• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طلوع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ذوالقرنین ، طلوع، غروب ، مغرب ، مشرق، کروی بودن زمین، آفتاب.
پرسش: قرآن کریم به ما می‌آموزد که خورشید در برکه‌ای گل‌آلود غروب می‌کند: تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن‌جا) احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود و در آن‌جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذوالقرنین! آیا می‌خواهی (آنان) را مجازات کنی و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟» تا به خاستگاه خورشید رسید؛ در آن‌جا دید خورشید بر جمعیتی طلوع می‌کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم.
اول این‌که بنا به نگرش علمی خورشید هیچ‌گاه در چشمه گل‌آلودی غروب نمی‌کند. دوم این‌که هیچ مکان غروب یا طلوعی برای خورشید وجود ندارد. آیا این دیدگاه با کشفیات کپرنیک، کپلر و گالیله در مورد سیر گردش افلاک منافات ندارد؟
پاسخ: این دو آیه قرآن درصدد بیان حقیقت محل طلوع و غروب خورشید نیست؛ بلکه در مقام گزارش تصور ذوالقرنین از طلوع و غروب خورشید است و مراد از محل غروب و طلوع در این دو آیه این است که ذو القرنین به ساحل دریایی رسید که دیگر ماورای آن خشکی امید نمی‌رفت و چنین به نظرش ‌رسید که آفتاب در دریا غروب می‌کند؛ چون انتهای افق بر دریا منطبق است.
اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه " وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً وجوهی را مفسران ذکر کردند: در آیه شریفه کنایه‌ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله‌ای بسیار پایین از زندگی انسانی بودند، تا آن‌جا که برهنه زندگی می‌کردند و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی‌پوشانید، داشتند؛ ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته‌اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند.
احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته‌اند، این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت. در‌عین‌حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.



این دو آیه قسمتی از جریان زندگی «ذوالقرنین» را شرح می‌دهد. به همین دلیل ابتدا جملاتی در مورد شخصیت او آورده و سپس به اصل بحث می‌پردازیم.
حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ در جواب کسی که از ایشان پرسید: یا امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ ما را از ذوالقرنین خبر بده، آیا پیغمبر بوده و یا فرشته؟ و مرا از دو قرن (شاخ) او خبر بده، آیا از طلا بوده یا از نقره ؟ حضرت فرمود: نه پیغمبر بود، و نه ملک. و دو قرنش نه از طلا بود و نه از نقره. او مردی بود که خدای را دوست می‌داشت و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه در راه خدا بود، خدا هم برایش خیر می‌خواست و بدین جهت او را ذوالقرنین خواندند که قومش را به‌سوی خدا دعوت می‌کرد و آنها او را زدند و یک طرف سرش را شکستند؛ پس مدتی از مردم غایب شد و بار دیگر به‌سوی آنان برگشت، این بار هم زدند و طرف دیگر سرش را شکستند و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست.




۲.۱ - ۱. مراد از "عین حمئة"



۲.۱.۱ - أ. انطباق لجنزار با دریا

مفسران در تفسیر آیه اول گفته‌اند:"منظور از " عین حمئة " چشمه‌ای دارای گل سیاه یعنی لجن است؛ چون حماة به معنای آن است و مقصود از عین دریاست، چون بسیار می‌شود که این کلمه به دریا هم اطلاق می‌گردد و مقصود از این‌که فرمود: " آفتاب را یافت که در دریایی لجن‌دار غروب می‌کرد"، این است که به ساحل دریایی رسید که دیگر ماورای آن خشکی امید نمی‌رفت و چنین به نظر می‌رسید که آفتاب در دریا غروب می‌کند؛ چون انتهای افق بر دریا منطبق است.

۲.۱.۲ - ب. انطباق لجنزار با اقیانوس غربی

بعضی هم گفته‌اند: چنین چشمه لجن‌زاری با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی که جزایر خالدات در آن است، منطبق است و جزایر مذکور، همان جزایری است که در هیئت و جغرافیای قدیم مبدأ طول به شمار می‌رفت و بعدها غرق شده و فعلاً اثری از آنها نمانده است.

۲.۱.۳ - ج. انطباق دریای حار با بخش استوایی اقیانوس کبیر

جمله " فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ " به‌صورت "عین حامیة" یعنی حاره (گرم) نیز ق رائت شده و اگر این قرائت صحیح باشد، دریای حار با قسمت استوایی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقاست، منطبق می‌گردد و بعید نیست که ذوالقرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد.

۲.۲ - ۲. مراد از مشرق و مغرب

در این دو آیه هیچ‌گاه گفته نشده است که خورشید دارای جایی مخصوص است که از آنجا طلوع می‌کند و مکان ویژه‌ای نیز برای غروب دارد؛ بلکه قرآن در این گفتار خود، همانند گفتار عموم مردم صحبت نموده است و منظور از محل غروب همان است که عموم مردم از آن می‌فهمند. این نوع بیان طبق گفتار عموم جامعه می‌باشد. در روایاتی که از ائمه معصومان ـ علیهم‌السلام ـ رسیده که یادگار علمی چهارده قرن پیش می‌باشند، اشاراتی وجود دارد که گفته بالا را کاملاً تصدیق می‌نمایند.
در این روایات و گزارشات تاریخی از کلمه « مشارق الارض و مغاربها » استفاده شده است. اینها همگی نشان می‌دهند منظور از «مغرب» و «مشرق» داشتنِ خورشید که به‌صورت جمع آمده نشان می‌دهد، منظور از مشرق و مغرب یک امر واقعی نبوده و نسبت به اماکن مختلف و گوناگون می‌باشد.
[۱۱] رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب المبین، چاپ سوم ۱۳۸۱ ش، ص ۱۸۸ و ۱۸۹.
پس در قرآن نیز منظور از «محل طلوع و غروب» از همین قسم می‌باشد؛ چر‌اکه اگر فهم عموم آن زمان این بود که خورشید دارای مشرق و مغرب به‌خصوصی می‌باشد، در این صورت مشارق و مغارب جمع بسته نمی‌شد و علت این‌که در جریان ذوالقرنین نیز به‌صورت جمع نیامده این است که او در یک منطقه قدم گذاشت و معلوم است که یک منطقه دارای یک مشرق و مغرب خواهد بود.
[۱۲] رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب المبین، چاپ سوم ۱۳۸۱ ش، ص ۱۹۲.


