• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسلام امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اهل‌ سنت، بت‌ پرستيدن، تهمت، امام علی (علیه‌السلام)، شبهات اهل سنت.

پرسش: آيا تهمتِ يكی از سايت‌های اهل‌ سنت در بت‌ پرستيدن امام علی (علیه‌السلام) پیش از اسلام صحت دارد؟

پاسخ: یکی از تهمت‌هایی که اهل‌ سنت نسبت به ایمان امام علی (علیه‌السلام) قبل از اسلام مطرح می‌کنند، بت‌ پرستیدن حضرت است که در برخی کتب آنها بیان شده؛ درحالی‌که این مطلب صحت ندارد و تهمتی بیش نبوده و قابل استناد نیست.
پس از بیان آن‌که امیرمؤمنان تربیت شده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و ایشان بوده‌اند که مسئولیت پرورش حضرت را به عهده گرفته بودند، مشخص می‌شود که در حقیقت تهمت پرستیدن لات و عزی توسط امیرمؤمنان در زمان کودکی، تهمت به رسول خداست؛ زیرا معنی این تهمت آن است که بگوییم یا رسول خدا قبل از نزول وحی کافر بوده است که امیرمؤمنان نیز از وی تبعیت می‌کرده است؛ و یا باید گفت که حضرت در تربیت‌ کردن کسی که تربیت او را به عهده گرفته بودند، کوتاهی می‌کرده‌اند و او را کافر بزرگ کرده‌اند و در هر دو صورت به رسول خدا جسارت صورت گرفته است.
در این نوشتار این مطلب را بررسی می‌کنیم.



متأسفانه عده‌ای از اهل سنت - که با اهل بیت دشمنی دارند - نمی‌توانند دشمنی خود را پنهان کنند و سعی دارند با جعل تاریخ دیگران را نیز نسبت به اهل بیت بدبین کرده و تا می‌توانند از مقام اهل بیت بکاهند؛ اما:

«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛می‌خواهند که نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خداوند ـ گرچه کافران را ناخوش افتد ـ نور خود را کامل خواهد گردانید.»
در طول تاریخ موارد بسیاری دیده شده است که عده‌ای برای تشبیه دو شخص یا دو گروه به یکدیگر و نزدیک کردن مقام آن دو به هم، دست به تحریف واقعیت زده و در صورت امکان برای گروه محبوب خویش فضیلت جعل می‌کردند؛ و اگر با این کار نمی‌توانستند به مقصود برسند باز واقعیت را تحریف کرده و از مقام طرف مقابل می‌کاستند.
کتب اهل سنت نیز از این قضیه بی‌نصیب نمانده و موارد بسیاری از دروغ‌ها در فضائل خلف و یا تهمت‌ها به بزرگان دین در آن‌ها دیده می‌شود که مقصود از آن‌ها تساوی برقرار کردن بین دو طرف است.
جالب اینجاست که برای بالا بردن مقام خلفا، وقتی در کتب خویش روایتی صحیح نمی‌بینند به روایات ضعیفه خودشان تمسک می‌کنند و برای پایین آوردن مقام اهل بیت و رسول خدا نیز چنین می‌کنند.

ابن ابی‌الحدید در ذیل همین بحث (ایمان امیرمؤمنان و قیاس آن با اسلام ابوبکر) می‌گوید:
ثم راینا جمیع المختلفین قد حاولوا نقض فضائله، ووجهوا الحیل والتاویلات نحوها، من خارجی مارق، وناصب حنق، وثابت مستبهم، وناشئ معاند، ومنافق مکذب، وعثمانی حسود، یعترض فیها ویطعن، ومعتزلی قد نقض فی الکلام، وابصر علم الاختلاف، وعرف الشبه ومواضع الطعن وضروب التاویل، قد التمس الحیل فی ابطال مناقبه وتاول مشهور فضائله، فمرة یتاولها بما لا یحتمل، ومرة یقصد ان یضع من قدرها بقیاس منتقض، ولا یزداد مع ذلک الا قوة ورفعة، ووضوحا واستنارة، وقد علمت ان معاویة ویزید ومن کان بعدهما من بنی مروان ایام ملکهم - وذلک نحو ثمانین سنة - لم یدعوا جهدا فی حمل الناس علی شتمه ولعنه واخفاء فضائله، وستر مناقبه وسوابقه.

