـ خواه
کافر باشد خواه
مسلمان ـ دارد؟
قرآن محتوای این حدیث را نمیپذیرد؛
زیرا میفرماید: «وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری وَ انْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ الی حِمْلِها لایُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی...»؛
«هیچ گناهکاری بار
گناه دیگری را بر دوش نمیکشد و اگر شخص بار دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت؛ هرچند از نزدیکان او باشد».
چهارم: بعضی از
احادیث با
تاریخ، مطابقت ندارد؛ مانند:
«اخرج مسلم فی صحیحه فی فضائل الصحابه عن ابن عباس: کان المسلمون لاتنظرون الی ابی سفیان و لا یقائدونه، فقال نبی الله، ثلاث اعطینهن قال ان احسن العرب و اجمله ام حبیبه، ازوجکها قال نعم، قال و معاویة تجعله کاتباً بین یدک قال نعم، قال تؤمرنی حتّی نقاتل الکافر کماکنت اقاتل المسلمین قال نعم؛
مسلم در صحیح خودش از
ابنعباس درباره فضایل
صحابه میگوید: مسلمانان به
ابوسفیان نگاه نمیکردند و او را به عنوان بزرگ خود قبول نمیداشتند.
پیامبر اسلام فرمود: ای ابوسفیان! سه چیز را به من عطا کن. ابوسفیان گفت: با بهترین دختر
عرب که او امحبیبه باشد،
ازدواج کن! پیامبر قبول کرد. گفت: معاویه را کاتب خود قرار بده، پیامبر قبول کرد. گفت: به من امر کن که با کفار جنگ نمایم، پیامبر هم قبول کرد».
این
حدیث با
تاریخ قطعی
اسلام مخالفت دارد؛ چون پیامبر اسلام (صلیاللهعليهوآلهوسلم) امحبیبه را در
مکه به ازدواج یکی از
مسلمانان درآورد و آن دو به همراه
مهاجران به
حبشه هجرت کردند. هنگامی که شوهرش (
عبدالله جحش) نصرانی شد، به
مدینه آمد و قبل از فتح مکه به
ازدواج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درآمد؛ در حالی که ابوسفیان بعد از
فتح مکه مسلمان شده بود.
پنجم: علاوه بر علمای
شیعه که بعضی احادیث صحیحین را معتبر نمیدانند، علمای اهل تسنن نیز بعضی روایات صحیحین را ضعیف میدانند؛ از جمله:
ابنحجر میگوید: حفّاظ «۱۱۰» حدیث
صحیح بخاری که «۳۲» حدیث از آن را مسلم نقل کرده، مورد تردید است و بیشتر
رجال احادیث بخاری، ضعیف هستند.
قاضی ابوبکر باقلانی داستان نماز خواندن پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) به
عبدالله بن ابی و اعتراض
عمر را که در صحیحین آن را نقل کردهاند، انکار نموده است.
امام الحرمین و
امام غزالی و
شیخ محمد عبده و داوودی آن را غیر صحیح میدانند.
ابوذرعه، یکی از بزرگان
علم حدیث، بعضی رجال صحیحین را مذمت میکند.
فاضل نووی میگوید: من در این کتاب
احادیث زیادی دیدم که صحت آنها جای
تردید است و در
صداقت رجال اسناد
اختلاف است.
در نتیجه به طور مختصر به ضعیف بودن بعضی از رجال اسناد و متن صحیحین اشارهای گذرا شده است و دریافتیم که از اینکه صحیحین قابل نقد نیستند، یک اشتباه است و لازم است در این دو
کتاب یک بررسی جدی صورت گیرد، تا
احادیث صحیح از ناصحیح و
جعلی جدا گردد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اعتبار صحیح مسلم و صحیح بخاری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۲۵.