• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهادت و هتک حرمت خانه حضرت زهرا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: شهادت ، حضرت زهرا ، اهل سنت
پرسش: آیا در منابع اهل تسنن، مطالبی دال بر شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وجود دارد؟
پاسخ:



در باب هتک حرمت خانه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و شهادت آن حضرت، نصوصی را از کتب اهل سنت نقل می‌نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و رویدادهای بعدی، یک امر تاریخی مسلّم است نه یک افسانه !! با این‌که در عصر خلفا سانسور فوق العاده‌ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود؛ ولی به حکم این‌که،"حقیقت شیء، نگهبان آن است"، این حقیقت تاریخی به طور زنده در کتاب‌های تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرن‌های نخستین در نظر می‌گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

۱.۱ - کتاب «المصنَّف» از ابن ابی شیبه

ابوبکر ابن ابی شیبه (۱۵۹-۲۳۵) مؤلف کتاب المصنَّف به سندی صحیح چنین نقل می‌کند:
« انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال:فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه؛
[۱] کتاب المغازی، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص۵۷۲.
هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر ، در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می‌پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا ، محبوب‌ترین فرد برای ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو، ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی علیه‌السلام و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامی پیامبر به علی علیه‌السلام و زبیر فرمود: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند ! آن‌چه را که قسم خورده است انجام می‌دهد!»

۱.۲ - کتاب «انساب الاشراف» از بلاذری

احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای ۲۷۰) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب « انساب الاشراف » به نحو یاد شده در زیر نقل می‌کند:
«انّ أبابکر أرسل إلی علیّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة علی الباب. فقالت فاطمة:یابن الخطاب، أتراک محرقاً علیّ بابی؟ قال:نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک... ؛
[۲] انساب الأشراف، طبع دار معارف، قاهره، ج ۱، ص ۵۸۶.
ابوبکر به دنبال علی علیه‌السلام فرستاد تا بیعت کند، ولی علی علیه‌السلام از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد و با فاطمه در مقابل باب خانه، روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می‌بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!!»

۱.۳ - کتاب «الإمامة و السیاسة» از ابن قتیبه

مورّخ شهیر، عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامی است، مؤلّف کتاب « تأویل مختلف الحدیث »، و « ادب الکاتب » و.... وی در کتاب « الإمامة و السیاسة » چنین می‌نویسد:
« انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال:والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها علی من فیها، فقیل له:یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!! ؛
[۳] الامامة و السیاسة، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر، ص ۱۲.
ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی علیه‌السلام آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می‌زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!»
ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناک‌تر و دردناک‌تر نوشته است، او می‌گوید:
ثمّ قام عمر فمشی معه جماعة حتی أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلی صوتها یا أبتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فأخرجوا علیاً فمضوا به إلی أبی بکر فقالوا له بایع، فقال:إن أنا لم أفعل فمه؟ فقالوا:إذاً و اللّه الّذی لا إله إلاّ هو نضرب عنقک...!؛
[۴] الامامة و السیاسیة، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر، ص ۱۳.
عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبت‌هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید، وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، علی علیه‌السلام گفت: اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می‌زنیم... .»
مسلّماً این بخش از تاریخ برای علاقمندان به شیخین ، بسیار سنگین و ناگوار می‌باشد و لذا برخی در صدد آن برآمدند که در نسبت کتاب، به ابن قتیبه تردید کنند، در حالی که ابن ابی الحدید ، استاد فن تاریخ ، این کتاب را از آثار او می‌داند و پیوسته از آن مطالبی نقل می‌کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشی از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالی که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است.
« زرکلی » در اعلام، این کتاب را از آثار ابن قتیبه می‌داند، سپس می‌افزاید که: برخی از علما در این نسبت نظری دارند. یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می‌دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس
[۵] معجم المطبوعات العربیة، ج ۱، ص ۲۱۲.
این کتاب را از آثار ابن قتیبه می‌داند.

۱.۴ - تاریخ طبری از طبری

محمّد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰) در تاریخ خود، رویداد قصد هتک حرمت خانه وحی را چنین بیان می‌کند:
« أتی عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم أو لتخرجنّ إلی البیعة، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه؛ عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آن‌جا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می‌کشم مگر این‌که برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.»
این بخش از تاریخ، حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفه ، با تهدید و ارعاب صورت می‌پذیرفت. حالا این نوع بیعت چه ارزشی دارد؟ خواننده باید خود داوری نماید.

۱.۵ - کتاب «العقد الفرید» از ابن عبد ربه

شهاب الدین احمد معروف به « ابن عبد ربه اندلسی » مؤلف کتاب « العقد الفرید » متوفای (۴۶۳ ه ) در کتاب خود، بحثی مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانی که از بیعت ابی بکر تخلف جستند چنین می‌نویسد:
« فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتی بعثت إلیهم أبوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمة و قال له:إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقال:یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال:نعم، أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة!؛
[۷] عقد الفرید،ج ۴، چاپ مکتبة هلال، ص ۹۳.
علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطاب آمده‌ای خانه ما را بسوزانی، او در پاسخ گفت: بلی مگر این که در آن‌چه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!»
تا این‌جا بخشی که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکی از جامه عمل پوشاندن این نیّت است، می‌پردازیم!