می‌بینیم که گروه‌های بسیاری می‌خواهند فضیلت‌های او را از بین ببرند؛ و بسیاری حیله و توجیه‌ها را به سوی فضائل او روانه می‌سازند؛ عده‌ای از خوارج از دین برگشته؛ و عده‌ای ناصبی کینه‌توز؛ و عده‌ای دین‌دار که دین برای او اشتباه شده است؛ و کسی که از کودکی با دشمنی او بزرگ شده است؛ و منافقی که دروغ بر او می‌بندد؛ و طرفداران عثمان که بر علی حسادت می‌ورزند؛ ایشان به فضائل علی کنایه زده و به آن اعتراض می‌کنند؛ و نیز معتزلیانی که در سخن دیگران را شکست می‌دهد و به راه اختلاف‌افکنی آگاه شده است و شبهه‌ها و جایگاه‌های اشکال و روش‌های تأویل را می‌داند، او نیز برای از بین بردن مناقب و تأویل فضائل مشهور او تلاش می‌کند؛ گاهی آن را به صورتی تأویل می‌کند که با کلام سازگار نیست؛ و گاهی نیز می‌خواهد با آوردن ضد آن از مقام آن بکاهد؛ و با این همه جز بر مقام او و برتری او و وضوح و نورانیت او نمی‌افزایند؛ و می‌دانی که معاویه و یزید و کسانی که بعد از او بودند - از بنی‌مروان - به مدت هشتاد سال، از هیچ کوششی برای وادار کردن مردم به جسارت و لعن به حضرت و پنهان کردن فضیلت‌های ایشان و پوشاندن مناقب و سوابق ایشان کوتاهی نکردند؛
یکی از این موارد، جسارت، مطلبی است که در تعدادی از کتب اهل سنت (و سایت‌های ایشان) مانند کتاب ابن‌کثیر و غیر او ذکر شده است و می‌خواهند با آن چنین وانمود کنند که امیرمؤمنان در زمان خردسالی بت‌پرست بوده است!!!
جالب اینجاست که وقتی بحث در مورد ایمان امیرمؤمنان به عنوان اولین مسلمان مطرح می‌شود مسئله سن کم حضرت را پیش کشیده و می‌گویند: او خردسال بوده است و کودک خردسال نمی‌تواند ایمان بیاورد؛ اما وقتی این روایت جعلی را در مورد بت‌پرست بودن امیرمؤمنان مطرح می‌کنند، این سوال را ضمیمه نمی‌کنند که چطور او در زمان خردسالی بت‌پرست بوده و رسول خدا شرط اسلام او را ترک بت‌پرستی بیان می‌کنند!!!


ابن‌کثیر و تمام کسانی که این روایت را نقل کرده‌اند آن را از سیره ابن اسحاق گرفته‌اند:
اسلام علی بن ابی‌طالب (رضی‌الله‌عنه)
نا احمد (بن عبدالجبار) حدثنی یونس (بن بکیر) عن ابن اسحاق (محمد بن اسحاق بن یسار) قال ثم ان علی بن ابی‌طالب جاء بعد ذلک بیومین فوجدهما یصلیان فقال علی ما هذا یا محمد فقال النبی (صلی‌الله‌عليه‌وسلم) دین الله الذی اصطفی لنفسه وبعث به رسله فادعوک الی الله وحده والی عبادته وکفر باللات والعزی فقال له علی هذا امر لم اسمع به قبل الیوم فلست بقاض امرا حتی احدث ابا طالب فکره رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وسلم) ان یفشی علیه سره قبل ان یستعلن امره فقال له یا علی اذا لم تسلم فاکتم فمکث علی تلک اللیله ثم ان الله اوقع فی قلب علی الاسلام فاصبح غادیا الی رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وسلم) حتی جاءه فقال ما عرضت علی یا محمد فقال له رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وسلم) تشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له وتکفر باللات والعزی.

