• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه حضرت زینب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، اسرا، یزید، خطبه، شام.
پرسش: متن سخنرانی حضرت زینب ـ سلام‌الله‌علیها ـ در شام را بنویسید؟
پاسخ: پس از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ در روز دهم محرم سال ۶۱ هـ.ق اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ و حرم امام به اسارت دشمن درآمدند.



در بامداد دوازدهم محرم خاندان رسول اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به‌رهبری زینب کبری ـ سلام‌الله‌علیها ـ و امام زین‌العابدین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا به‌طرف کوفه حرکت کردند. پس از ورود به کوفه، و خوشحالی درباریان و ابن زیاد و گرفتن مراسمی به‌خاطره پیروزی، به طرف شام، محل استقرار یزید حرکت نمودند. وقتی سر حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش و اسرا در مقابل یزید حاضر شدند، تشریفات درباری به همان فراوانی بارگاه ابن زیاد انجام شد. «زحر بن قیس که کاروان را به‌عنوان نماینده ابن زیاد هدایت می‌کرد، سخنرانی طولانی ایراد کرد و در آن به شرح چگونگی شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش پرداخت.» سپس از میان مردم، بعضی‌ها نسبت به اسارت خاندان نبوت اعتراض کردند و یزید ساکت ماند و جوابی نداد. وقتی بزرگان و سران اهل شام که یزید به مناسبت پیروزی خود دعوت کرده بود، حاضر شدند، اسرا و سرهای مقدس را نیز به مجلس آوردند.
[۱] جعفری، سیدحسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، مترجم سیدمحمدتقی آیت‌اللهی، چاپ ۱۰، ص ۸۰.



پس از درخواست مرد سرخ‌پوستی از اهل شام برای کنیزی گرفتن فاطمه دختر حسین ـ علیه‌السلام ـ از یزید،
[۲] فاطمه دختر حسین ـ علیه‌السلام ـ فرمود: هنگامی که ما را با آن وضع رقت‌بار وارد مجلس یزید نمودند، یزید از مشاهده حال ما متأثر شد؛ همان وقت یکی از شامی‌ها که آدمی سرخ‌گون بقود چشمش به من که دختری زیبا چهره بودم افتاد و به یزید گفت: چقدر مناسب است این کنیزک را به من بخشایی... شیخ مفید، الارشاد، مترجم، محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چ سوم، ۷۶، ص ۴۷۹.
و جلوگیری زینب ـ سلام‌الله‌علیها ـ از این کار و گفت‌وگوهای تند بین یزید و ایشان و زدن چوب خیزران بر لب‌های مبارک امام ـ علیه‌السلام ـ بود که حضرت زینب ـ سلام‌الله‌علیها ـ برخاست و خطبه آتشینی ایراد کردند. متن عربی این خطبه که در لهوف آمده است که چنین است:


«فقامت زینب بنت علی ـ علیه‌السلام ـ و قالت: الحمد‌لله رب العالمین، و صلی‌الله‌علی‌محمد‌و‌آله‌اجمعین. صدق‌الله کذلک یقول: «ثم کان عاقبة الذین اساءا السوی ان کذبوا بآیات‌الله و کانوا بها یستهزؤون».اظننت یا یزید ـ حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ـ ان بناء علی لله هواناً و بک علیه کرامة!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرت فی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لک مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالک ملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول‌الله عزوجل: «و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»
امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.
منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله ـ علیه‌السلام ـ سید شباب اهل الجنة تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتک دماء ذریة محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و نجوم الارض من ‌آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک، زعمت انک تنادیهم! فلترون و شیکاً موردهم، و لتودن انک شللت و بکمت و لم تکن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبک بمن سفک دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریت الاجلدک و لا حززت الا لحمک، و لتردن علی رسول‌الله ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بما تحملت من سفک دماء ذریتة و انتهکت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»و حسبک بالله حاکماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لک و مکنک من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایکم شر مکاناً و اضغف جنداً. و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثر توبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب کل العجب لقتل حزب‌الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید، فالی‌الله المشتکی. و علیه المعول فکذکیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافندا و ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة‌الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوکیل.»