در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی، به اصل فاجعه یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّی نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در این‌جا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره می‌نماییم (در این بخش نیز در نقل مصادر، غالباً ترتیب زمانی را در نظر می‌گیریم):

۲.۱ - کتاب «الاموال» از ابو عبید

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفای ۲۲۴) در کتاب خود به نام « الأموال » که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل می‌کند:
عبدالرّحمن بن عوف می‌گوید:که من در بیماری ابوبکر برای عیادت او وارد خانه او شدم. پس از گفتگوی زیاد به من گفت: آرزو می‌کنم ای کاش سه چیز را که انجام داده‌ام، انجام نمی‌دادم، همچنان که آرزو می‌کنم ای کاش سه چیز را که انجام نداده‌ام، انجام می‌دادم. همچنین آرزو می‌کنم سه چیز را از پیامبر سؤال می‌کردم. امّا آن سه چیزی که انجام داده‌ام و آرزو می‌کنم که ای کاش انجام نمی‌دادم عبارتند از:
« وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و ان اغلق علی الحرب؛
[۸] الأموال، پاورقی ۴، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، بیروت، ص ۱۴۴.
[۹] عقد الفرید، ابن عبد ربه، ج ۴، ص ۹۳.
ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمی‌گشودم و آن را به حال خود وامی‌گذاشتم هرچند برای جنگ بسته شده بود.»
ابو عبید هنگامی که به این‌جا می‌رسد به جای جمله:«لم أکشف بیت فاطمة و ترکته...» می‌گوید:کذا و کذا. و اضافه می‌کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.
ولی هرگاه «ابو عبید» روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است؛ محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقی می‌گویند: جمله‌های حذف شده در کتاب « میزان الاعتدال » (به نحوی که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، « طبرانی » در « معجم » خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله‌های حذف شده را آورده‌اند.(دقت کنید!)

۲.۲ - کتاب معجم کبیر از طبرانی

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (۲۶۰-۳۶۰) که ذهبی در «میزان الاعتدال» در حقّ او می‌گوید: فرد معتبری است.
[۱۰] میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۱۹۵.
در کتاب « المعجم الکبیر » که کراراً چاپ شده است، آن‌جا که درباره ابوبکر و خطبه‌ها و وفات او سخن می‌گوید، یادآور می‌شود: ابوبکر به هنگام مرگ ، اموری را تمنا کرد. ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم. ای کاش سه چیز را انجام می‌دادم. ای کاش سه چیز را از رسول خدا سؤال می‌کردم. درباره آن سه چیزی که انجام داده و آروز کرد که ای کاش انجام نمی‌داد، چنین می‌گوید: « أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته؛
[۱۱] معجم کبیر طبرانی، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج ۱، ص ۶۲، حدیث ۳۴.
آن سه چیزی که آرزو می‌کنم که ای کاش انجام نمی‌دادم، آرزو می‌کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمی‌کردم و آن را به حال خود واگذار می‌کردم!»، این تعبیرات به خوبی نشان می‌دهد که تهدیدهای عمر تحقّق یافت.

۲.۳ - کتاب «عقد الفرید» از ابن عبد ربه

ابن عبد ربه اندلسی، مؤلّف کتاب «العقد الفرید» (متوفای ۴۶۳ ه ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل می‌کند:
من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: « وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه علی الحرب؛
[۱۲] عقد الفرید، چاپ مکتبة الهلال، ج ۴، ص ۹۳.
آرزو می‌کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم و یکی از آن سه چیز این است:ای کاش خانه فاطمه را نمی‌گشودم هرچند آنان برای نبرد درِ خانه را بسته بودند.»
و نیز اسامی و عبارات و شخصیت‌هایی که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده‌اند خواهد آمد.

۲.۴ - سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (۱۶۰-۲۳۱) که به خاطر زیبایی کلامش در نظم و نثر، به نظّام معروف شده است در کتاب‌های متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها را نقل می‌کند. او می‌گوید: « انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها؛
[۱۳] الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۷، شماره ۲۴۴۴.
[۱۴] ملل و نحل، شهرستانی، چاپ دار المعرفة، بیروت، ج ۱، ص ۵۷.
عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!» در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل، مراجعه شود.
[۱۵] بحوث فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۴۸-۲۵۵.


۲.۵ - کتاب «کامل» از مبرّد

[[محمد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادی]|محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادی]] (۲۱۰-۲۸۵) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب « الکامل » خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهای خلیفه را می‌نویسد، و چنین یادآور می‌شود: « وددت انّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق علی الحرب؛
[۱۶] شرح نهج البلاغه، چاپ مصر، ج ۲، ص ۴۶- ۴۷.
آرزو می‌کردم ای کاش بیت فاطمه را نمی‌گشودم و آن را رها می‌نمودم هرچند برای جنگ بسته باشد.»

