• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روح خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: روح خدا، حضرت آدم علیه‌السلام، روح انسان، قیامت، عذاب.

پرسش: با توجه به آیه ۲۹ سوره حجر این‌که خداوند از روح خود در وجود آدم علیه‌السلام دمیده است، چه‌گونه انسان در روز قیامت عذاب می‌شود، در‌حالی‌که دارای روح الهی است؟

پاسخ: انسان دارای روح شریفی است؛ ولی همراه با اختیار، اگر در راه سعادت قرار گرفت که بهشت و رضوان نصیب او می‌شود و اگر گمراه شد و به‌جای اطاعت از خداوند، راه نافرمانی و معصیت او را در پیش گرفت، با اختیار خود راه عذاب را در پیش گرفته است، همین روح باید عذاب شود؛ مانند این‌که مسجدی که خانه خداست و دارای تقدس است، اگر سنگر دشمن و لانه جاسوسی دشمن قرار گرفت، این مسجد دیگر تقدس ندارد و باید خراب شود.
آتشی که بتواند روح انسان را بسوزاند، باید منشأ روحی داشته باشد. انسان عذاب جسمی را می‌تواند تحمل کند، ولی عذاب روحی قابل تحمل نیست. پس انسان با این‌که دارای روح با عظمت و با شرافت است، ولی همین انسان دارای اختیار است و با اختیار خود می‌تواند از فرشتگان بالاتر رود و یا از حیوان و جماد پایین‌تر و پست‌تر شود. این‌ها اثر طبیعی و تکوینی اعمال زشت آن، عذاب است.



خداوند در چند سوره‌ای از قرآن روح را به خود نسبت می‌دهد: (حجر، ۲۹؛ ص، ۷۲؛ سجده، ۹ و انبیاء، ۹۱. )


حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمی‌آمد. کرامتی که خداوند به انسان مرحمت فرمود و مظهر آن امر به سجده فرشتگان قرار گرفت، در نکته «نفخت فیه من روحی» نهفته است؛ وگرنه بدن تنها لیاقت آن سجده را ندارد.


اما سؤالی که مطرح نمودید، دو وجه دارد:

۳.۱ - روح انسان بخشی از روح خدا

اگر منظورتان این است که «روح انسان قسمتی از روح خداست»، یعنی چیزی از روح خداوند جدا شده و در انسان وارد شده باشد؛ این صحیح نیست؛ چون این‌که در آیات قرآن مجید «من روحی» و «من روحنا» و «من روحه» منظور این نیست که چیزی از خداوند جدا شده و در انسان وارد شده باشد؛ چنان‌که در بعضی از مکاتب فلسفی آمده که انسان از دو عنصر الهی و شیطانی تشکیل شده، چه‌بسا همین اندیشه در عمق ذهن گویندگان آن موجب شده است که پندارند انسان در تکامل خود، سرانجام خدا خواهد شد. در‌صورتی‌که خداوند بسیط است و جزء ندارد و چیزی از خداوند کم و زیاد نمی‌شود.

۳.۲ - اضافه روح به خداوند

اگر منظورتان این است که انسان دارای روحی باعظمت و شریف است، یعنی اضافه روح به خداوند اضافه تشریفی است. در اضافه، کم‌ترین مناسبت کافی است و در همه زبان‌ها نیز رایج است؛ مثلاً در زبان فارسی می‌گوییم: خدای ما، آسمان ما، عالم ما... این قبیل اضافات ملکیت و جزئیت را نمی‌رساند؛ بلکه نوعی اختصاص است که از کم‌ترین مناسبت پدید می‌آید. اما در اضافه روح به خداوند چیزی بیش از رابطه خالق و مخلوق را لحاظ کرده است (همان‌طوری که در مورد کعبه می‌فرماید: «بیت الله») این به خاطر شرافت روح است، روح از جهت شرافت به خدا نزدیک‌تر است.
[۶] مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج ۳ ۱، ص ۳۴۹، قم، مؤسسه در راه حق، بی‌تا.



