• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابودرداء

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ابودرداء، سلمان فارسی، امام علی علیه‌السلام، اسلام.
پرسش: شخصیت ابودرداء چگونه بود؟ نظر اهل بیت درباره او چه بود؟ روایات منقول از او چه حکمی را دارد؟
پاسخ: «عویمر بن مالک» از نوادگان خزرج‌ که بیشتر به کنیه خود (ابودرداء) خوانده می‌شده، از صحابه پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بوده است. او به‌عنوان یکی از افراد قبیله خزرج در مدینه زندگی می‌کرد و بعد از گذشت چند ماه از حضور رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در مدینه به حضور ایشان مشرف شده و اسلام آورد. ابودرداء که به برتری امام علی ـ علیه‌السلام ـ بر معاویه اذعان داشت، همراه با ابوهریره پیش معاویه رفته و او را به اطاعت از علی ـ علیه‌السلام ـ دعوت کردند؛ اما وقتی معاویه قتل عثمان را بهانه کرد و قاتلین عثمان را از علی علیه‌السلام درخواست نمود، ابودرداء و ابوهریره را به پیش علی ـ علیه‌السلام ـ فرستاد تا از آن حضرت قاتلین عثمان را درخواست نماید تا با این کار این جنگ خاتمه پذیرد.



«عویمر بن مالک»، از نوادگان خزرج
[۱] عویمر بن مالک بن زید بن قیس بن أمیة بن عامر بن عدیّ بن کعب بن الخزرج بن الحارث بن الخزرج‌.
و صحابی پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بوده و بیشتر به کنیه خود، «ابودرداء» خوانده می‌شود.


او به‌عنوان یکی از افراد قبیلۀ خزرج در مدینه زندگی می‌کرد و به اسلام روی آورد. مسلمان شدن او این‌گونه بود که روزی «عبدالله بن رواحه» که برادر خوانده او حساب می‌شد به خانه ابودرداء آمد و تبری برداشت و شروع به کوبیدن و زدن بت ابودرداء کرد و این بیت را می‌خواند: «از نام همه شیطان‌ها بیزاری بجوی که هر چه همراه خدا عبادت شود، یاوه است». هنگامی که ابودرداء به خانه برگشت، همسرش او را از کار عبد‌الله آگاه ساخت؛ ابودرداء ساعتی با خود اندیشید و سپس گفت: اگر این بت خیری داشت، می‌توانست از خود دفاع کند. در نهایت ابودرداء همراه با عبدالله بن رواحه به حضور پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مشرف گشته و مسلمان شد.


البته نخستین ماه‌های حضور پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در مدینه با اسلام آوردن ابودرداء مصادف نبود؛ بلکه بعد از گذشت چند ماه، او به حضور پیامبر آمده و اسلام آورد. دیر اسلام آوردن او به‌گونه‌ای بوده که حتی بعضی از مورخان حضور او در جنگ خندق و بعد از آن را ذکر کرده‌اند و گفته‌اند در جنگ‌های قبل از خندق او هنوز مسلمان نشده بود.


پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در یکی از جنگ‌ها به ابو‌درداء نگریستند و فرمودند: «این عویمر چه نیکو سوارِ سبک‌خیزی است».


اهل سنت علاوه بر این نقل، روایت‌های دیگری نیز از پیامبر در مدح او نقل کرده‌اند؛ از جمله این‌که به پیامبر نسبت می‌دهند که آن حضرت ابو‌درداء را حکیم امت دانسته است.


هم‌چنین نقل است که پیامبر بین ابو‌درداء و سلمان فارسی عهد اخوت جاری کرد و این دو برادر دینی یک‌دیگر حساب می‌شدند.
ارتباط بین او و سلمان بعدها نیز ادامه داشت؛ به‌گونه‌ای که ابودرداء بعد از سفر به شام نیز با سلمان که در عراق بود، مکاتبه داشت و برای او نوشت: خداوند در این‌جا به من مال و فرزند عطا کرده و من در سرزمین مقدس منزل کرده‌ام. سلمان نیز در پاسخ نوشت: برای من نوشته‌ای که دارای مال و فرزند شده‌ای، بدان که سعادت به زیادی مال و فرزند نیست.


ابودرداء تا دوران خلیفه دوم در مدینه بود تا این‌که به دستور خلیفه برای انجام مأموریت از مدینه خارج شد و به شام رفت، و خلیفه دوم، ولایت بر امر قضاوت و نماز در شام را به عهدۀ ابودرداء سپرد.
[۱۲] بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص ۲۰۴، مترجم: توکل، محمد، تهران، نشر نقره، ۱۳۳۷ش.



هنگامی که ابودرداء به قضاوت گماشته شد، مردم به او شاد باش می‌گفتند، و او گفت: برای قضاوت به من شادباش می‌گویید و حال آن‌که من بر سر پرتگاهی قرار گرفته‌ام که ژرفای آن بیشتر از این‌جا تا شهر عدن أبین
[۱۴] از شهرهای مشهور کشور یمن است.
است، و اگر مردم بدانند در قضاوت چه گرفتاری نهفته است، به‌سبب کراهت، آن را دست‌به‌دست می‌دهند (از خود دور می‌کنند) و اگر بدانند در اذان گفتن چه پاداشی نهفته است، از شوق و حرص نسبت به آن، آن را از دست یک‌دیگر می‌ربایند.


