• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

داوری داوود

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: داوری، حضرت داوود (علیه‌السلام).

پرسش: ماجرای داوری حضرت داوود بین دو برادری که یکی ۹۹ و دیگری یک گوسفند داشت، چه‌گونه است؟

پاسخ: جریان داوری داوود چنین است: «این شخص برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، او می‌گوید که تو یک میش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه کرد. حضرت داوود در جواب آنها فرمود: سوگند می‌خورم که او به تو ظلم کرده که سؤال کرده، اضافه می‌کنی میش خود را بر میش‌هایش و بسیاری از شریک‌ها هستند که بعضی بر بعضی دیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح می‌کنند که این دسته بسیار کم‌ترند؛ ولی داوود فهمید که ما امر را به این واقعه امتحان کردیم و فهمید که در طریق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش کرد از آنچه از او سرزده و بی‌درنگ به حالت رکوع درآمد و توبه کرد».
علامه طباطبایی در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اکثر مفسران به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به‌سوی داوود فرستاد تا او را امتحان کنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه، یک واقعه طبیعی نبوده؛ چون آنها از راه طبیعی به داوود وارد نشدند؛ بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند؛ لذا او دچار فزع شد. پس آنها که به داوود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به‌صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند. بعد از آن‌که داوود آن قضاوت را کرد، زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران کرد؛ ولی هرچه بود، کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود؛ لذا از این ترک اولی استغفار کرد.



خداوند حضرت داوود را با اوصاف برجسته‌ای توصیف کرده است؛ از جمله:

۱.۱ - صاحب کتاب زبور


«و آتینا داود زبوراً؛ ما به داوود زبور را دادیم».

۱.۲ - صاحب فضیلت


«و لقد آتینا داود منّا فضلاً؛ و به‌راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم».

۱.۳ - صاحب حکمت و فصل الخطاب


«و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب؛ و او را حکم و کلام فیصله‌دهنده عطا کردیم».

۱.۴ - مقرب الهی


«و ان له عندنا لزلفی و حسن مئاب؛ و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود».

۱.۵ - خلیفه الهی


«یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض؛ ای داوود ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم».


خداوند این ماجرا را در سوره طه در ضمن چند آیه این‌گونه بیان می‌فرماید:

ای محمد! آیا این خبر به تو نرسیده که قومی متخاصم از دیوار محراب (بالاخانه و شاه نشین) داوود بالا رفتند؟ این قوم داخل شدند به داوود، در‌حالی‌که آن جناب در محرابش بود و این قوم از راه عادی و معمولی وارد نشدند؛ بلکه از دیوار محراب بالا رفتند و از آنجا به روی درآمدند، به همین جهت داوود از ورود ایشان به فزع و وحشت افتاد. (چون دید که آنها بدون اجازه و از راه غیر عادی وارد شدند).
آنها وقتی دیدند که داوود به فزع افتاده، خواستند او را دلخوش و آرام ساخته، لذا گفتند: «مترس ما دو خصم هستیم و دو طایفه متخاصم هستیم که بعضی بر بعضی ظلم کرده‌اند؛ پس ای داوود بین ما حکمی کن که به حق باشد، در حکم کردنت جور مکن و ما را به راه وسط و طریق عدل راه‌نمایی کن».

۲.۱ - آیه ۲۳ سوره احزاب

بعد آن دو نفر مطلب مورد نزاعشان را به داوود بیان می‌کنند و می‌گویند:

« إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ».

«این شخص برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، او می‌گوید که تو یک میش خودت را هم به من بده و تحت سلطنت من قرار بده و در خطاب بر من غلبه کرد. حضرت داوود در جواب آنها فرمود: سوگند می‌خورم که او به تو ظلم کرده که سؤال کرده، اضافه می‌کنی میش خود را بر میش‌هایش و بسیاری از شریک‌ها هستند که بعضی بر بعضی دیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان دارند و عمل صالح می‌کنند که این دسته بسیار کم‌ترند؛ ولی داوود فهمید که ما امر را به این واقعه امتحان کردیم و فهمید که در طریق قضاوت خطا رفته، پس از پروردگار خود طلب آمرزش کرد از آنچه از او سرزده و بی‌درنگ به حالت رکوع درآمد و توبه کرد».

۲.۲ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در تفسیر آیات فوق می‌گوید: اکثر مفسران به تبع روایات بر این اعتقادند که این قوم که برای مخاصمه بر داود وارد شدند، ملائکه بودند و خداوند آنها را به‌سوی داوود فرستاد تا او را امتحان کنند، و از خصوصیات این داستان معلوم می‌شود که این واقعه، یک واقعه طبیعی نبوده؛ چون آنها از راه طبیعی به داوود وارد نشدند؛ بلکه از دیوار و بدون اطلاع وارد شدند؛ لذا او دچار فزع شد. پس آنها که به داوود مراجعه کردند، ملائکه بودند که به‌صورت مردانی از جنس بشر، ممثل شده بودند.