۲.۲.۱ - مراد از "مطلع" در قرآن

به هر حال قرآن در این دو آیه تصورات انسان‌های عادی آن زمان از طلوع و غروب خورشید را گزارش کرده است و هرگز درصدد خبر از یک امر واقعی (حقیقت محل طلوع و محل غروب خورشید) نیست؛ همان‌گونه که همه مسافران دریا و ساحل‌نشینان چنین احساسی را در‌باره خورشید دارند که از دریا سر برمی‌آورد و در دریا غروب می‌کند، ذوالقرنین نیز هنگام طلوع خورشید تصور می‌کرد خورشید از آن لجنزارها سر برمی‌آورد و هنگام غروب در آن لجنزارها فرو می‌رود. بنابراین منظور قرآن مطلع (محل طلوع) در آیه شریفه " حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً " نیز روشن می‌شود و مقصود قرآن از این اصطلاح آخرین نقطه‌ای است که در مشرق کره زمین در آن روز به‌عنوان آبادی وجود داشت و ذوالقرنین به آنجا رسیده بود.

۲.۳ - ۳. سقوط انسان بر اثر یک لغزش

در تفسیر نمونه از این آیه و تعابیر به کار رفته در آن یک برداشت اخلاقی بسیار زیبا شده است و آمده است که:" هر‌چند غروب خورشید در چشمه‌ای گل‌آلود قطعاً جنبه خطای باصره داشت؛ ولی با این حال نشان می‌دهد که ممکن است خورشید با آن عظمت به‌وسیله چشمه گل‌آلودی پوشانده گردد؛ همان‌گونه که یک انسان با عظمت و یک شخصیت والا مقام گاه بر اثر یک لغزش به‌کلی سقوط می‌کند و شخصیتش در دیده‌ها غروب خواهد کرد."

۲.۴ - ۴. کروی بودن زمین

لازم به تذکر است یکی از موضوعاتی که در «عصر جدید» به اثبات رسیده است و جزو مسائل کاملاً حسی می باشد، کروی بودن زمین است که قرآن در « چهارده قرن قبل »، زمانی که علم چندان پیشرفتی نداشت، به این مسئله اشاره نموده است؛ خداوند در قرآن می‌فرماید: "او شب را بر روز می‌پیچد و روز را بر شب".

۲.۴.۱ - دیدگاهی در تفسیر نمونه

یکی از مفسران بزرگ راجع به این آیه می‌فرماید: «...اگر انسانی بیرون کره زمین ایستاده باشد و به منظره حرکت وضعی زمین به دور خودش و پیدایش شب و روز بر گرد آن نگاه کند، می‌بیند که گویی به طور مرتب از یک سو نوار سیاه رنگ شب بر روشنایی روز پیچیده می‌شود و از سوی دیگر نوار سفید رنگ روز بر سیاهی شب و با توجه به این که" یکور" از ماده" تکویر" به معنای پیچیدن است... این نکته روشن می‌شود که زمین کروی است و به دور خود گردش می‌کند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب و نوار سفید روز، دائماً گرد آن می‌گردند، گویی از یک‌سو نوار سفید بر سیاه و از سوی دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده می‌شود».


اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه " وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْر اً" وجوهی را مفسران ذکر کردند:

۳.۱ - ۱. دیدگاه اول

در آیه شریفه کنایه‌ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله‌ای بسیار پایین از زندگی انسانی بودند، تا آنجا که برهنه زندگی می‌کردند و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی‌پوشانید، داشتند؛ ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته‌اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند.

۳.۲ - ۲. دیدگاه دوم

احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته‌اند، این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت.
در‌عین‌حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.


۱. کهف (۱۸)، آیه ۸۶.    
۲. کهف (۱۸)، آیه ۹۰.    
۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۳۷۴، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.    
۴. کهف (۱۸)، آیه ۸۶.    
۵. طباطبایی سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج ‌۱۳، ص ۴۹۹.    
۶. طباطبایی سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۳۶۰ و ۳۶۱.    
۷. اعراف (۷)، آیه ۱۳۷.    
۸. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۲، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجری شمسی.    
۹. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۱۵، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجری شمسی.    
۱۰. کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۶۹، دار الکتب الإسلامیة تهران، ۱۳۶۵ هجری شمسی.    
۱۱. رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب المبین، چاپ سوم ۱۳۸۱ ش، ص ۱۸۸ و ۱۸۹.
۱۲. رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب المبین، چاپ سوم ۱۳۸۱ ش، ص ۱۹۲.
۱۳. کهف (۱۸)، آیه ۹۰.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۲۷ و ۵۲۸.    
۱۵. طباطبایی سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۳۶۰ و ۳۶۱.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۳۷.    
۱۷. زمر (۳۹)، آیه ۵.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۳۷۶.    
۱۹. کهف (۱۸)، آیه ۹۰.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۵۲۹.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | قرآن و علم




جعبه ابزار