آزادی عقیده در جهان امروز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: توبه،
کلیسا،
استکبار.
پرسش: جهان امروز، استکبار جهانی در جانبداری از مسئله آزادی عقیده چه اهدافی را تعقیب میکند؟
در این باره میتوان گفت که طرح مسئله «آزادی عقیده» در جهان امروز، عکسالعمل اجتماعی دادگاههای تفتیش عقاید اربابان کلیسا در قرون وُسطاست که اجازه نمیدادند هیچ کس، بر خلاف آنچه کلیسا میگوید، اظهار نظر کند، هر چند نظر او ربطی به مسائل دینی نداشت. مثلاً: چون کلیسا میگفت
خورشید به دور
زمین میگردد، کسی حق نداشت (ولو با ارائه
برهان) بگوید که واقعیت، به عکس است، و
گالیله که چنین اظهار نظری کرد، محکوم به اعدام شد و به ناچار، توبه کرد.
به حکم همین دادگاهها، هزاراناندیشمند، زنده زنده در
آتش سوختند و
برونو، کشیش ایتالیایی، یکی از این دانشمندان است. او در سال ۱۶۰۰ میلادی، به جرم این اعتقاد که «هر کس پس از رسیدن به مرحله
عقل، درباره
دنیا و زندگی، مطابق با عقل و استنباط خویش عقیدهای پیدا میکند»، در دادگاه تفتیش عقاید، محکوم به سوختن شد!
دادگاه، این گفته برونو را دلیل مخالفت او با مذهب
مسیحیت میدانست؛ چون به نظر این دادگاه، هر مسیحی، پس از رسیدن به مرحله عقل، باید راجع به دنیا طوری قضاوت کند که در
کتاب مقدّس نوشته شده است، نه مطابق عقل و استنباط خود، و برونو که چنین گفته است، از
دین، برگشته و علّت برگشت او از دین، حلول
شیطان در کالبد اوست و باید او را سوزاند تا شیطان از کالبدش خارج شود (!).
علاوه بر این، دین و مذهب، از دیدگاه گردانندگان سیاستهای بینالمللی و فلاسفهای که از این سیاستها الهام میگیرند، چیزی بیش از یک سرگرمی نیست و سرگرمی، راست و
دروغ و حق و باطل ندارد؛ درست مانند یک قطعه
شعر و یا یک فیلم سینمایی، و به گفته استاد شهید علاّمه مطهّری:
از نظر طرز تفکّر بعضی از فلاسفه
اروپا، دین و
مذهب، هر چه میخواهد باشد (میخواهد به صورت
بتپرستی باشد، میخواهد به صورت
گاوپرستی باشد، میخواهد به صورت خداپرستی باشد) امری است مربوط به وجدان شخصیِ هر فرد. در مسائل مذهبی و دینی، چون آنها نمیخواهند به واقعیتی برای دین و
نبوّت اعتراف کرده باشند و قبول کنند که واقعا پیغمبرانی از طرف
خدا آمدهاند و یک راه واقعی برای بشر نشان دادهاند و سعادت بشر، در این است که آن راه واقعی را طی بکند، میگویند: ما نمیدانیم واقع و ریشه مذهب چیست؛ ولی همین قدر میفهمیم که
انسان، بدون مذهب نمیتواند زندگی بکند؛
[
یعنی
]
یکی از شرایط زندگی انسان، یکی از سرگرمیهای زندگی انسان، این است که به یک موضوعی به عنوان «مذهب»، سرگرمی داشته باشد، حالا میخواهد آن چیزی که به عنوان معبود گرفته، خدای یگانه باشد یا انسانی به نام
عیسی مسیح، یا
گاو یا
فلز و یا
چوب؛ فرق نمیکند. بنابراین، نباید مزاحم افراد شد؛ هر کسی به ذوق و سلیقه خودش هر چه را انتخاب کرد، خوب است.
همانطور که اشاره شد، اینگونه برداشت از دین و مذهب، الهام گرفته از اندیشه متّـکی بر قاعدهای علمی یا فلسفی نیست؛ بلکه الهام گرفته از اندیشههایی است که از
علم و
فلسفه، برای مقاصد سیاسی استفاده میکنند.
گردانندگان سیاستهای استکباری، اگر از آزادیِ عقیده دم میزنند، برای آن نیست که واقعاً میخواهند هر کس در اظهار عقیده آزاد باشد تا باورهای صحیح، رشد کند و مردم از بند عقاید موهوم، رهایی یابند (چرا که این آزادی، به معنای نفی قدرت سیاسی آنهاست)؛ بلکه میخواهند مردم را سرگرم کنند تا بتوانند به مقاصد سیاسی ضدّ مردمی خود، بهتر دست یابند. و از آنجا که
تخدیر کنندهترین سرگرمی، دینِ منهای سیاست و باورهای موهوم مذهبی است و در این مورد، تفاوتی میان ادیانِ باطل نیست، به مصلحت سیاسی خود میدانند که عقاید دینی را، تا آنجا که با مصالح آنان متضاد نیست، آزاد اعلام کنند.
حالا اگر دینی بخواهد وارد عالَم سیاست شود و برای رشد باورهای صحیح و رهایی از بند عقاید نادرست و در نتیجه رهایی از سلطه قدرتهای استکباری اقدام کند، این دین، نه تنها از دیدگاه مدّعیان رسمی آزادیِ عقیده، آزاد نیست، بلکه هواداران آن به دست همین مدّعیان آزادی عقیده، در پوشش دفاع از آزادی، نابود میشوند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «آزادی عقیده در جهان امروز» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۳/۳.