ابن‌اسحاق می‌گوید: روزی رسول خدا و همسرش خدیجه مشغول نماز بودند که علی متوجه آنان شد و از پیامبر پرسید این چه عملی است که شما انجام می‌دهید؟ رسول خدا فرمود: این همان دین برگزیده خداست که پیامبرانش را بدان مبعوث نموده است و از تو نیز می‌خواهم که تنها خدای یگانه را پرستش کنی و به لات و عزی کفر ورزی؛ علی گفت: این چیز جدیدی است که قبلاً نشنیده‌ام، در این‌باره با پدرم مشورت می‌کنم. رسول خدا که نمی‌خواست قبل از دعوت عمومی رازش آشکار گردد به علی گفت: اگر تو ایمان نمی‌آوری پس این راز را پنهان نگه دار.
علی آن شب را پشت سر گذاشت خداوند در قلبش حقانیت اسلام را آشکار نمود. صبح روز بعد اول وقت نزد پیامبر حاضر شد و اسلام خود را عرضه داشت، و از آن پی در خفا و پنهانی به همراه رسول خدا می‌رفت (و با او نماز می‌خواند) و اسلام خود را (بنا بر راهنمایی پیامبر) آشکار نساخت.


در ابتدا مقداری در مورد کتاب سیره ابن اسحاق سخن می‌گوییم.

۳.۱ - نظر ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه در مورد اصل این کتاب می‌گوید:
ولکن فی نفس السیرة وقع غلط فی مواضع واحادیث؛ در خود کتاب سیره (و نه در نقل‌های از آن) در بعضی از موضوعات و روایت‌ها غلط‌هایی وجود دارد.

۳.۲ - تکمیل اشکال توسط الوادی

محمد بن جابر الوادی متوفای ۷۴۹ در کتاب خویش در تکمیل اشکال ابن‌تیمیه در مورد سیره ابن اسحاق می‌گوید:
ولم یتحقق هذا الکتاب لضیاع ثبته منه؛ این کتاب موجود نیست، زیرا خود ابن اسحاق آن را گم کرده است!!!

و اضافه می‌کند که وی این کتاب را به دست کسی نداده و نقل این کتاب از خود وی به صورت شفاهی صورت گرفته است!!! و این یعنی نقل تمام روایت‌های این کتاب به صورت شفاهی و بدون مدرک!!!

۳.۳ - اشکال به راویان این روایت

سند روایت ابن اسحاق بدین شرح است:
احمد (بن عبدالجبار) حدثنی یونس (بن بکیر) عن ابن اسحاق (محمد بن اسحاق بن یسار)

۳.۳.۱ - احمد بن عبدالجبار

در تقریب التهذیب می‌گوید:
احمد بن عبد الجبار بن محمد العطاردی ابو عمر الکوفی ضعیف؛ احمد بن عبدالجبار بن محمد عطاردی... ضعیف است.

قال عبد الرحمن بن ابی حاتم کتبت عنه وامسکت عن الروایة عنه لکثرة کلام الناس فیه وقال محمد بن عبدالله الحضرمی کان یکذب وقال الحاکم ابو عبدالله الحافظ لیس بالقوی عندهم ترکه ابو العباس احمد بن محمد بن سعید یعنی بن عقدة وقال ابو احمد بن عدی رایت اهل العراق مجمعین علی ضعفه وکان احمد بن محمد بن سعید لا یحدث عنه لضعفه.
عبدالرحمن بن ابی‌حاتم می‌گوید: از او روایت نوشتم ولی نقل نکردم؛ زیرا مردم در مورد او بسیار سخن می‌گفتند؛ و محمد بن عبدالله حضرمی گفته است که او دروغ می‌گفت؛ و حاکم نیشابوری گفته است که او در روایت توانمند نبود وو ابوعباس احمد بن محمد بن سعید (ابن‌عقده) نیز او را ترک کرده است؛ و احمد بن محمد بن سعید نیز از او به خاطر ضعیف بودنش روایت نمی‌کرد.
ابن‌جوزی نیز او را در کتاب ضعفای خویش آورده است.