عین متن لهوف در کتاب ابومخنف نیز وارد شده است و ترجمه آن از ابومخنف چنین است:
«زینب دختر علی بن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ برخاست و گفت: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و همه خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند، زشتی است؛ آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آنها استهزا نمودند.» ای یزید آیا گمان می‌بری اینکه اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده‌ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می‌چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش؛ آهسته‌تر. آیا فراموش کرده‌ای قول خداوند متعال را: «گمان نکنند آنان که کافر گشته‌اند، اینکه ما آنها را مهلت می‌دهیم به نفع و خیر آنان است؛ بلکه ایشان را مهلت می‌دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک».
آیا این از عدالت است؟ ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه‌داری، ولی دختران رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورت‌هایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدان‌ها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهره آنان را بنگرند، در‌حالی‌که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می‌رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از اینکه از فرزند هند جگرخوار چه توقع می‌توان داشت). چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیده بغض و عداوت در ما می‌نگرد. آنگاه بدون آنکه خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری، این شعر را می‌خوانی: فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل؛ و با چوبی که در دست داری بر دندا‌ن‌های ابوعبدالله ـ علیه‌السلام ـ سیدجوانان اهل بهشت می‌زنی؟ چرا این شعر نخوانی حال آنکه دل‌های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشه ما را با ریختن خون ذریه رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و ستارگان روی زمین از آل‌عبدالمطلب بریدی، آنگاه پدران و نیاکان خود را ندا می‌دهی و گمان داری که ندای تو را می‌شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی، نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را کردی. بارالها! بگیر حق ما را و انتقام بکش از هرکه به ما ستم کرد و فروفرست غضب خود را بر ه که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ وارد شوی، در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریه او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می‌کند پراکندگی ایشان را، و می‌گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند، مردگانند؛ بلکه ایشان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.
و به‌زودی آن‌کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و دریابد که مقام کدام‌یک از شما بدتر و یاور او ضعیف‌تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم، ولی بدان قدر تو را کم می‌کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می‌شمارم، این جزع و بی‌تابی که می‌بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشم‌ها گریان و سینه‌ها سوزان است. چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقا (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دست‌هایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد‌های پاک و پاکیزه را گرگ‌های بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی‌کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی، زود باشد که این غنیمت موجب غرامت (ضرر) تو گردد؛ در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده‌ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می‌کنیم و بر او اعتماد می‌نماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رأی توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،‌ در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند؛ از خدا می‌خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»
[۷] ابومخنف، مقتل الحسین، اولین مقتل سالار شهیدان، مترجم سیدعلی‌محمد موسوی جزایری، قم، انتشارات امام حسن، چ اول، ۸۰، ص ۳۹۳.



۱. جعفری، سیدحسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، مترجم سیدمحمدتقی آیت‌اللهی، چاپ ۱۰، ص ۸۰.
۲. فاطمه دختر حسین ـ علیه‌السلام ـ فرمود: هنگامی که ما را با آن وضع رقت‌بار وارد مجلس یزید نمودند، یزید از مشاهده حال ما متأثر شد؛ همان وقت یکی از شامی‌ها که آدمی سرخ‌گون بقود چشمش به من که دختری زیبا چهره بودم افتاد و به یزید گفت: چقدر مناسب است این کنیزک را به من بخشایی... شیخ مفید، الارشاد، مترجم، محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چ سوم، ۷۶، ص ۴۷۹.
۳. روم(۳۰)‌، آیه ۱۰.    
۴. آل‌عمران(۳)، آیه ۱۷۸.    
۵. آل‌عمران(۳)، آیه ۱۶۹.    
۶. ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، ۷۵، ج ۱، ص ۲۱۵.    
۷. ابومخنف، مقتل الحسین، اولین مقتل سالار شهیدان، مترجم سیدعلی‌محمد موسوی جزایری، قم، انتشارات امام حسن، چ اول، ۸۰، ص ۳۹۳.



سایت اندیشه قم    








جعبه ابزار