۲.۳ - عالم تمثل

بعد مرحوم علامه احتمال قوی داده است که این واقعه در عالم تمثل (نظیر رؤیا) بوده که در آن حالت افرادی را دیده که از محراب بالا آمده، بعد آن سؤال را از داوود کردند. او هم‌چنین حکمی کرد، لذا این حکم داوود در حقیقت حکمی است که در ظرف تمثل است و حکم به خلاف در عالم تمثل گناه شمرده نمی‌شود. چون عالم تمثل مثل عالم خواب است، عالم تکلیف نیست؛ چون تکلیف ظرفش تنها در بیداری و مشهود و عالم ماده است؛ اما بنا بر این نظریه که بعضی از مفسران معقتدند دو طرف دعوی از جنس بشر بودند و داستان به همان ظاهرش حمل شود، ناگزیر باید برای حکم داوود چاره‌ای اندیشد و گفت که حکم داوود فرضی و تقدیری است که معنایش این است که اگر واقع داستان همین است که تو گفتی رفیق تو به تو ظلم کرده، مگر این‌که دلیل قاطعی بیاورد که آن یک میش هم مال اوست.

یا این‌که بگوییم که بعد از آن‌که داوود آن قضاوت را کرد، زود متوجه لغزش خود شد و پیش از گذشتن وقت، جبران کرد؛ ولی هرچه بود کاری از او سر زد که شایسته مقام نبوت نبود؛ لذا از این ترک اولی استغفار کرد.


در بعضی روایات ساختگی آمده است که روزی داوود در محرابش بود که کبوتری در محرابش افتاد، داوود خواست آن را بگیرد، کبوتر پرواز کرد و به دریچه محراب نشست، داوود به آنجا رفت تا آن را بگیرد، ناگهان از آنجا نگاهش به همسر «اوریا» فرزند حیان افتاد که مشغول غسل بود. داوود عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. به همین منظور «اوریا» را به بعضی از جنگ‌ها فرستاد و به او دستور داد که همواره باید پیشاپیش تابوت (صندوقی که سکینه در آن بود) باشد. اوریا به دستور داوود عمل کرد و کشته شد. بعد از آن که عده زن تمام شد، داود با وی ازدواج کرد و از او فرزندی به نام سلیمان متولد شد. روزی در حالی که در محرابش مشغول عبادت بود دو مرد بر او وارد شدند، داوود وحشت کرد. آنها گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی به دیگری ستم کرده است... پس یکی به دیگری نگاه کرد و خندید. داوود فهمید که این دو متخاصم دو فرشته‌اند که خدا آنها را نزد او فرستاده است تا او را به خطای خود متوجه سازد، پس داوود توبه کرد... .

۳.۱ - دیدگاه طبرسی

صاحب تفسیر مجمع البیان در جواب می‌گوید: داستان عاشق شدن داوود سخنی است که هیچ تردیدی در فساد و بطلان آن نیست؛ زیرا این داستان نه تنها با عصمت انبیا سازگار نیست، بلکه حتی با عدالت هم مکافات دارد. چطور ممکن است انبیا که امین وحی الهی هستند، چنین صفتی داشته باشند که اگر یک انسان معمولی هم آن را داشته باشد، دیگر شهادتش پذیرفته نمی‌شود.
[۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۳۶، بیروت، دارالمعرفه، چ ۲، ۱۴۰۸.



علاوه این‌که این روایات از تورات گرفته شده است؛ اما روایات در تورات شنیع‌تر و رسواتر است که معلوم می‌شود این روایات را با کمی تعدیل داخل در روایات اسلامی کردند. و در روایات صحیح اسلامی با این تفکر که چنین نسبت‌هایی به داود داده می‌شد، مبارزه می‌شده است. ازجمله:

۴.۱ - روایتی از امام رضا

امام رضا علیه‌السلام به کسی که چنین نسبتی به داوود داده بود فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون؛ آیا به یکی از انبیای خدا نسبت می‌دهید که نماز را سبک شمرد و آن را شکست و به دنبال مرغ به خانه مردم رفت و به زن مردم نگاه کرد و عاشق او شده و شوهر او را عمداً کشته است.



۱. عیون الرضا، جهان، ج ۱، ص ۱۹۳.
۲. امالی، صدوق، مجلس ۲۲، ص ۳.


۱. نساء (۴)، آیه ۱۶۳.    
۲. سباء (۴)، آیه ۱۰.    
۳. ص (۳۸)، آیه ۲۰.    
۴. ص (۳۸)، آیه ۲۵.    
۵. ص (۳۸)، آیه ۲۶.    
۶. ص (۳۸)، آیه ۲۱.    
۷. ص (۳۸)، آیه ۲۳.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۲۹۰، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات، چ ۱، ۱۳۶۷.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۲۴۹، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ ۱۰، ۱۳۷۱.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۳۶، بیروت، دارالمعرفه، چ ۲، ۱۴۰۸.
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۳۰۳، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات، چ ۱، ۱۳۶۷.    
۱۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۳۰۳، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات، چ ۱، ۱۳۶۷.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «داوری داوود»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۲۲.    


رده‌های این صفحه : تاریخ انبیاء | حضرت داوود | قصص قرآنی




جعبه ابزار