ابودرداء که به برتری امام علی ـ علیه‌السلام ـ بر معاویه اذعان داشت، همراه با ابوهریره پیش معاویه رفته و او را به اطاعت از علی علیه‌السلام دعوت کردند، اما وقتی معاویه قتل عثمان را بهانه کرد و قاتلین عثمان را از علی ـ علیه‌السلام ـ درخواست نمود، ابودرداء و ابوهریره را به پیش علی ـ علیه‌السلام ـ فرستاد تا از آن حضرت قاتلین عثمان را درخواست نماید تا با این کار این جنگ خاتمه پذیرد. آن دو نیز این کار را کردند؛ آنان نزد علی آمدند، که مالک اشتر با آن دو برخورد کرد و به‌شدت آنها را مورد مذمت قرار داد، و آنها از دیدن علی ـ علیه‌السلام ـ منصرف شدند. در روز دوم که این درخواست را با امام علی ـ علیه‌السلام ـ مطرح کردند، با ده هزار نفر مواجه شدند که خود را از قاتلین عثمان می‌دانستند، از‌این‌رو ناامید گشته و به شهر خود بازگشتند و مورد سرزنش عبدالرحمن بن عثمان قرار گرفتند.

۹.۱ - درستی یا نادرستی روایت فوق

البته این داستان، بنابراین قول است که مرگ ابودرداء را بعد از صفین بدانیم، اما اگر بنا به دیدگاه برخی دیگر از مورخان، مرگ او را پیش از حکومت امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ بدانیم، دیگر نمی‌توان این داستان را پذیرفت.


به‌هر‌حال دربارۀ موضع‌گیری او نسبت به حکومت حق می‌توان گفت او مصداق بیان امام علی ـ علیه‌السلام ـ دربارۀ برخی از افراد دانست که فرمود: «نه از حق را یاری کردند و نه باطل را ذلیل نمودند».
[۱۷] «لَمْ ینْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یخْذُلَا الْبَاطِلَ»؛ امام علی علیه‌السلام، نهج‌البلاغه، پدیدآورنده: سید رضی، مصحح: عطاردی، عزیزالله، ص ۴۶۱، بنیاد نهج البلاغه، بی‌جا، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.



ابودرداء در میان اهل سنت به‌عنوان یکی از صحابه بزرگ پیامبر، شناخته شده و جایگاه رفیعی را برای او قائل هستند؛ از‌این‌رو از او روایاتی نیز نقل کرده‌اند.


هم‌چنین روایات محدودی از ابودرداء در منابع حدیثی شیعه نقل شده است؛ به‌عنوان نمونه، شیخ طوسی در کتاب «خلاف» از او فتواها و روایاتی نقل کرده است.


دربارۀ مرگ ابودرداء اختلاف نظر وجود دارد.

۱۳.۱ - دیدگاه اول

عده‌ای از مورخان، مرگ او را بعد از صفین دانسته‌اند.

۱۳.۲ - دیدگاه دوم

و عدۀ دیگری گفته‌اند که ابو‌درداء دو سال قبل از مرگ عثمان، مرده است.


۱. عویمر بن مالک بن زید بن قیس بن أمیة بن عامر بن عدیّ بن کعب بن الخزرج بن الحارث بن الخزرج‌.
۲. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج ‌۷، ص ۲۷۴، عبدالقادر عطا، محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۳. حسینی تفرشی، سید مصطفی، نقد الرجال، مؤسسه آل‌البیت (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.    
۴. ابن اثیر، أبوالحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۴، ص ۱۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق؛ البته در نسب او قول‌های دیگری نیز وجود دارد:عده‌ای نام پدر او را عامر می‌دانند و عده‌ای عامر را به‌عنوان نام خود او دانسته و عویمر و عامر را در مورد او استفاده کرده‌اند.    
۵. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج ‌۷، ص ۲۷۴ ۲۷۵، عبدالقادر عطا، محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۶. أبو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۳، ص ۱۲۲۸، دارالجیل، بیروت، ۱۴۱۲ ۱۹۹۲.    
۷. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج ‌۷، ص ۲۷۴، عبدالقادر عطا، محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۸. ابن اثیر، أبوالحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۵، ص ۹۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۹. ابن اثیر، أبوالحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۲۶۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۱۰. ابن اثیر، أبوالحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۲۶۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    
۱۱. بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۶۷.    
۱۲. بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص ۲۰۴، مترجم: توکل، محمد، تهران، نشر نقره، ۱۳۳۷ش.
۱۳. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج ‌۷، ص ۲۷۵، عبدالقادر عطا، محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۴. از شهرهای مشهور کشور یمن است.
۱۵. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج ‌۷، ص ۲۷۵، عبدالقادر عطا، محمد، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.    
۱۶. ابن قتیبه الدینوری، أبو محمد عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱، ص ۱۲۸، تحقیق:شیری، علی، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۰ق.    
۱۷. «لَمْ ینْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یخْذُلَا الْبَاطِلَ»؛ امام علی علیه‌السلام، نهج‌البلاغه، پدیدآورنده: سید رضی، مصحح: عطاردی، عزیزالله، ص ۴۶۱، بنیاد نهج البلاغه، بی‌جا، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
۱۸. شیخ طوسی، الخلاف، ج ۱، ص ۳۷۶، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.    
۱۹. شیخ طوسی، الخلاف، ج ۱، ص ۳۸۰، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.    
۲۰. شیخ طوسی، الخلاف، ج ۲، ص ۱۶۸، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.    
۲۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‌۴، ص ۶۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.    
۲۲. ابن اثیر، أبوالحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ۴، ص ۲۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : رجال | صحابه




جعبه ابزار