• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلید واژه: عدل، اصول دین، معتزله، اشاعره، عدلیه.
پرسش: چرا از صفات الهی تنها صفت عدل در اصول دین به کار برده شده هست؟
پاسخ: عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه شده است، و آثار زیادی بر آن بار می‌شود، بدین خاطر عدل را جزء اصول عقاید آورده اند.



همه‌ی مسلمانان در توحید و معاد و نبوت با هم اتفاق دارند ولی در مساله‌ی عدل و امامت بین مذهب شیعه‌ی اثنی عشری و سایر فرق اسلامی (غیراز معتزله که در مساله عدل با شیعه متفق است )اختلاف وجود دارد.


عدل اگر چه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند می‌شود ولی از آنجا که مسأله‌ی عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه (شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است، و آثار زیادی بر آن بار می‌شود، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آورده اند.


مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دسته‌ی اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم می‌شوند.


معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند «عدلیه» می‌خوانند.
[۱] آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی، ص۱۶۱.



اعتقاد به عدل از شعب اعتقاد به حسن و قبح عقلی است.
[۲] ملل و نحل، آیت الله سبحانی، ج۲، ص۳۳۲.

عدلیه معتقدند که افعال صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خدای متعال متصف به حسن و قبح است. و عقل انسان تا حدودی می‌تواند جهت حسن و قبح افعال را درک کند. یعنی خداوند کار قبیح انجام نمی دهد، این بدان معنا نیست که (العیاذ بالله) به خدا فرمان دهد و امر و نهی کند، بلکه به این معنا است که صدور کار قبیح از خداوند متعال محال است.
البته نظرات معتزله در این میان دارای ضعف هایی است که در جای خود باید بررسی شود «ولی عقیده‌ی شیعه با تبعیت از معصومین همین است».
[۳] آموزش عقاید، ص۱۶۲.

عدلیه با قاعده‌ی حسن و قبح عقلی بعضی از قواعد کلامی را مانند قاعده لطف با وجوب شکر منعم، مسأله جبر و اختیار و نتیجه‌ی آن را ثابت کرده اند.
[۴] اصل الشیعه و اصولها، ص۷۵.



عدل از صفات ثبوتیه کمالیه خداوند است،
[۵] ترجمه بدایة المعارف، ج۱، ص۱۱۲.
یعنی خداوند ظلم نمی کند و فعل قبیح و مخالف عقل سلیم انجام نمی دهد.
[۶] اصل الشیعه و اصولها، شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء، ص۷۴.



اشاعره به طرفداران «ابوالحسن اشعری» که از اهالی بصره بود، اطلاق می‌شود، وی سال ها جزء شاگردان برجسته‌ی ابوعلی جبائی (شیخ معتزله) بود، اما از استاد کناره گرفت و مذهب کلامی جدیدی را تأسیس کرد.


بزرگترین اختلافی که باعث جدا شدن وی از معتزله شد بحث عدل و خلق قرآن است. این جدایی در سال ۳۰۰ هـ اتفاق افتاد.
[۷] فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص۵۴.



شیوه‌ی اشعریان طریقه‌ی «اهل سنت» را تأیید و تقویت می‌نمود.


روش معتزله شیوه‌ی برهان و کلام بود.


در بیشتر بلاد اسلام، مذهب عامه اهل سنت و جماعت، مذهب اشعری است.
[۸] فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.



در رشد این مکتب کلامی و استیلاء بر دیگر مذاهب اهل سنت اغراض سیاسی بی تأثیر نبوده است. فشار حکومت عباسی بر معتزله و عقل گراها از زمان متوکل تا زمان مقتدر که بین سال های ۲۹۵ تا ۳۲۰ حکومت کرد ادامه داشت در همین فاصله (۲۹۵ تا ۳۲۰) بود که ابوالحسن اشعری از مکتب اعتزال توبه کرد و به مسلک اهل حدیث وارد شد، عقیده ای که مورد قبول و تأثیر خلفای عباسی و بعد از آن پادشاهان سلجوقی بود.
[۹] فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.
[۱۰] ملل و نحل، آیت الله سبحانی، ج۲، ص۳۱.



ابوالحسن اشعری کلام خود را بر چهار رکن و هر رکن را بر ده اصل پایه ریزی کرد که به بعضی از اصول اشاره می‌شود:
[۱۱] فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.
[۱۲] فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۷.
[۱۳] فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۸.
خداوند خالق افعال بندگان است.
خداوند می‌تواند تکلیف به مالایطاق بکند (یعنی فعلی که عقلاً قبیح است انجام دهد).
خداوند می‌تواند مردم بی گناه را عذاب کند.
در صورت نبودن امام واجد شرایط اطاعت از احکام سلطان وقت لازم است.
صاحب گناه کبیره اگر بدون توبه از این عالم رود حکم او با خداست یا خداوند او را به رحمت خویش می‌آمرزد یا به شفاعت پیامبرش برساند.
همچنین می‌گویند: در عقل چیزی که دلالت بر حسن و قبح اشیاء داشته باشد وجود ندارد، بلکه آنچه را شرع نیکو بداند حسن و نیکو و آنچه را شرع زشت بداند قبیح و زشت است. یعنی خداوند می‌تواند (و قبیح نیست) که شخص مطیع را در آتش جهنم بیاندازد و مخلد در آن کند یا شخص گناهکار را به بهشت وارد کند. همه‌ی این التزامات باطل و تأثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی که از نفی حسن و قبح عقلی و بالتبع نفی عدل الهی سرچشمه می‌گیرد باعث شد برای تأکید این مطلب علماء مذهب اصل عدل الهی را جزء اصول عقاید ذکر نمایند.
البته لازم است گفته شود که اشاعره عدل خدواند را نفی نمی کنند اما عدل در کلام آنان یعنی آن چیزی که خدا انجام می‌دهد و عقل هیچ راهی به تشخیص آن ندارد.


۱. آموزش عقاید، آیت الله مصباح یزدی، ص۱۶۱.
۲. ملل و نحل، آیت الله سبحانی، ج۲، ص۳۳۲.
۳. آموزش عقاید، ص۱۶۲.
۴. اصل الشیعه و اصولها، ص۷۵.
۵. ترجمه بدایة المعارف، ج۱، ص۱۱۲.
۶. اصل الشیعه و اصولها، شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء، ص۷۴.
۷. فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص۵۴.
۸. فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.
۹. فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.
۱۰. ملل و نحل، آیت الله سبحانی، ج۲، ص۳۱.
۱۱. فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۶.
۱۲. فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۷.
۱۳. فرهنگ فرق اسلامی، ص۵۸.



اسلام کوئیست.    


رده‌های این صفحه : خدا شناسی | صفات الهی | عدل الهی | کلام




جعبه ابزار