۳.۳.۲ - یونس بن بکیر

او نیز در نقل کتاب سیره متهم است؛ ذهبی دمشقی در مورد او می‌گوید:

یونس بن بکیر ابو بکر الشیبانی الحافظ عن هشام بن عروة والاعمش وابن اسحاق وعنه ابو کریب وابن نمیر والعطاردی قال بن معین صدوق وقال ابو داود لیس بحجة یوصل کلام بن اسحاق بالاحادیث مات ۱۹۹ د ت ق م تبعا. ابن‌معین او را راستگو می‌داند و ابوداود گفته است که او حجت نمی‌باشد؛ زیرا کلام ابن اسحاق را با روایت مخلوط می‌سازد (ادراج می‌کند و ادراج را جزو بدترین جرح‌ها می‌دانند)

۳.۳.۳ - ابن‌اسحاق

خود ابن‌اسحاق متولد سال ۸۰ است و بنابراین تمامی روایاتی که در کتاب خویش بدون سند ذکر کرده است مرسل به حساب می‌آید؛ و این اشکال جدای از اشکال تضعیف وی است؛ تضعیفات او در کتاب‌های ذیل ذکر شده است.
و...
بنابراین زدن چنین تهمتی بر امیرمؤمنان با چینین سندی کمال وقاحت است.


همگان می‌دانند که علمای اهل سنت وقتی می‌خواهند در مورد امیرمؤمنان سخن بگویند برخلاف بقیه صحابه در مورد حضرت به جای «رضی‌الله‌عنه» می‌گویند: «علی بن ابی‌طالب کرم‌الله‌وجهه»
و وقتی از ایشان در این زمینه سؤال کنیم که مقصود از عبارت کرم‌الله‌وجهه چیست؟ پاسخ می‌دهند؛ زیرا او هیچ‌گاه بت نپرستیده و برای آن‌ها سجده نکرده است؛ زیرا از دوران کودکی در دامان رسول گرامی اسلام پرورش یافته و عقیده ایشان را به عنوان عقیده خویش قبول کرده است.

در این زمینه به روایتی که شیعه و سنی آن را نقل کرده‌اند توجه بفرمایید:
سباق الامم ثلاثة لم یکفروا بالله طرفة عین علی بن ابی‌طالب وصاحب یس ومؤمن آل فرعون؛
[۱۴] ذهبی، شمس‌الدين، الکشاف، ج۴، ص۱۲، ش ۹۳۴.
پیشتازان امت‌ها سه نفرند که چشم بر هم زدنی به خدا کافر نشده‌اند؛ علی بن ابی‌طالب و صاحب یاسین و مؤمن آل‌فرعون.
همین روایت در کتب ذیل نیز آمده و ایشان بدان استشهاد کرده‌اند.

و حتی از عده‌ای از اهل سنت نقل شده است که ایشان گفته‌اند که در مورد امیرمؤمنان احتیاج به ایمان آوردن نیست زیرا او با رسول خدا بوده و در همه امور از ایشان تبعیت می‌نمود و هیچ‌کس نگفته است که رسول خدا اسلام آورد؛ زیرا ایشان اصلا کافر نبوده۱ تا بخواهد اسلام بیاورد.

اقول قال بعض متاخری اصحابنا ... اما علی بن ابی‌طالب فلم یکن مشرکا بالله ابدا لانه کان مع رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وسلم) فی کفالته کاحد اولاده یتبعه فی جمیع اموره فلم یحتج ان یدعی للاسلام فیقال اسلم هذا.
یکی از متأخرین اصحاب ما چنین گفته است که: ... اما علی بن ابی‌طالب به هیچ وجه به خدا شکر نورزیده بود؛ زیرا او همراه رسول خدا و تحت سرپرستی ایشان مانند یکی از فرزندان حضرت بود و در همه کارها از ایشان تبعیت می‌کرد؛ پس احتیاج به این ندارد که ادعای اسلام کند تا بگوییم او اسلام آورده است.