اما درباره این‌که «چرا خداوند انسانی را که دارای روح باشرافت و باعظمت است، عذاب می‌کند؟» باید گفت: انسان دارای روح شریفی است؛ ولی همراه با اختیار، اگر در راه سعادت قرار گرفت که بهشت و رضوان نصیب او می‌شود و اگر گمراه شد و به‌جای اطاعت از خداوند، راه نافرمانی و معصیت او را در پیش گرفت، با اختیار خود راه عذاب را در پیش گرفته است، همین روح باید عذاب شود؛ مانند این‌که مسجدی که خانه خداست و دارای تقدس است، اگر سنگر دشمن و لانه جاسوسی دشمن قرار گرفت، این مسجد دیگر تقدس ندارد و باید خراب شود.


عذاب‌های اخروی، اثر طبیعی و تکوینی عمل است. اعمالی را که انسان انجام می‌دهد، این اعمال به‌طور طبیعی اثراتی دارد؛ مثلاً کسی که تصادف می‌کند و فلج می‌شود، این اثر، اثر طبیعی آن عمل است؛ اما کسی که در دنیا گناه می‌کند و به‌جای این‌که بر فراز آسمان سعادت پرواز کند، بر اثر هوس‌بازی و فرو رفتن در شهوات و گناهان به اطاعت هوای نفس می‌پردازد، چنین شخصی اثر طبیعی اعمال او سوختن و عذاب شدن است. به‌ویژه که دوزخ بیرون از انسان نیست و خود انسان ماده سوختنی جهنم است؛ چنان‌که در آیه «اولئک هم وقود النّار» آمده است و خود بشر نیز هیزم است و در آن آتش مشتعل می‌شود: «و امّا القاسطون فکانوا لجهنم حطبا».

بنابراین راهی برای فرار از عذاب ندارد؛ بلکه هم جسمش می‌سوزد و هم روح او گداخته می‌شود: «نار الله الموقده التی تطلع علی الافئدة»؛ آتشی که بتواند روح انسان را بسوزاند، باید منشأ روحی داشته باشد. انسان عذاب جسمی را می‌تواند تحمل کند، ولی عذاب روحی قابل تحمل نیست. پس انسان با این‌که دارای روح با عظمت و با شرافت است، ولی همین انسان دارای اختیار است و با اختیار خود می‌تواند از فرشتگان بالاتر رود و یا از حیوان و جماد پایین‌تر و پست‌تر شود. این‌ها اثر طبیعی و تکوینی اعمال زشت آن، عذاب است.



۱. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم قرآن کریم، قم، اسراء، اول، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۴۶۰ ـ ۴۴۳.
۲. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، بی‌تا، ج ۳ ۱، ص ۳۴۹ تا ۳۵۹.
۳. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸، ج ۱۱، ص ۷۹ و ۷۸.
۴. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، بی‌جا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۲۰، ص ۴۴۴ ۴۴۰.
۵. عبدالله جوادی آملی، انسان در اسلام، بی‌جا، نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲، ص ۳۲ ـ ۳۰.


۱. حجر (۱۵)، آیه ۲۹.    
۲. ص (۳۸)، آیه ۷۲.    
۳. سجده (۳۲)، آیه ۹.    
۴. انبیاء (۲۱)، آیه ۹۱.    
۵. حجر (۱۵)، آیه ۲۹.    
۶. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج ۳ ۱، ص ۳۴۹، قم، مؤسسه در راه حق، بی‌تا.
۷. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج ۶، ص ۳۸۰ ۳۸۱، قم، جامعة مدرسین حوزة علمیه قم، ۱۳۷۷.    
۸. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۰.    
۹. جن (۷۲)، آیه ۱۵.    
۱۰. همزه (۱۰۴)، آیه ۸ و ۷.    




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «روح خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۵.    



رده‌های این صفحه : عذاب الهی | کلام | معاد شناسی




جعبه ابزار