۲.۶ - «مروج الذهب» از مسعودی

مسعودی(متوفای ۳۲۵) در مروج الذهب می‌نویسد:
آن‌گاه که ابوبکر درحال احتضار بود چنین گفت:« فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً! ؛
[۱۷] مروج الذهب، چاپ دار اندلس، بیروت، ج ۲، ص۳۰۱.
سه چیز انجام دادم و تمنا می‌کردم که ای کاش انجام نمی‌دادم یکی از آن سه چیز: آرزو می‌کردم که ای کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمی‌کردم و در این مورد سخن زیادی گفت!»
مسعودی با این‌که نسبت به اهل بیت گرایش‌های نسبتاً خوبی دارد، ولی باز این‌جا از بازگویی سخن خلیفه خودداری کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا می‌داند و بندگان خدا هم اجمالاً می‌دانند!

۲.۷ - کتاب «میزان الاعتدال» از ابن أبی دارم

«احمد بن محمّد» معروف به « ابن ابی دارم »، محدث کوفی (متوفای سال ۳۵۷)، کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می‌گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.
با توجه به این موقعیت، نقل می‌کند که در محضر او، این خبر خوانده شد: « انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن؛
[۱۸] میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۵۹.
عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!»(دقت کنید)

۲.۸ - کتاب «الإمام علی» از عبدالفتاح عبدالمقصود

وی هجوم به خانه وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی بسنده می‌کنیم:
«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...! قالت له طائفة خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه:یا أبا حفص، إنّ فیها فاطمة...! فصاح لایبالی:و إن..! و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه... و بداله علیّ... و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هی الا طنین استغاثة...؛
[۱۹] علی بن ابی طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابی طالب، ج ۴، ص ۲۷۶-۲۷۷.
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می‌زنم. عده‌ای که از خدا می‌ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر صلوات‌الله‌علیه را پس از او می‌کردند، گفتند:"اباحفص، فاطمه در این خانه است". بی پروا فریاد زد: "باشد!! ". نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی علیه‌السلام پیدا شد... طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!»
این بحث را با حدیث دیگری از « مقاتل ابن عطیّة » در کتاب الامامة و السیاسة پایان می‌دهیم (هرچند هنوز ناگفته‌ها بسیار است!)
او در این کتاب چنین می‌نویسد:
« ان ابابکر بعد ما اخذ البیعة لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الی دار علیّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه و احرق باب الدار!..؛
[۲۰] کتاب الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیّة، مقدّمه دکتر حامد داوود، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ، ص ۱۶۰- ۱۶۱.
هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه سلام‌الله‌علیها فرستاد و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...»
و در ذیل این روایت ، تعبیرات دیگری است که قلم از بیان آن عاجز است.


آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع اهل سنت نقل شده است باز هم می‌گویند «افسانه شهادت...!» انصاف کجاست؟! به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن را بخواند می‌فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چه غوغائی برپا شد و برای نیل به حکومت و خلافت چه‌ها کردند و این اتمام حجّت الهیّه برای همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزی ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آن‌ها است.





۱. کتاب المغازی، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص۵۷۲.
۲. انساب الأشراف، طبع دار معارف، قاهره، ج ۱، ص ۵۸۶.
۳. الامامة و السیاسة، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر، ص ۱۲.
۴. الامامة و السیاسیة، چاپ مکتبة تجاریة کبری، مصر، ص ۱۳.
۵. معجم المطبوعات العربیة، ج ۱، ص ۲۱۲.
۶. تاریخ طبری، چاپ بیروت، ج ۲، ص ۴۴۳.    
۷. عقد الفرید،ج ۴، چاپ مکتبة هلال، ص ۹۳.
۸. الأموال، پاورقی ۴، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، بیروت، ص ۱۴۴.
۹. عقد الفرید، ابن عبد ربه، ج ۴، ص ۹۳.
۱۰. میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۱۹۵.
۱۱. معجم کبیر طبرانی، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج ۱، ص ۶۲، حدیث ۳۴.
۱۲. عقد الفرید، چاپ مکتبة الهلال، ج ۴، ص ۹۳.
۱۳. الوافی بالوفیات، ج ۶، ص ۱۷، شماره ۲۴۴۴.
۱۴. ملل و نحل، شهرستانی، چاپ دار المعرفة، بیروت، ج ۱، ص ۵۷.
۱۵. بحوث فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۴۸-۲۵۵.
۱۶. شرح نهج البلاغه، چاپ مصر، ج ۲، ص ۴۶- ۴۷.
۱۷. مروج الذهب، چاپ دار اندلس، بیروت، ج ۲، ص۳۰۱.
۱۸. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۵۹.
۱۹. علی بن ابی طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابی طالب، ج ۴، ص ۲۷۶-۲۷۷.
۲۰. کتاب الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطیّة، مقدّمه دکتر حامد داوود، چاپ بیروت، مؤسّسة البلاغ، ص ۱۶۰- ۱۶۱.



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : تاریخ معصومان | حضرت زهرا




جعبه ابزار