در این زمینه خود حضرت در نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ مشهور به خطبه قاصعه می‌فرمایند:

«وَقَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسلَّم بِالْقَرَابَةِ الْقَرِیبَةِ، وَالْمَنْزِلَةِ الْخَصِیصَةِ».
شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خویشاوندی نزدیک، و جایگاه و منزلت ویژه می‌دانید.

۵.۱ - دوران طفلی و شیرخوارگی

«وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَاَنَا وَلَدٌ (ولیدٌ) یَضُمُّنِی اِلَی صَدْرِهِ، وَیَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ، وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ، وَیُشِمُّنِی عَرْفَهُ. وَکَانَ یَمْضَغُ الشَّیْ ءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ».
پیامبر مرا در اتاق خویش می‌نشاند، در‌حالی‌که کودک بودم، مرا در آغوش خود می‌گرفت و در بستر مخصوص خود می‌خوابانید، بدنش را به بدن من می‌چسباند، و بوی پاکیزه خود را به من می‌بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می‌گذارد.

۵.۲ - دوران کودکی

«وَمَا وَجَدَ لِی کَذْبَةً فِی قَوْلٍ، وَلَا خَطْلَةً فِی فِعْلٍ».
هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت.

۵.۳ - دوران نوجوانی

«وَ لَقَدْ کُنْتُ اَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ اَثَرَ اُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ اَخْلَاقِهِ عَلَماً، وَ یَاْمُرُنِی بِالْاِقْتِدَاءِ بِهِ».
و من همواره با پیامبر بودم؛ چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر روز نشانه تازه‌ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می‌فرمود و به من فرمان می‌داد که به او اقتدا نمایم.

۵.۴ - در تربیتگاه غار حرا

«وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ (حرّاء) فَاَرَاهُ، وَلَا یَرَاهُ غَیْرِی».
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند ماه از سال را در غار حرا می‌گذراند، تنها من اورا مشاهده می‌کردم، و کسی جز من او را نمی‌دید.

۵.۵ - اولین مسلمان

«وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسلَّم وَ خَدِیجَةَ وَ اَنَا ثَالِثُهُمَا».
در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت، جز خانه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.

۵.۶ - مشاهده نور وحی

«اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ، وَاَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ. وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ (رَنَة) الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسلَّم. فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: «هذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ».
من نور وحی و رسالت را می‌دیدم، و بوی نبوت را می‌بوییدم من هنگامی که وحی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرود می‌آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم‌ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید.

این روایت به صراحت اعلام می‌کند که حضرت در اولین نزول وحی بر رسول خدا شاهد ماجرا بوده است ناله شیطان را شنیده‌اند و لذا قطعاً روایت اهل سنت که حضرت بعد از دیدن نماز رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خدیجه، تازه با اسلام آشنا شدند، دروغ است.
و در ادامه مطلبی را بیان می‌کنند که از آنچه گذشت مهم‌تر است.

۵.۷ - هم‌رتبه پیامبر در مشاهده حقایق هستی

«اِنَّکَ تَسْمَعُ مَا اَسْمَعُ، وَتَرَی مَا اَرَی، اِلَّا اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ، وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَاِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ».
و فرمود: «علی! تو آنچه را من می‌شنوم، می‌شنوی، و آنچه را که من می‌بینم، می‌بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می‌روی».
آیا ممکن است که امیرمومنان نور وحی را ببیند و آنچه را به رسول خدا وحی شده است دریابد و بعد بیاید از رسول سؤال کند که شما و خدیجه چه می‌کنید!!!

جالب است که ابن ابی‌الحدید بعد از نقل این روایت از امیرمؤمنان، برای تایید آن به روایتی از مسند احمد استشهاد می‌نماید که ما اکنون آن را در مسند احمد نمی‌یابیم:

واما رنة الشیطان، فروی ابو عبدالله احمد بن حنبل فی مسنده، عن علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، قال کنت مع رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صبیحة اللیلة التی اسری به فیها، وهو بالحجر یصلی، فلما قضی صلاته، وقضیت، صلاتی سمعت رنة شدیدة، فقلت یا رسول الله، ما هذه الرنة قال الا تعلم هذه رنة الشیطان، علم انی اسری بی اللیلة الی السماء، فایس من ان یعبد فی هذه الارض.

اما ناله شیطان: احمد بن حنبل در مسند خویش از علی بن ابی‌طالب روایت کرده است که در صبح شبی که حضرت به آسمان برده شدند او در حجر (اسماعیل) نماز می‌خواند؛ وقتی که نماز خویش را تمام کرد و من نیز نمازم تمام شد صدای ناله شدیدی را شنیدم؛ پس عرضه داشتم که‌ ای رسول خدا این ناله چیست؟ فرمودند: آیا نمی‌دانی که این ناله شیطان است؛ می‌داند که من را به آسمان بردند؛ پس از این که کسی در زمین او را بپرستد ناامید شد.


با ذکر این مقدمات و بعد از بیان آن‌که امیرمؤمنان تربیت شده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و ایشان بوده‌اند که مسئولیت پرورش حضرت را به عهده گرفته بودند، مشخص می‌گردد که در حقیقت تهمت پرستیدن لات و عزی توسط امیرمؤمنان در زمان کودکی، تهمت به رسول خداست؛ زیرا معنی این تهمت آن است که بگوییم یا رسول خدا قبل از نزول وحی کافر بوده است که امیرمؤمنان نیز از وی تبعیت می‌کرده است؛ و یا باید گفت که حضرت در تربیت‌ کردن کسی که تربیت او را به عهده گرفته بودند، کوتاهی می‌کرده‌اند و او را کافر بزرگ کرده‌اند و در هر دو صورت به رسول خدا جسارت صورت گرفته است.


۱. صف/سوره۶۱، آیه۸.    
۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۳، ص۲۱۹.    
۳. ابن اسحاق، محمد، سیرة ابن اسحاق، ج۲، ص۱۱۸، ش ۱۷۳.    
۴. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۴.    
۵. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، ج۳، ص۳۴.    
۶. وادی، محمد بن جابر، کتاب البرنامج، ص۲۱۹.    
۷. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ج۱، ص۸۱.    
۸. مزی، جمال‌الدین، تهذیب الکمال، ج۱، ص۳۷۹.    
۹. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۷۵، ش ۱۹۵.    
۱۰. ذهبی، شمس‌الدین، الکاشف، ج۲، ص۴۰۲، ش ۶۴۶۴.    
۱۱. ابن‌عدی، عبدالله، الکامل فی الضعفاء ابن‌عدی، ج۷، ص۲۵۴، ش ۱۶۲۳.    
۱۲. عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر عقیلی، ج۴، ص۲۴، ش۱۵۷۸.    
۱۳. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الضعفاء والمتروکین ابن جوزی، ج۳، ص۴۱، ش۲۸۸۳.    
۱۴. ذهبی، شمس‌الدين، الکشاف، ج۴، ص۱۲، ش ۹۳۴.
۱۵. ابن‌عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۴، ص۴۵۰.    
۱۶. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر القرطبی، ج۱۵، ص۲۰.    
۱۷. آلوسی، شهاب‌الدین، روح المعانی، ج۲۲، ص۲۲۵.    
۱۸. ابن‌عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن‌عربی، ج۲، ص۱۶۵.    
۱۹. ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف، تفسیر البحر المحیط، ج۹، ص۵۵.    
۲۰. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر الثعلبی، ج۸، ص۱۲۶.    
۲۱. حلبی، نورالدین، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۸۴.    
۲۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغة ابن ابی‌الحدید، ج۱۳، ص۲۰۹.    




مؤسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا تهمتِ یکی از سایت‌های اهل‌ سنت در بت‌ پرستیدن امام علی (علیه‌السلام) قبل از اسلام صحت دارد؟».    







جعبه ابزار